بنظرم درست میگن ایشون:sq_25:نقل قول:
حمیدخان؟این چیه گذاشتی دوست عزیز:sq_19:نقل قول:
حداقل شماره های دیگه رو بزار ببینیم بقیش هم همینجوریاس؟؟؟:sq_10::sq_24::sq_11:
Printable View
بنظرم درست میگن ایشون:sq_25:نقل قول:
حمیدخان؟این چیه گذاشتی دوست عزیز:sq_19:نقل قول:
حداقل شماره های دیگه رو بزار ببینیم بقیش هم همینجوریاس؟؟؟:sq_10::sq_24::sq_11:
بله خوب حق باشماست ولی اگر واقع بین باشید الان برای مشاغل غیر سرمایه ای (یعنی مشاغل پرسنلی) بیشتر از ماهی 1 میلیون حقوق نمیدن .مگر اینکه طرف سرمایه داشته باشه و با سرمایه اش کار کنه تا بیش از این درآمد داشته باشه کسی هم که در سن فرضا 25 سالگی سرمایه برای کار کردن داشته باشه مطمئننا این سرمایه رو خودش بدست نیاورده و سرمایه برای پدر مادرش بوده. با احتساب درآمد ماهی یک میلیون تومان حالا شما فکر کن بخوای ماهی 600-700 بابت اجاره خونه بدی خوب معلومه که دیگه چیزی واسه زندگی کردن باقی نمیمونه پس کاملا مشخصه که اگر جوانها از سرمایه ی والدینشون استفاده نکنن (یعنی دستشون تو جیب باباشون نباشه) مطمئننا نمیتونن هزینه های زندگیشون رو تامین کنن. همه ی اون جوان هایی هم که ازدواج میکنن مطمئننا به اعتبار درآمد خودشون ازدواج نمیکنن بلکه کاملا از سمت پدرمادرهاشون حمایت مالی میشن. هر جوانی که امروز بگه کاملا از لحاظ مالی مستقل هست مطمئننا دروغ میگه.در اصل همه ی جوانهای دم بخت دستشون توی جیب باباشون هست.(دلیلش هم درآمد بسیار پایین مشاغل هست که به هیچ عنوان کفاف هزینه های زندگی رو نمیده )نقل قول:
نقل قول:
شما هیچی از اقتصاد نمی دونید
بچه 15 ساله کار می کنه افتخار داره؟ این فاجعه است.
بعدشم اون آقا اگه بجای اینکه از 15 سالگی کار می کرد می نشست درست و حسابی درس می خوند و در 30 سالگی دکتراش رو می گرفت می تونست یه ملت رو نجات بده و نه فقط خودشو!!!
می تونست بجای اینکه فقط برای خودش شغل ایجاد کنه یه زیر مجموعه هم زیرش باشه و تعدادی بیکار رو هم نجات بده
دوست عزیز شما کجا زندگی می کنی؟نقل قول:
اینجا ایرانه داداش، فکر میکنی این افرادی که ادامه تحصیل میدن کاره ای میشن؟ نهایتش استاد دانشگاه بشن، همین.
واقعا چند درصد از کسانی که ادامه تحصیل میدن واسه خدمت به جامعه است؟ همین دکتر ها رو ببین، یادمه یه بار تلویزیون گفت تو یه روز نزدیک 17 میلیارد تومن تخلف همین ها رو در آوردن.
فکر میکنی چی کار کردن؟ از مریض جماعت میلیون میلیون پول گرفتن ( غیر قانونی )
به نظر من چیزی که توی این مملکت باید داشت مدرک نیست، بلکه وجدانه
یعنی حامد باید دستاتو ببوسمنقل قول:
به نظر من چیزی که توی این مملکت باید داشت مدرک نیست، بلکه وجدانه
به نظرم من تو این مملکت برای خودت ادم باشی کافیه.لازم نیست برای بقیه کار پیدا کنی
یکی از آشناهای وضع مالیش خوبه.راحت میتونست بره تو خط بساز و بفروشی و میلیاردر بشه اما گفت میخوام کاری راه بندازم که حداقل دست فامیلای خودمو بگیرم........
گلخونه و دامداری زد.......همون فامیلا از پشت بهش خنجر زدن و ایشون ورشکسته شد.......چرا تولید تو این کشور خوابیده؟؟؟؟؟ چرا همه دلال و بازاری شدن؟؟؟؟؟چرا همه عشق بورس و بانک و.....دارن
همه میخوان تو این مملکت آسون و یک شبه پولدار بشن.........مگه تو تهران ادمارو نمیبینی که سلام دادن یادشون رفته و فقط و فقط پول میخوان....
