دشنه شدی به جون من
گفتی نمیشناسمت
آه چه بهونه گیر شدی
من که نمیشه باورم
گفتی هوای عشق تو
دیگه پریده از سرم
مگه نخواستی جون بدم؟
این دل و این دشنه تو
تموم کن این وصیٌتو
بزار بشم خراب تو
Printable View
دشنه شدی به جون من
گفتی نمیشناسمت
آه چه بهونه گیر شدی
من که نمیشه باورم
گفتی هوای عشق تو
دیگه پریده از سرم
مگه نخواستی جون بدم؟
این دل و این دشنه تو
تموم کن این وصیٌتو
بزار بشم خراب تو
....وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش از این دیار
سایه ی توام بهر کجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که بر گزینمش به جای تو....
وقتي فرقي نداره بود و نبودن من
پس چرا غرق اشكي موقع رفتن من
...
اين از سياوشه:
اي ميثم جان گريه نكن
ما هممون مثل هميم
صب(ح)ا كه از خواب پا مي شيم
يه سر به پي 30 مي زنيم....
خوب بيد.
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم
ما را مطلب که نقش آبیم
افسانه به ما مخوان که خوابیم
ما شاخه خشک باغ حسرت
دل بسته نقش هر سرابیم
سلام
ما كه گفتيم مال ياريم
غير دل هيچي نداريم
بي شما خزون و سرديم
با شما End بهاريم
...
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
يه روز يه باغبوني يه مرد آسموني
نهالي كاشت ميون باغچه مهربوني
يار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا
يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگه دار مرا
نوح تويي ، روح تويي ، فاتح و مفتوح تويي
سينه مشروح تويي ، بر در اسرار مرا
نور تويي ، سور تويي ، دولت منصور تويي
مرغ که طور تويي ، خسته به منقار مرا
قطره تويي ، بحر تويي ، لطف تويي ، قهر تويي
قند تويي ، زهر تويي ، بيش ميازار مرا
اگر روم ز پيش فتنه ها برانگيزد
ور از طلب بنشينم بكينه برخيزد
و گر برهگذري يكدم از وفا داري
چو گرد در پيش افتم چو باد بگريزد
سلام
دفتر خاطره هام تا بخواي خط خطيه
يادگار سرخ يار بوسه كاغذيه
همينم قيمتيه
...
سلام
ــــــــ
هر عهد كه با چشم دل انگيز تو بستم
امشب همه را چون سر زلف تو ، شكستم
فرياد زنان ، ناله كنان عربده جويان
زنجير ز پاي دل ديوانه گسستم
جز دل سيهي فتنه گري ، هيچ نديدم
چندان كه به چشمان سياهت نگرستم
دوشيزه ي سرزنده ي عشق و هوسم را
در گور نهفتم به عزايش بنشستم
مي خوردم و مستي ز حد افزودم و ، آنگاه
پيمان تو ببريدم و پيمانه شكستم
عشقت ز دل خون شده ام دست نمي شست
من كشتمش امروز بدين عذر كه مستم
در پاي كشم از سر آشفتگي وخشم
روزي اگر افتد دل سخت تو به دستم
...
سلام:
ما فقط مشق نوشتیم از عشق
ما فقط رنج کشیدیم آروم
و به آیین کبوترهامون باز گشتیم دوباره بر بوم
باز از وسعت درد رنگ مهتاب گرفت
باز این ماه نجیب داغ بر سینه گرفت
عشق با ما ننشست بی صدا پر زد و رفت
بر پریشونی ما رنگ ماتم زد و رفت
ما فقط مشق نوشتیم از عشق
ما فقط رنج کشیدیم آروم
و به آیین کبوترهامون باز گشتیم دوباره بر بوم
من سايه وار از هستي خود مي گريزم
شايد كه بر بگذشته ها اشكي بريزم
...
من و هم صحبتي اهل ريا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما رابس
قصر فردوس ب پاداش عمل مي بخشند
ما رنديم و گدا دير دير مغان ما را بس
مرحوم حافظ شيرازي!!!
ساغر مستيه من , همه هستيه من
مثل يک کبوتر عشقی نشستي دل من
همه بود و نبود , بهترين شعر و سرود
تو عزيزي واسه کوير قلبم مثل رود
دل من سياست ولي آبي رو خيلي دوست دارم
روزاي روشن آفتابي رو خيلي دوست دارم
(سرقت ادبي) :biggrin:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است :)
تو ميازار موري كه دانه كش است كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!!!!!!!!
