-
دیر می روم
در آینه تکرار می شوم
تو تکرار را دوست نداری !
تو عاشق عبوری
من عاشق تکرارم
زود می آیم
دیر می روم
در آینه تو نیستی
من هستم
پر از تکرار خواهش
دیر می آیی
زود می روی
انعکاس تو در آینه زیباست
ناگهان
ناگهان
ناگهان در آینه گم می شوی !
من می مانم و یک آینه پر از تکرار
----------------
دست رو دختر جماعت بلند می کنی؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بزنم بترکی؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
تا کی کشم عتيبت از چشم دلفريبت
روزی کرشمهای کن ای يار برگزيده
گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ
بازآ که توبه کرديم از گفته و شنيده
---------------------------
ییییییی .... دختر سیبیلو نیده بیدم ... حالا دیدم ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بازم داره شروع میکنه !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
... تازه کاراش تموم شده نمیخوام باهاش کل کل کنما !!!!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
هنوز راهي از چشم هاي خيسم
رو به خاك بازي در باغ و
پله هاي شكسته ي روز دبستان
مي رود
هنوز بغضي ساده
رو به دفتري از امضاي بزرگ و يك بيست
كه جهان را به دل خالي ام مي بخشيد
مي شكند
حالا در اين بي كجايي پرشتاب
با كه اينقدر بلند حرف مي زني ؟
تمام چشم هاي شهري شده نگاهت مي كنند
كسي نيست ، با خودم حرف مي زنم
---------------
نه دعوا نکنیم من حوصله ندارم چه جمعه یه چرتیه امروز
آیی کیو اون بابام بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمی دونم چرا امروز اعصاب معصاب ندارم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش
نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه
چه نقشهها که برانگيختيم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه
------------------------------
من میدونم واسه اون مورده بیده ... مراجعه شود به آخرین پی ام ارسالی ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
------------------------
مونیکا خانوم جمعه ها همیشه چرتن
-
دادم در اين هوس دل ديوانه را به باد
اين جست و جو نبود
هر سو شتافتم پي آن يار ناشناس
گاهي ز شوق خنده زدم گه گريستم
بي آنكه خود بدانم ازين گونه بي قرار
مشتاق كيستم
-------------
یادم نیست چی گفتیم حوصله یه مراجعه هم ندارم سرعتم افتضاحه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هوس کردم هوار بکشم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می گم منم دارم دپ می زنم رامبد نه؟
آها دیدم وصیت نامه رو می گی؟
آره آقا امیر اما این جمعه یه جوره خاصی چرته
-
مرا به دور لب دوست هست پيمانی
که بر زبان نبرم جز حديث پيمانه
حديث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای ميخانه
------------------------------
آره داری دپ میزنی ، بقول شاعر که میگه :
دپ بزن که دپرسی هم عالمی داره ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آره دیگه آی کیو ... ولی سعی کن دختر خوبی باشی و کار غیر منظقی نکنی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(از سخنان گوهربار خودت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
)
-
میازار موری که دانه کش است
که جدش در آمریکا چاقو کش است
-
هر سو مرا كشيد پي خويش دربدر
اين خوشپسند ديده زيباپرست من
شد رهنماي اين دل مشتاق بي قرار
بگرفت دست من
و آن آرزوي گم شده بي نام و بي نشان
در دورگاه ديده من جلوه مي نمود
در وادي خيال مرا مست مي دواند
وز خويش مي ربود
از دور مي فريفت دل تشنه مرا
چون بحر موج مي زد و لرزان چو آب بود
وانگه كه پيش رفتم با شور و التهاب
ديدم سراب بود
---------------
قربونه سخنانه گهر باره خودم بشم که باید با طلا نوشتشون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رامبد ولم کن می خوام خودکشی کنم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
-
اين شعر نيست لاشه مرديست پاي دار
اين شعر نيست خون شهيديست روي راه
اين شعر نيست رنگ سياهي است در سپيد
اين شعر نيست رنگ سپيديست در سياه
گر شعر بود مونس چنگ و رباب بود
گر شعربود از دل خود مي زدودمش
گر شعر بود بر لب ياران سرود بود
گر شعر بود نيمه شبي مي سرودمش
-----------------
بچه پر رو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حال می کنیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روحیم عوض شدم ایول
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خجالت نمی کشی با این مشاوره دادنت؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حقت بود می ذاشتم اون موقع خودکشی می کردی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
شد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبت
زين در دگر نراند ما را به هيچ بابی
در انتظار رويت ما و اميدواری
در عشوه وصالت ما و خيال و خوابی
-------------------------
تو که حالت خوب شد ، کی منو از دپی در میاره ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من دیگه خودکشی هم از سرم گذشته ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیدۀ ما شاد نکرد
آن جوانبخت که می زد رقم خیر و قبول
بندۀ پیر ندانم ز چه ازاد نکرد
-
در پناه صخره ي عادت
روز را
به شب مي رسانيم
و بايد هاي بيهوده را
با نبايدهاي پوسديه
پيوند مي زنيم
تا امروز
همان باشيم
كه ديروز بوده ايم
بيا
تا خانه ي خود را
از علف هاي هرز عادت
پاك كنيم
و در زيبايي بال پروانه اي
نگاه كودكي خود را
جستجو كنيم
---------------
من که ازم بر نمیاد وگرنه این وسط واست ژانگولر می زدم تا خوب شی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فقط پسره خوبی باش و کار غیر منطقی نکن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
مراد دل ز که پرسم که نيست دلداری
که جلوه نظر و شيوه کرم دارد
ز جيب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
که ما صمد طلبيديم و او صنم دارد
----------------------------------
ای بابا ... دپرس چه میدونه منطقی و غیرمنطقی چیه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
... مخلصیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
... من برم یه کاری پیش اومد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...