البته پول چیز بدی نیست و همه دنیا از ازل تا ابد به دنبال پول بودند و خواهند بود اما چیزی که تو کشور ما از پول تعریف میشه کلی فرق داره با چیزی که دنیای غرب میدونه
تو غرب پولدارها پولشون 2 برابر میشه اما به فکر زیردستاشون هم هستند به خاطر همین هم هست که رفاه در اروپا و آمریکا به شدت بالاست
اما در ایران داستان برعکس میشه..............پولدار فقط و فقط به فکر 1000 برابر کردن پول خودشه....گور پدر دیگران......
بحث جالبیه که دیر دیدم ولی بازم استفاده می کنم
امیدوارم دوستان متاهل هم بیان جلو و نظراتشون رو بگن
نوکرم داداش؛نقل قول:
البته این جا جاش نیست که سر درد و دل رو باز کنیم ولی حرفی که شما زدی درسته.
یک دلیل اسه اینکه اقتصاد ما رشد نمیکنه همینه که کسی چشم دیدن موفقیت دیگری رو نداره حاضره خودش بدبخت بشه ولی بقیه رو هم بدبخت کنه.
در چنین شرایطی عامل پیشرفت میشه مهارت هایی مثل زیر آب زنی، پاپوش درست کردن، ضربه زدن به دیگران و ...
مشکل اقتصاد ما نه تحریمه ، نه مسائل سیاسی؛ به نظر من مشکل خود ما هستیم.
دوستان متأهل که مثل ما بیکار نیستن بشینن پشت کامپیوترنقل قول:
نه خوب بازم کاربرای فعال و متاهل داریم تو فروم
هر چند کم ولی هستن
فکر کنم باید یه فراخوان بدیم تو صفحه ی اصلی انجمن که متأهلین گرامی بیاین به داد ما برسید:33:
قسمتیش خود ما هستیمنقل قول:
مشکل اقتصاد ما نه تحریمه ، نه مسائل سیاسی؛ به نظر من مشکل خود ما هستیم.
قسمت مهمه اینکه ما مدیریت اقتصادی لایق ینداریم
مگه شرایط این روزا رو نمیبینید............چین با بیش از 1 میلیارد داره به سمتی میره که سرانه مصرفش به رتبه زیر 20 برسه.
اونوقت ما با این همه معادن ذغال سنگ و سیمان و.......نفت و گاز .......میوه تو 70 میلیون گیر کردیم.اونوقت شعار افزایش جمعیت رو میدیم
مدیریت اقتصادی درست باشه ....90 درصد مردم هم درست میشن مطمئن باش
بحث بسیار خوبی هست . چون فرصت کافی نیست همه ی پست ها را خوند . من فقط چند پست اخر را خوندم .
بیایید این سوال را بشکنیم به چند سوال که نتیجشون میشه جواب این سوال
تعریف زندگی چیست ؟ (مقایسه در ایران و سایر کشور ها)
هدف از کار کردن و شاغل شدن چیست ؟ (مقایسه در ایران و سایر کشور ها و بحث امنیت شغلی)
معنی رفاه اجتماعی در سطح جامعه و برابری و مساوت و نقش دولت در این زمینه چیست ؟
چند تا سوال دیگه هم هست که فعلا مطرح نمی کنم
با جواب دادن به اسن سئوالات تاپیک احتمالا قفل میشه:sq_3:نقل قول:
بحث بسیار خوبی هست . چون فرصت کافی نیست همه ی پست ها را خوند . من فقط چند پست اخر را خوندم .
بیایید این سوال را بشکنیم به چند سوال که نتیجشون میشه جواب این سوال
تعریف زندگی چیست ؟ (مقایسه در ایران و سایر کشور ها)
هدف از کار کردن و شاغل شدن چیست ؟ (مقایسه در ایران و سایر کشور ها و بحث امنیت شغلی)
معنی رفاه اجتماعی در سطح جامعه و برابری و مساوت و نقش دولت در این زمینه چیست ؟
چند تا سوال دیگه هم هست که فعلا مطرح نمی کنم
دوستان بزرگوار :
راستش میخواستم 10 پست اخیر تاپیک رو حذف کنم اما نمیدونم چرا در مرحله ی آخر تصمیم گرفتم به جای حذف ، صرفا به این تذکر اکتفا کنم ( فکر میکنم به علت توجه خوبی هست که دوستان به تذکر ها دارند ) :
لطفا بحث هایی نظیر تحلیل شرایط اقتصادی و نقش دولت در برقرار کردن امنیت شغلی و رفاه نسبی و نقد مدیریت اقتصادی و معادن و ذخایر نفت و گاز و ... رو در این تاپیک مطرح نکنید و اجازه بدید بحث تاپیک صرفا حول محور فاکتورهای افراد برای ازدواج/عدم ازدواج پیش بره .