توي مستي زد يه دستي
كي رو جز من ميپرستي
من خراب چشم مستم
تو بگو مال كي هستي
این تو که اولش اضافه کردین از کجا اوردین!!!!نقل قول:
نوشته شده توسط neyrizboys
ما که تاحالا این مدلش را نخونده بودیم!!!
یه روز مثل کبوترا تو اوج آسمون بودیمنقل قول:
توي مستي زد يه دستي
كي رو جز من ميپرستي
من خراب چشم مستم
تو بگو مال كي هستي
تو اون روزا یادم میاد یه جفت مهربون بودیم
حالا سرود عشق ما رو بوم ما نمی خونه
پروانه های دل ما کنار هم نمی مونه
هنوز صدای خنده هات ضمیر روح و تن شده
چشات مثل ستاره ها خورشید عمر من شده
احساس پاک قلب من پر از عطر طراوته
هنوز وجود تو برام پر از عشق و صداقته
باش تا گلای یاس عشق تو باغ قلبم نمی ره
سایه بی تو بودنم فروغ امید بگیره
پرنده های خونه مون با اینکه بی صدا شدن
اما تو باغ دل من نگو که بی وفا شدن
شبای تاریک دلم ظلمت و خاموشه برام
بیا که نور من باشی تو بغض خلوت شبام
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
تو را گر آب و رنگ از خاک و سنگ است
مرا از پرتــــو جان آب و رنـــگ اســـــت
تو ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!!
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
ببخشيد ولي جدي باشيدنقل قول:
نوشته شده توسط neyrizboys
توي يك ديدار تازه در يه صبح صميمينقل قول:
نوشته شده توسط کویر
اشك نيلوفري تو خاك خشك بدن من
نرو تو هم مثل من نميتوني دوم بياري
نرررررررررررررررررررررررر رررررررررررررررو
اينو تو مشاعره بگين قبول نيستااااااااانقل قول:
نرو تو هم مثل من نميتوني دوم بياري
نرررررررررررررررررررررررر رررررررررررررررو
مگر اين كه با اواز بخونين :biggrin:
ــــــــــــــــــ
وقتشه از عشق تو دل بکنم
مثه تو که رو دلت پا می ذاری
می خوام اين روزا مال خودم باشم
اين مهم نيست که من و دوست نداری
ديگه فرقی واسه من نمی کنی
انگاری بود و نبودت يکيه
تا ميام دوباره عاشقت بشم
می بينم پشت سرم تاريکيه
خوش به حال دل ديوونه من
تو رو نشناخته عبادت می کنه
داره ذره ذره می ميره ولی
به نبودن تو عادت می کنه
خوش به حال تو که عاشق نشدی
من و بی بهونه تنها می ذاری
وقتشه دل رو به دريا بزنم
اين مهم نيست که من و دوست نداری
خواب چشمام و حروم کردی رفيق
گل می خواستم تو خار بودی رفيق
من ساده تو رو ناجی می ديدم
تو واسم طناب دار بودی رفيق
....
می دونم اما دلم اینو باور نداره
بس که ساده است دت من پشت هم بد می آره
اشتباه شد ببخشید
یکی دیگه می نویسم
قول دادی در شب میلاد من مهمان من باشی
قول دادی بت تراش معبد ایمان من باشی
ای دریغا کز شتاب گردش ایام
چون زمین و آسمان از هم جدا گشتیم
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
(از امضا neyrizboys كش رفتم :biggrin: )
تو مستي و بي خبري اسير ميخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم مي خواد داد بزنم
سلام
ــــــــ
من که تا عشق تو با قيست ، زمين گير تو ام
لا اقـل لطف کن ،از روي زميــن بـر دارم !
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
(neyrizboys عزيز با اجازه)
تو زندگيم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
اي روزگار لعنتي، تلخه بهت هر چي بگم
من به زمين و آسمون دست رفاقت نمي دم
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!
تو مستي و بي خبري اسير ميخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم مي خواد داد بزنم
تو شهر اين غريبه ها دردم رو فرياد بزنم
:biggrin: :biggrin: :biggrin:
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است!!!