-
در و ديوار به حال دل من زار گريست
هر کجا نالهي ناکامي خود سر کردم
درغمت داغ پدر ديدم و چون در يتيم
اشکريزان هوس دامن مادر کردم
--------------
به سلامت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا امیر شما جرا اینویزیبل شدین آیا؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید ازین ورطه رخت خویش
------------------
از شما یاد گرفتم
-
شایدم کاری نکردی شاخه من شکنندس
این که با سرما نسازه تقصیر خود پرنده س!
--------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
ساقی بده آن کوزۀ خمخانه به درویش
کآنها که بمردند گِلِ کوزه گرانند
------------------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
دختر ناز و قشنگم
همدم فردای بابا
سر بذار رو سینه من
حرف بزن برای بابا
این تویی شعر تولد
تویی آغازی دوباره
تویی از فصل بهاران
واسه آغازی دوباره
دختر ناز منی تو
شعرآواز منی تو
با طلوع این تولد
تازه آغاز منی تو
غنچه تازه باغی
که شدی فصل بهارم
تورو دوست دارم ببینم
تا نهایت در کنارم
-
من پر از اندوه چشمان توام
آشنايي دل پريشان توام
آتش عشق تو در جان من است
عاشقي معناي ايمان من است
كي به آرامي صدايم مي كني
از غم دوري رهايم مي كني
اي كه در عشق و صداقت نوبري
كي مرا با خود از اينجا مي بري
-
یاد باد انکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجدم امروز کمست آنجا بود
-
در میان ازدحام زائران بی قرار
در میان دست های منتظر
پشت نورانیت این همه عشق
در جوار قلب های ملتمس
من کبوتر شده ام
پر پرواز طوافم را باز
دور آن مخزن اسرار و جلا
صحن پیوند زمین با ملکوت
گنبد زرد طلا
باز کرده به فراسوی زمین می نگرم
به صمیمیت الطاف خدا
خاک هر رهگذرت سرمه چشم
سایه مردم کویت همه دروازه نور
ای همه جود و سخا
قلب من می خواهد
همچو آهوی فراری در دشت
رسته از دام و بلا
بگریزد در باد
صید صیاد نگردد هرگز
گر بیایی به نگاهی گذرا
و به یک گوشه چشم
ضامن آهوی قلبم باشی
قلب آزرده ز بیداد و جفا
....
-
آهی کشید غم زده پیری سپید مو ،
افکند صبحگاه در آیینه چون نگاه ،
در لابلای موی چو کافور خویش دید :
یک تار مو سیاه !
در دیدگان مضطربش اشک حلقه زد
در خاطرات تیره و تاریک خود دوید
سی سال پیش نیز در آیینه دیده بود :
یک تار مو سپید!
در هم شکست چهرۀ محنت کشیده اش ،
دستی به موی خویش فرو برد و گفت : " وای ! "
اشکی به روی اینه افتاد و ناگهان
بگریست های های!
دریای خاطرات زمان گذشته بود ،
هر قطره ای که برزخ آیینه می چکید
در کام موج ، ضجۀ مرگ غریق را
از دور می شنید ؛
طوفان فرو نشست ولی دیدگان پیر ،
می رفت باز در دل دریا به جستجو :
در آب های تیرۀ اعماق خفته بود ،
یک مشت آرزو!
-
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزيد
من اگر مهر نگاری بگزينم چه شود
عقلم از خانه به دررفت و گر می اين است
ديدم از پيش که در خانه دينم چه شود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظر بازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچد
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
باز ای که باز آید عمر شدۀ حافظ
هرچند که ناید باز تیری که بشد از دست
-
تو این سکوت کهنه گی
بودن تو یه نعمته
بمون که بی تو عشق من
میمیره سرنوشت من
جهنمه غیبت تو
بیا بمون بهشت من
بمون نزار که آه من
بگیردامن تو رو
ببین چِقَد دوسِت دارم
به خاطر دلم نرو
اگه بری عشق تو رو
تو کوچه ها جار می زنم
می شینمو اشک می ریزم
تو گریه گیتار می زنم
می خونم از رفتن تو
اینجوری دلبستن تو
بگو چه جور حالی کنم
به این دلم رفتن تو
می خونم از برگ خزون
بهت می گم نا مهربون
عاشقی اینجور نمی شه
واسم نذاشتی یک نشون
می خونم از گلای یاس
بهت می گم با التماس
اگر چه خوب اگر چه بد
با بد و خوب من بساز
...