همه میدونیم این بحثها چقدر در جای خودش درسته اما مادامی که با محدودیتهایی در طرح برخی مسائل مواجه هستیم نمیتونیم این گونه بحثها رو در انجمن مطرح و پیگیری کنیم .
پیشاپیش ممنون از توجه دوستان
درسته !نقل قول:
ازدواج های زمان قدیم بیشتر از بین آشنایان و اقوام صورت میگرفت ! اما الان با گسترش ارتباطات خب ازدواج ها هم بین قومی و بین شهری و حتی بین فرهنگی صورت میگیره ! یه شخص حتی از یه فرهنگ دیگه با یه نفر از یه فرهنگ دیگه ازدواج میکنه ! دوستانی که میگن نیاز به شناخت بیشتر هست به این خاطر میگن ، الان قشر دانشجو کم نیستند تو کشور ، یکی از این سر کشور اومده و یکی از اون سر کشور ، توی دانشگاه همدیگه رو میبینند و علاقه مند میشن ، خب مطمئنا نمیتونن توی سه جلسه تمام آشنایی رو داشته باشن ! من به سوال شما که آیا قدیم شناخت وجود داشت یا نه ؟ جواب میدم بله شناخت زیادی هم وجود داشت چون کاملا محیط رو با هم مچ میکردن خانواده ها ، یعنی وقتی شما توی یه خانواده بزرگ شده بودی و به اون محیط عادت کرده بودی ، خانواده ی شما با یه خانواده ی دیگه که مثل خودشون بود ازدواج میکردن خب اعتقادات هم یه جور بود ،فرهنگ یه جور بود ، وضع اقتصادی یه جور بود ، اکثر دیدگاه ها یکسان میشد بین زن و مرد ! ولی الان یه فاصله ای گرفته تفکرات نسل جدید با نسل قبل به خاطر این حتی اگه دوتا خانواده دارای فرهنگ یکسان باشند نمیشه گفت که فرزندانشون هم مثل هم هستند چون ممکنه فرزند عوض کرده باشه تفکراتش رو یا نکرده باشه ، در زمان های قبل جوان اینقدر نظرات مختلف رو نمیشنید ، چه بسا اصلا وقت این کارها رو نداشت !
باتوجه به تذکر
خب پس دوستان فعلا بریم سراغ ، مسائل غیر مالی ، چون من خودم خیلی به بخش دیگه اش علاقه مند هستم ! (قبل از خوندن دلایل من اولا باید بگم اینها دلایل و نظرات امروز منه ، باتوجه به روحیات و وضعیت اقتصادی ، اجتماعی کنونی خودم حرف میزنم ، اولا حق ازدواج رو از کسی سلب نمیکنم فقط نظرم رو میگم )
من خودم سایر دلایل رو انتخاب کردم ، چون کلا خیری در ازدواج نمیبینم و انگیزه ای ندارم ( نگید نوزده سالته زوده ، چون آخرین ازدواج پسری که توی طایفه ی ما صورت گرفته 17 ساله بوده ، آخرین دامادی هم که اومده ، هیجده ساله بود )، با مسئله ی ازدواج در کل مخالفم ! هیچ خیری در اون نمیبینم ! من از تنهاییم به شدت لذت میبرم ، ازدواج بدون عشق رو اشتباه و ازدواج با عشق رو ایجاد وابستگی و ضعف میدونم ، به خاطر همین با هردو مخالفم !
