وای خیلی دوست دارم پرواز روح رو تجربه کنم کتابای زیادی در این مورد خوندم اما فایده نداشت!
میشه یه جورایی کمکم کنین؟
Printable View
وای خیلی دوست دارم پرواز روح رو تجربه کنم کتابای زیادی در این مورد خوندم اما فایده نداشت!
میشه یه جورایی کمکم کنین؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
-------------
shaparak4u و lio جان اگه تاپیک رو بررسی کنید مشکلتون حل میشه
-----------
من دیروز صبح یه برون فکنی داشتم البته ناخواسته بود و قسد نداشتم ...
اما گفتم حالا که این طوریه یه دوری بزنم
یکم تو خونه چرخیدم
بعد چند نفرو تو خونه دیدم که نمیدونستم چی هستن
بهشون اعتماد نداشتم
سعی کردم بیدار بشم هر کاری میکردم نمیتونستم یکم طول کشید , تا حالا این طوری نشده بودم
رفتم به همون شکلی که خوابیده بودم دارز کشیدم
کلی بسم ا... گفتم تا بیدار شدم
---------
برون فکنی به ما نشون میده که خارج شدن روح از بدن چه لذتی داره
پس مرگ یعنی آزادی
مرگ یعنی تولد
سعی کنید انسان خوبی باشید تا مرگ برای شما شیرین و راحت بشه
انسان هر روز که می خوابه روح از بدنش جدا میشه
میشه گفت ما هر روز می میریم و زنده میشیم
سعی کنید از این موضوع درس بگیرید
----------------
خدا يك بار از من پرسيد: تو چرا گناه مي كني؟
من در پاسخش سر به زير افكندم و چشمهايم را بستم.
خدا دست روي سرم كشيد و گفت: پس كي توبه مي كني؟
من بيشتر خجالت كشيدم.
گفت: من منتظرم
دوست عزیزم سلام و بسیار ممنون از مطالب مفیدتون.نقل قول:
میخواستم بپرسم آیا کتاب فوق در بازار یافت میشود؟در ضمن به چه نامی دنبالش بگردم.
با سپاس رضا
دوستان عزیزم سلام:11::
لطفا" در مورد تفاوت خواب و رویا یه مقداری توضیح بدید؟
سلام
کتابش اسم خاصی نداره و فکر نمی کنم توی بازار پیدا بشه
اونیکه من دارم روش نوشته احضار ارواح , سحر و جادوها , دیدار ارواح و شیاطین , طلسم ها
نویسنده خاصی هم نداره در ضمن اگه می خواید اطلاعات بیشتری در مورد این کتاب بدونید با من تماس بگیرید: 09359751575
درود به اساتيد محترم ! به زحمت تاپيكتون رو پيدا كردن و اينقدر هم زياده كه بعيده به تونم همش رو بخونم مي خواستم يكي عملي !! بهم ياد بده چطوري روح بيرون مي ره ؟! مثل يه آموزي درس !! اگه لازم شد حظوري هم خدمت مي رسيم !! يكي كمكي كنه ممنون ميشيم
درود بر بچه های خوب این تاپیک.
خیلی جالبه ولی آخرش ضد حاله.نقل قول:
مطالب این کتاب از کتاب ها و فلسفه های سقراط، فیثاغورث، افلاطون، زردشت و سایر پیامبران گذشته به صورت ورق پاره هایی از حریق تاریخی کتابخانه پلوتمی مصر بدست آمده از زبان مصری، مجوسی، الفبای هیر و گلیف مصری بوسیله دکتر میزابولاژانومینا به زبان فرانسه ترجمه شده است.
اصل این کتاب امروز در اهرام های مصر باقیست... .
بخش اول: مرغ سیاه
پیش از وارد شدن به موضوع باید برای شما بیان کنم که چگونه این دانش در اختیار من قرار گرفت و چگونه خداوند متعال پس از اینکه مرا از خطرهای هولناک نجات داد با اراده خود اسرار جهان و خلقت را در نظرم روشن ساخت.
من یکی از افسران اعزامی به کشور مصر بودم و بنا به فرمان ژنرال ارتش فرانسه برای نقشه برداری اهرام های مصر اعزام شده بودم. چند سرباز و شکارچی اسب سوار نیز به همراه من آمده بودند و به اتفاق آنها به پای بزرگترین هرم مصر رسیدیم. در همانجا پیاده شدیم و پس از صرف غذا در حالی که قصد شروع کار را داشتیم گروهی از نیزه داران عرب به سوی ما حمله ور شدند؛ در مدت زمان کوتاهی آنها همه افراد ما را به خون غلتاندند و همه رفقای من کشته شدند، اعراب نیز پس از ربودن لوازم ما به سرعت گریختند.
