-
اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاري
به پايت مي گريستم اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميکردم اگر عشق
بودم اهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم ولي افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق
اما هر چه هستم دوستت دارم
-
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
-
کیسه کوچک چایی تمام عمر دلباخته ی لیوان بود ، ولی هر بار که حرف دلش را می زد
صدایش در آب جوش می سوخت ... کیسه کوچک چای با یک تیکه نخ رفت ته لیوان و حرف
دلش را آهسته گفت ؛ ... لیوان سرخ شد!
-
اگر می خوای ارزشت را نزد خدا بدانی ، نگاه کن ببین ارزش خدا نزد تو در وقت گناه چه قدر
است ؟
-
گر چه راه صعب است ، اما تو به صعود ادامه بده ، شاید قله در یک قدمی تو باشد
-
مرگ از زندگي پرسيد چرا من تلخم و تو شيريني؟ زندگي در جواب گفت : چون من دروغم و
تو حقيقت
-
تو مثل راز بهاري و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم
-
دلم همچو آسمان،پر از ابرهاي بارانيست،
اي کاش دلم امشب بگريد، شايد که بغض عشق در چشمانم بشکند....
-
آري دوستي دو نيمه دارد نيمي از آن عشقي است که دل تو را بيقرار کرده است و نيمي ديگر
آن محبتي است که در دل من مي تپد
-
فرشته ها وجود دارن اما بعضي وقتا چون بال ندارن ما بهشون ميگيم دوست