مثل اينكه شما چوب كاري مي فرماييد. از نظرتون خيلي خيلي ممنونم. دلگرم كننده بود.
شديدا منتظر نظرات ديگر دوستان نيز هستم.
Printable View
مثل اينكه شما چوب كاري مي فرماييد. از نظرتون خيلي خيلي ممنونم. دلگرم كننده بود.
شديدا منتظر نظرات ديگر دوستان نيز هستم.
اوه سلام دوستان!خوش اومدی مهدی!بازم شرمنده ام کردید!
hamidma چرا اینقدر اعتماد بنفس کمی داری؟تو محشر می نویسی پسر!!!!
راستی برام دعا کنید اگه بتونم ششصد هزار تومان جمع کنم می تونم کتاب رانده شدگان رو چاپ کنم!!!و حتی طرح روی جلد هم خودم بدم!!!دعا کنید بتونم و البته اگه چاپ شد به فروش برسه!یک آدم خوب پیدا کردم که چاپ خونه داره
اومد کتابم رو دید با تعداد صفحه ها حساب کرد گفت پونصد جلد می تونیم بزنیم!اوه اگه بشه....
واييييييييييييي....تبريك ميگم وسترن عزيزم......چه خوب......اين عاليه.....
.
.
.
ببين بذار بي تعارف بهت بگم....اگه بذاري من از خدامه كه هر جوري ميتونم تو اين كار كمك كنم.....فقط اگه بذاري..........
.
.
.
داش حميد...تو هم بيخيال نشو بازم كاراي قشنگتو برامون بذار....
اوه تو چه خوبی:18:متشکرم اما فکر نکنم کسی بتونه کمک کنه:41: امیدم به بعد از عید...بذار ببینم چی می شهنقل قول:
خدا بخواد کمکم می کنه انشاالله...از لطفت ممنونم...اما اگه چاپ شدآدرس بده برات یکی پست کنم:11:
باشه....آدرس ميدمو منتظر ميمونم....!...بد قولي هم نكن كه اصلاً جنبشو ندارم...!:46::27:
ولي بي شوخي ايشالا هر چي ميشه خير باشه و موفق باشي...:11:
حالا....همين حالا كه ديگه كم كمك داره سال تموم ميشه و بعدش به هر دليلي ممكنه براي كنار هم بودنمون وقفه بيفته...پس بياين يه بار ديگه دور هم جمع بشيم و داستان بنويسيم....
اگه اجازه بدين اينا نظراي پيشنهاديه منه:
1_ يه بار ديگه همت كنيم و هر كي كه دست به قلم هست رو جمع كنيمو اين سري رو بهتر و جدي تر دنبال كنيم....:10:
2_ موضوع مسابقه يا دوباره آزاد باشه يا بيايم جمع شيم و يه موضوع جالب و قشنگ و نو كه جاي كار زيادي هم داره رو انتخاب كنيم و راجع به اون بنويسيم... كه من خودم با اين دومي موافق ترم....:20:
3_ فعلاً چون هنوز شماها نظر ندادين رو همينا بحث كنيم تا صورت كلّي كار معلوم بشه...
4_ ....خب پاشين بياين نظر بدين ديگه....:19::46:
نه بابا....نظر....؟...نه به خدا.....!...مسابقه....؟....نه بابا اين حرفها چيه....نه به خدا....نه...!!
.
.
.
خب بيايان نظر بدين ديگه.....! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلامنقل قول:
خوابت نمی آید؟
نه
به چی فکر می کنی؟
هیچی! تو به چی فکر می کنی؟
به اینکه چرا اینقدر تو فکر هستی؟
من ؟ چطور مگه؟
اخه باز هم دست به سینه خوابیدی
------------------------------------------------------------
سه تا به جلو یکی به چپ ، پای چپ
سه تا به جلو یکی به راست ، پای راست
حالا سه تا به راست یکی به بالا پای چپ
حالا سه تا به چپ یکی به ؟!
موزائیک های پیاده رو تمام شدند و عابر پای راستش را برای عبور از خیابان روی اسفالت گذاشت اما اینبار با زاویه 45 درجه حرکت کرد تا اگر نمی تواند مثل اسب حرکت کند حداقل مثل فیل حرکت کند. مدتهاست که دیگر مثل وزیر راه نمی رود.
----------------------------------------------------------------------
با وجود تمام زیبایی و وسعتش ونمایش آن همه الماسهای چشمک زنش خیلی ها فقط به پلاک هلالی کوچک روی سینه اش نگاه می کردند. آسمان باز هم حسودی اش شد و ابرها را برای مخفی کردن ماه فراخواند.
کارت عالیه...
من از نوشتن خوشم میاد ولی چون از چیزای زیای خوشم میاد نمیرسم تقویت کنم خودم رو ...
خوب می دونی که من از اول موافق بودم اون داستان دومی رو هم به این امید نوشتم که مسابقه ادامه داره اما دیدمنقل قول:
خیر...خبری نیست!فکر کنم موضوع واحد جالب بشه اما سخته!می دونی که باید حسش بیاد!!!منکه همیشه این
حوالی بودم و مثل همیشه خواهم بود (اگر مشکلی پیش نیاد!)
سلام ببخشید که چند روزی نبودم. با اجازه یه سر به شهرمون زده بودم بسیار بسیار جاتون خالی بود.
من یه پیشنهاد دیگه هم دارم:
به نظر من یه مقدار در مورد اصول مینی و نوشتن ابتدا صحبت و بحث بشه و بعد دوباره شروع کنیم. تا نوشته هامون بجای مینی به شعر و نثرو طنز و ... کلی قالب دیگه تبدیل نشه . واقعا من دوست دارم که بیشتر در این مورد بدونم.
از لطف western جان و Beny-Nvidia و mehdi-shadi هم بسیار بسیار ممنونم.
از خبر احتمال چاپ شدن کتابت خیلی خیلی خوشحال شدم. برام غیر قابل باور بود. یه مقدار در مورد روند چاپ هم توضیح بده اینکه چه کارهایی کردی و تعداد صفحات چقدر بود و چقدر هر جلد هزینه بر می داره و فروشش چقدر می شه؟
بسیار بسیار ممنونم