یه سوتی از تلویزیون بگم :
شبکه ی 3 داشت در مورد شهر "نور" می گفت ..... و موقع پخش تصاویر و یا فیلمهایی از اون شهر شد
می دونید چی شد: شهر " آمل " رو نشون دادند زیرش نوشتند شهر " نور " :18:
Printable View
یه سوتی از تلویزیون بگم :
شبکه ی 3 داشت در مورد شهر "نور" می گفت ..... و موقع پخش تصاویر و یا فیلمهایی از اون شهر شد
می دونید چی شد: شهر " آمل " رو نشون دادند زیرش نوشتند شهر " نور " :18:
به گابريل عزيز ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
پارسا دوست امسال هيچي ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه بابا تاپيك رو ديدم ياد قديما افتادم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه دفعه رفتم تو یه روسری فروشی که فقط روسری های مارکدار داشت
از یه شال خوشم اومد زیرش نوشته بود65000
منم فکر کردم به ریاله... خلاصه شاله رو انتخاب کردم رفتم پولشو بدم... 6500 تومن گذاشتم رو میز
یارو یه نگاهی بهم کرد گفت 65000 تومن خانوم
هیج جوری نمیشد جمعش کنم....
خودتون بقیه شو حدس بزنید
Wookman جان اگه میشه چند تا از سوتی های باحالتو مثل قدیما تعریف کن یه حالی به این تاپیک بده
مرسی
ووکمن خودشو لوس میکنه دیگه این تاپیکو بی خیال شده:27:نقل قول:
یه جورایی به داستان بیشتر از سوتی تشابه داره...
خب ، بعد از یه سال این اولیشه... باید یخورده سوتی های قبلی رو بخونم تا بهتر بنویسم...
امیدوارم که بچه ها ( از جمله نوید! ) کمک کنن تا دوباره این تاپیک رو بیاریم رو پا...
یه بابایی کلی افه برنامه نویسی به زبان html و javascript ( زبان های پایه ای برای طراحی صفحات وب ) میومد...
یه وبسایتی هم داره که انصافا روش بد کار نکرده... سایتش مذهبی هست و صلاح نمیبینم که آدرسش رو اینجا بزارم...
طرف از اون هم مدرسه ای های ( م ز خ ر ف ) هست... ( یه سال از من کوچکتره... خوره به این داوود [از رفقا] بزنه که دست ما رو گذاشت تو پوست گردوی این بابا [خدای برنامه نویسی!] و خودش از معرکه فرار کرد... )
دیروز زنگ اول ، وقتی رفتم سر کلاس یکی از بروبچ گفت برو دم در ، یکی منتظرته... منم رفتم... چشتون روز بد نبینه ، این بابای برنامه نویس رو همون اول صبح ملاقات کردم... [مار از پونه بدش میاد...]
بش گفتم چی شده؟
گفت یه سوال ازت دارم...
گفتم چی؟
یه ورق کاغذ و خودکار دستم داد و گفت که در html چطوری لینک میکنن!!!
همونجا کفم برید... گفتم ضایع هست که ننویسم... براش این کد رو نوشتم:
باید عرض کنم که این کد از پایه ای ترین کد ها هستش و اگه بلد نباشی انگار هیچی بلد نیستی... و اگه این کد وجو نداشت چیزی بنام اینترنت هم وجود نداشت!!!کد:<a href="url"> TITLE </a>
بهش دادم ، گفتم همینو میخوای؟ گفت آره... تشکر کرد و رفت...
زنگ اول تموم شد... رفتیم تو حیاط... دیدم پشت در سالن وایساده... سعی کردم با فاصله زیاد ازش رد شم...
زیر چشمی یه نگاهی بهش انداختم ، دیدم با یه تهفه تر از خودش داره حرف میزنه و یه چیزی رو کاغذ مینویسه...
روی کاغذ زوم کردم... دیدم همون کدی که نوشته بودم براش رو داره برای اون تهفه تر از خودش تعریف میکنه...
با بروبچ داشتیم میرفتیم تو حیاط... نتونستم درست تصمیم بگیرم... [چون داشتم با یکی از رفقا حرف میزدم] وقتی داشتم میومدم خونه یاد این ماجرا افتادم... با خودم گفتم که بد نبود همونجا میرفتم جلو و بهش میگفتم این همون کدی نیست که بهت گفتم زنگ قبل؟!؟
فکرش رو بکنید! آخر سوژه میشد تو مدرسه...
نه به جان مهدي ، اون نامرداي هم رديف من كم پيدا شدن واسه همين يه خورده واسم بي ارزش شده ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
حالا اينو داشته باش :
همين الان داشتم از خواب بيدار ميشدم (ساعت 1.45 ب.ظ ، جمبههههه)
قبل از اينكه پاشم ، هي تيليفينمون زنگيد ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم حس و حال پاشدن و جواب دادن رو نداشتم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يهو رفت رو منشي و طرف خواست پيغام بذاره ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
( نكته: اين تيليفينمون يه خورده قاط داره ، وقتي ميره رو منشي صداي تو خونه رو واسه طرف ميفرسته ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
وقتي اون بنده خدا ميخواست پيغام بذاره من هي مسخرش ميكردم و ميخنديدم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يهو گفت نويد خونه هستي !!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟ ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همچنين كپ كردم انگار داشتم لال ميشدم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفت باشه وقت خودش حالت رو ميگيرم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ما نيز براي رفع بلا دعا نموديم ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ووكمن شهيد شد رفت!
نمي دونم اين سوتي هست يا حماقت يا هر چيزي ديگه...
من ترم پيش فقط يك درس تئوري داشتم كه اونو هم افتادم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته بگم، رياضي بودا! سخته؛ مي فهمي داداش..سخت! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ای ول به ووکی دوباره برگشت به آواتار محبوب من