دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
salam
Printable View
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
salam
درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم،
چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟
اخ
این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل
آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل
آی به دل آتیش نزن عشق تو امیدشه
غم شده مهمون دل چه عزیزی پیش شه
ساده دل ،ساده دل
ساده دل هرگز نمی گفت از شب و شب قصه ی بی خوا بی هاش
ساده دل فهمیده بود تو عاشقی صادق نمی مونی باهاش
ساده دل
یادم آید، تو به من گفتی:
((ازاین عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن،
آب آیینه ی عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛
باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن....))
یار مرا , غار مرا , عشق جگر خوار مرا
یار تویی , غار تویی , خواجه نگهدار مرا
نوح تویی , روح تویی , فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی , بر در اسرار مرا
نور تویی , سور تویی , دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی , خسته به منقار مرا
قطره تویی , بحر تویی , لطف تویی , قهر تویی
قند تویی , زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی , جاده ناهید تویی
روضه امید تویی , آب ده این بار مرا
دانه تویی , دام تویی , حاصل دریوزه تویی
پخته تویی , خام تویی , خام بمگذار مرا
-***
ادمه ساده دل :D
ساده دل هرگز نمی گفت از شب و شب قصه ی بی خوا بی هاش
ساده دل فهمیده بود تو عاشقی صادق نمی مونی باهاش
ساده دل
آن سالها كه هنوز دهانم بوي باران مي داد
از پدر كه پرواز نكرده بود
هرصبحگاه صميمي آوازي دلنواز مي شنيدم
به عادتي زلال .
يادش سبز پدر , آسماني ترين مردماني بود كه مي شناختم
آبروي بيابان بود , وقت سفر ,
مادرم مي گفت : دستش پر از پينه بود و
خورجين خستگي اش بر دوش
امروز با هشتاد فصل فاصله هنوز رنج مقدس او
ميراث ماندگاري ست بر بازوان باور خويش
حالا مي فهمم آن آواز آشنا را , شما
به حنجره اش ريخته بودي .
آوازي برايم بخوان
آن عادت زلال را , عطش دارم .
...
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد، چه بینم، آه... :
گل غم مست جلوه ی خویش است
هر نفس تازه رو تر از پیش است!!
حالا که من گریه میکنم اشک میریزم یه دریا
صدای خنده های تو میره تا پشت ابرها
تا چشامو باز میکنم غم تو دلم نشسته
به هر طرف رو میکنم درهای شادی بسته
به من نخند یه روز دلت دل به کسی میبنده
اون روز میبینی عاشقی گریه داره نه خنده
*-*-*
ادامه ساده دل
ساده دل
یک شب عاشق تر شد و راهی می خونه شد
باده خورد و گریه کرد عاقبت دیوونه شد
ساده دل
پشت خونت اومدش سر به دیوارا زدش
عاشق عشق تو بود با همون خوب و بدش
این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل
آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل
ساده دل
هر چند، اميد رهائي مرده در دل ها؛
سر مي دهيم اين آخرين فرياد درد آلود را :
- (( ... آه، اي سبكباران ساحل ها
اینم اخر عاقبت ساده دل :D
اون یه رنگ نابلد خسته از دنیای بد
دل به عشقت داد و رفت سر به کوه دره زد
این منم اون ساده دل که به عشقت داده دل
آی نگاه کن زیر پات زیر پات افتاده دل