در راه عشق هرچه قدم بیشتر زدم
از خار غم به جان و جگر نیشتر زدم
از عشق او نصیب من این شد که در غمش
گه پیرهن دریدم و گاهی به سر زدم
Printable View
در راه عشق هرچه قدم بیشتر زدم
از خار غم به جان و جگر نیشتر زدم
از عشق او نصیب من این شد که در غمش
گه پیرهن دریدم و گاهی به سر زدم
ما چيستيم ؟
جز مولکولهاي فعال ذهن زمين،
که خاطرات کهکشانها را مغشوش مي کنيم !
من مسيحا را بالاي صليبش ديدم
با سرخم شده بر سينه كه باز
به نكو كاري پاكي خوبي
عشق مي ورزيد
و پسر هايش را
كه چه سان پاك و مجرد به فلك تاخته اند
و چه آتش ها هر گوشه به پا ساخته اند
و برادرها را خانه برانداخته اند
عجب شعری بود اقا جلال
دل اگر از من گريزد واي من
غم اگر از دل گريزد واي دل
ما ز رسوايي بلند آوازه ايم
نامور شد هر كه شد رسواي دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والاي دل
گنج منعم خرمن سيم و زر است
گنج عاشق گوهر يكتاي دل
در ميان اشك نوميدي رهي
خندم از اميدواريهاي دل
شیمی فیزیک بود!
لاله ها قامت سرخ عشقند
سرنوشت تو با خون نوشتند
پیکر پاکت ای جان به کف را
از ازل تا شهادت سرشتند
سرودهای انقلابی
در بوستان حريفان مانند لاله و گل
هر يك گرفته جامي در ياد روي ياري
حافظ
سلام سلام
خوبيد؟
یوز پلنگی
میدود در من
فلج میکند
قطب شمال و جنوب مرا
بیدار که میشوم
بوی جنگل میدهم
جنگلی که خط استوا از میانهی آن گذشته
پرندگان عجیبی
از دهانم
پر میکشند به آسمان
حیواناتی وحشی
از چشمانم
پا به فرار میگذارند
نه کمین میکند
نه میایستد از دویدن
بیخیال شکار است
یوز پلنگ نادر ایرانی
سلام
ممنون شما خوبید ؟
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
یعقوب درد می کشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله ناجور می شود
ایجا نقاب شیر به کفتار می زنند
منصور را هر آینه بر دار می زنند
اینجا کس برای کسی کس نمی شود
حتی عقاب در خور کرکس نمی شود
جایی که سهم مرد بجز تازیانه نیست
حق با تو بود،ماندنمان عاقلانه نیست
ما می رویم،چون دلمان جای دیگر است
ما می رویم،هر که بماند مخیر است
ما می رویم،گرچه زالطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان جای خنجر است
تنها و دل گرفته و بيزار و بي اميد
از حال من مپرس كه بسيار خسته ام