-
زمزمه شعر نگاه تو را
مي شنوم با دل و جان آشناست
اشك زلال غزل حافظ است
نغمه مرغان بهشتي نواست
مي شنوم در نگه گرم توست
نغمه آن شاهد رويانشين
باز ز گلبانگ تو سر مي كشد
شعله اين آرزوي آتشين
-
نور خدا نمایدت آینۀ مجردی
از در ما درا اگر طالب عشق سرمدی
باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد
آب بر آتشش زند معجزۀ محمدی
جان و دل تو حافظا بستۀ دام آرزوست
ای متعلق خجل دم مزن از مجردی
-
یک عصر شنبه خسته و با یک غمِ بزرگ
از انقلاب یک تنه رفتم سرِ وصال"
از لحظه های فاجعه تا سالهای سال
حالا چه مانده غیر سکوتی پر از زوال
حالا چه مانده از شب و از گزمه های شب
غیر غبار ترس ویا بغضهای کال
دیگر نمانده فرصت آغاز تازه ای
حتی برای حرف زدن طرح یک سوال
پرواز را ندیده شکستند بال مان
فصل عبور بود و مرغی شکسته بال
-
بیش می بوسم و در می کشم می
به اب زندگانی برده ام پی
نه رازش می توانم گفت با کس
نه کس را می توانم دید با وی
-
يه سال خيلي خيلي دور بود
در يه پادشاهي كنار دريا
اون جا دوشيزه اي بود
كه ممكنه تو به نام آنابل لي بشناسيش
و اين دوشيزه
اون زنده بود باين فكر
كه منو دوس بداره
و
من دوسش داشته باشم
من و اون بچه بوديم
در اون پادشاهي كنار دريا
ــــــــــــ
فعلا با اجازه اقا امیر
تا بعد
-
این منم خسته در این کلبۀ تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست؟
من اگر سایۀ خویشم یا رب!
روح آوارۀ من کیست ؟ کجاست ؟
-------------
خداحافظ
-
شکر لب
ــــــــــــــــــ تو شکر لب که با خسرو بسی شیرین سخن داری
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ کـجا آگـاهی از شـوریده حال کـوهــکن داری؟
ـــــــــــــــــ مرا از انجــمن در گوشــه ای خلـــوت نشانــــــیدی
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ و خود با مدعی خوش خلوتی در انجمن داری
فروغی بسطامی
-
يكي پرسيد اگه آخرش نشه
حتي اين خيال زشتو نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
بي تو چيزي از اين عالم نمي خوام
تو فرشته اي من آدم نمي خوام
مي دوني خيلي زيادي واسه من
هميشه عادتمه ،كم نمي خوام
من تو رو مي خوام اونا رو نمي خوام
نفسم تويي هوا رو نمي خوام
من و باش شعر و نوشتم واسه كي
تويي كه گفتي شما رو نمي خوام
-
ميوه اي ز آفريدني ديگر
ميوه اي تلخ شاخه اي بي بر ؟
خواستم پر دهم ركاب گريز
پشت كردم به پله پايان
تن من ليك باز با من بود
لحظه آخرم گرفت عنان
-
نه در دل می توان این غم بنهاد
نه کس را می توان زین غم خبر کرد
-
دل تمنایی می خواهد
تمنایی به گستره ی دشت ها و افق ها
تمنای درك شدن ها
تمنای پذیرش ها
و
فهم ها
و تمنای یكی شدن ها
و
چه قدر تنهاست این دل
تنها و بی كس
نه بود حادثه ای،
از تصادم لحظه های درك شدگی
نه وجود گوش شنوایی،
در انحنای واشده ی زمان
زمان درد و دل های نهان
-
نه از رومم نه از زنگم
همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
-
مانده در سينه چو سرزمين نامسكون
دست ناخورده پر از ذخيره ناباز
رفتي و نام تو را برهنه پوشيده ست
همه شب ذهن من از گريز تو بي تاب
بيم عرياني اش آرزوي ديداراست
پيش يادت غم من ستايش محراب
باز خواهم كه سحر به بالشم ريزد
كاكل كوچك تو طلاي آشفته
بوي خواب شب و عطر صبح بيداري
سر كند در دل ما سرود ناگفته
باز گرد از ره باز تا ز سر گيريم
قصه كهنه كوچه ها و شب ها را
پلك بگشاي به روي من كه بگشايند
چشمهاي تو دريچه هاي دريا را
------------
فرانک خیلی بدی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]