جسم نیم جان خود را به نزدیکی اهرام رساندم و پشت خود را به سنگ دیوار آن تکیه دادم و جز اندیشه مرگ به چیزی نمی اندیشیدم. درحالی که مشغول دعا و راز و نیاز بدرگاه خداوند بودم کم کم تاریکی شب تمام آن فضا را فراگرفت. غرق در افکار خود بودم که ناگهان در چند قدمی من صدایی برخاست و سنگی از روی اهرام بلند شد و بر روی زمین افتاد. در مقابل من نور یک فانوس کوچک در دست پیرمردی محترم می درخشید، پیرمردی با ریش انبوه و سفید و عمامه ای بسربسته از گوشه اهرام بیرون امد.
دیدگان خود را به اطراف افکنده و چند قدمی پیش آمد، اجساد رفقای مرا دست مالی کرد و به زبان ترکی گفت:
یک انسان است.... فرانسوی هستند..... همه مرده اند... .
سپس سر خود را رو به اسمان کرد و گفت:
خداوندا آنها را بیامرز.
با دقت همه اجساد را بررسی کرد و برای اطمینان دست خود را روی قلب آنها می گذاشت. پس از اینکه فهمید همه مرده اند آه دردناکی کشید و اشک از چشمانش سرازیر شد.
در حال بازگشت به سوی اهرام بود که به زحمت او را صدا کردم؛ صدای مرا شنید و به سرعت به سوی من آمد. کمکم کرد تا خود را همراه او به داخل اهرام برسانم و بعد مجدد سنگ را در سر جایش قرار داد.
پس از طی مسافتی به دری رسیدیم که با رمز خاصی گشوده شد، از سالنی عبور کردیم و وارد اتاقی شدیم که چراغ کوچکی از سقف آن آویزان بود...
یک میز پر از کتاب و چندین چهار پایه و یک تخت خواب چوبی در این اتاق دیده می شد.
پس از اینکه جراحات مرا مورد آزمایش قرار داد ظرفی کوچک حاوی مرهم های مختلف خارج ساخت. بمحض اینکه مرهم ها بروی زخم سرودستم گذاشته شد دردها کاهش یافت و من به خواب فرو رفتم.
اولین اسرار:
بهبودی کامل من مدتی طول کشید و زبان ترکی را تا اندازه ای یاد گرفتم. به من دستور داد از جا بلند شوم و همراه او به داخل زیرزمین رفتم.
چندین صندوق بزرگ پشت سر هم چیده شده بود؛ در آنها را باز کرد، همه مملوء از طلا و انواع سنگ های قیمتی بودند. از جای برخواست و قفسه ای را که در پای تخت قرار داشت باز کرد و از آن جعبه ای چوبی از چوب سدر و پوشیده از طلا و جواهرات خارج ساخت. در صندوق را با کلیدی از طلا که با حروف مصری منقوش شده بود باز کرد؛ مقدار زیادی طلسم آلات و حلقه هایی با نگین الماس که بر روی آنها حروف الفبای طلسم نقش شده بود دیده می شد. می گفت فرزندم ملاحظه می کنید که هر کدام از اینها دارای خاصیتی است ولی برای استفاده از آن باید رمز آنرا دانست و مخصوصا لازم است به زبان خاصی آشنا باشید تا بتوانید حروفی را که روی آن نقش شده بر زبان بیاورید. قبل از اینکه با ارواح و موجوداتی که تحت اراده من هستند آشنا شوید من رموز تمام این طلسم ها را به شما یاد می دهم.
کاغذهایی را که روی میز بود برداشت، چهارپایه ای را انتخاب کرد و به من دستور داد که در کنار او بنشینم.
اطاعت کردم اما چون روی میز غذایی برای خوردن وجود نداشت تبسمی کرد و گفت:
غذاهای معمولی برای بدن ما فایده ای ندارد یک دقیقه دیگر خواهید دید که غلامان و آشپزان غذای خوبی برای ما فراهم خواهند ساخت.
کلماتی چند که من معنی آنرا نمی فهمیدم بر لب جاری ساخت و سه مرتبه روی انگشتری خود فوت کرد ناگهان اطاق ما بوسیله هفت مشعل بزرگ سنگی که به سقف آویزان شده بودند روشن شد. نه غلام داخل اطاق شده و غذاهای مختلفی در ظروف طلا و جامهای پر از شراب برای ما آوردند... .
بعدش چی شد؟بقیه داره اصلا؟منبعی داره؟جایی هست که بتونیم ادامشو بخونیم یا تصمیم دارید خودتون ادامه بدید؟
درود.
من یه کتاب در مورد پرواز روح دارم که خیلی عالیه.هنوز ازش استفاده نکردم چون باید دو نفر باشیم و کسی نمیاد.همه میترسن.اسمش اینه.حتما اگه علاقه دارید بخرید : پرواز روح . خود آموز خارج کردن روح از بدن در 30 روز
30 روز ؟
بسم الله!نقل قول:
◙