عموما وقتی می خوایم ببینیم دو پدیده آیا واقعا به هم مرتبط هستن یا ارتباطشون شانسی بوده، یک بررسی ساده می کنیم:
چند بار پدیده اول (خواب دیدن) اتفاق افتاده.
چند بار پدیده دوم (به واقعیت پیوستن خواب) اتفاق افتاده.
بعدش یک محاسبه ریگرشن خطی ساده آماری که بهمون میگه احتمال شانسی بودن قضیه چقدره، و اگه چنین محاسبه ای کنیم احتمال اینکه پدیده ای که ما در رویا دیدیم و اون واقعیت ارتباطی با همدیگه داشته باشن خیلی خیلی پایین است.
اما مشکل کجاست؟ اینه که تعریف رویای صادقه اینه که رویایی است که ما می بینیم و بعدا به واقعیت تبدیل میشه، برای همین دوستان همیشه میگن آنالیز رویاهایی که 'صادقه' نیستن در بررسی رویای صادقه کلا اشتباه است و این دو قضیه به هم ارتباطی ندارن. اشکال کار اینجاست که ما 'به واقعیت پیوستن' این رویاها رو داریم در تعریفی که از رویای صادقه می کنیم وارد می کنیم که این کار مغلطه "تعریف کردن یک پدیده به وجود داشتن" است.
مثلا این تعریف: یونیکورن - Unicorn - اسب تک شاخی است که واقعا وجود دارد.
حالا اگه یک نفر بخواد این پدیده رو بررسی کنه، اگه اسب تک شاخی که در داستان ها هست رو بررسی کنه و توضیح بده چرا اونها نمی تونن واقعی باشن، مدعیان طرفدار Unicorn میگن این که اسب تک شاخ مد نظر ما نیست چون واقعا وجود نداره (تشابه: اون رویاهایی که آنالیز شده رویای صادقه نبوده چون به واقعیت نپیوسته) و عملا کل قضیه در هواست چون ما داریم در تعریف یک پدیده می گیم اون واقعی است. ما وقتی "وجود داشتن" یا "واقعی بودن" رو وارد تعریف یک پدیده می کنیم، دیگه بر اساس اون تعریف اصلا ادعای ما قادر به نقد شدن یا رد کردن نیست. این نقطه قوتی برای ادعای ما نیست، نقض ناپذیری مهر مردود روی یک ادعا در حوزه علم است.