از طرفی اینهمه آدم بدبخت و بیچاره توی این کشور هست ، اینهمه بچه های خیابانی ، اینهمه بچه ی بی سرپرست توی بهزیستی ها ، خب من دارم میبینم این جمعیتی که هنوز توی دنیا هستند هم توی رفاه نیستند دارن عذاب میکشند ، پس خیلی خودخواهیه که من ازدواج کنم و تولید مثل کنم فقط برای اینکه از ازدواج خوشم میاد!!! من میبینم اینایی که ازدواج کردن هم الان خوشبخت نیستند ، دارن عذاب میکشن ، فرزندی هم که به دنیا اومده داره عذاب میکشه ، واقعا خواخواهیه اگه بخوام ازدواج کنم و یه جمعیتی رو هم به این جمعیت بدبخت اضافه کنم ، ترجیح میدم اول به عنوان اولین انسانی که مسئولیتش بامنه خودم رو خوشبخت کنم و نیازهام رو برطرف کنم ، اگه چیزی اضافه مونده به کمک اون بد بختایی بپردازم که الان نون واسه خوردن ندارن ! توی بحثهای فلسفی _علمی توی همین سایت که الان قفلش کردن بی دلیل ، میتونستید ببینید که وقتی حرف از جهان و جهان بینی زده میشه هرکس برای خودش یه جهان بینی خاصی داره ، توی هر جهان بینی یه درصدی از خودخواهی وجود داره ، برخی فقط برای خودشون ارزش قائلن و میگن " من فکر میکنم پس دنیا هست " " من باید لذت ببرم از زندگیم " ، برخی کمی رقیق ترش میکنن و قومشون رو دوست دارن و میگن " قوم ما قوم برگزیده است " ، برخی کمی فراتر میرن و میشن وطن پرست ، برخی پاهاشون رو از مرز کشور هم بیرون میزارن و میشن جزو یه دین " ما باید به برادران هم دینمون کمک کنیم حتی اگه توی یه کشور دیگه باشن "! و این خودخواهی کمتر و کمتر میشه تاحدی که انسان بشر دوست و طبیعت دوست میشه ! من نمیگم آدم خودخواهی نیستم ولی حداقل تئوریه زندگیم تا اینجا اینه که حداقل بتونم یه فرد بشر دوست باشم ، حتی اگه درست هم نتونم عمل کنم ، خوشحالم که همچین ذهنیت خوبی دارم ! من میبنیم جمعیت جهان در حال افزایشه ، بدونید یا ندونید یه طرف جنگهای دنیا افزایش جمعیته ، فقر و گرسنگی هم زاییده ی افزایش جمعیته ! من میتونم الان راحت بگم اگه تموم دنیا اینطور که من الان فکر میکنم فکر کنن یعنی بتونن خودخواهی خودشون رو کنار بزارن ازجمله خودم ، مردم خیلی راحت زندگی میکنن !(گرچه من معتقدم حتی اگه دامنه ی خودخواهیشون خانواده و کوچه ی خودشون رو هم شامل نشه باز ازدواج نمیکنن چون دنیا اونقدر ها هم آباد نیست ) ما الان اینقدر تکنولوژی داریم ، میتونیم عمر آدمها رو بیشتر کنیم حتی خیلی بیشتر از اون صد و بیستی که الان آرزو شده واسمون ، چرا نمیشه ؟ چون یه جمعیت خودخواه بالا داریم ، که منابع طبیعی به همشون نمیرسه ، یه عده مجبور میشن آشغال مصرف کنن و زندگی آشغال داشته باشن و توی این آشغال ها بمیرن ! درسته من برای نجات دنیا نیومدم ، ولی برای خراب کردنش هم نیومدم پس بهتره ازدواج نکنم ! و گذشته از همه ی این ها اگه با کسی ازدواج کنم که همچین دیدگاهی نسبت به اطرافش نداشته باشه شدیدا دچار مشکل میشم ، چون خودخواهیش ، افکار و رفتار من رو نمیپسنده و از رفتار من با افراد سو برداشت میکنه ، از طرفی اگه دقیقا این دیدگاه رو داشته باشه ازدواج نمیکنه مگر مثل من برای راحت تر فعالیت کردن توی اجتماعی که دیدشون نسبت به یه مجرد مثل یه شخص هرزه میمونه !
پس دلایل من به صورت نکته وار شد اینها :
1.از تنهاییم لذت میبرم و ازدواج رو ضعف و وابستگی میدونم .
2. اعتقاد دارم ازدواج الان توی این شرایط جهان خودخواهیه محضه.
اگر کتاب پدر پولدار پدر فقیر رو بخونید دیدتون عوض میشه. (داستان پسری با دو پدر یکی تحصیل کرده و استاد دانشگاه و دیگری اهل تجارت و کار . هر دو آدم هایی موفق هستند و به پسر توصیه های آموزنده ای می کنند)نقل قول:
نسخه انگلیسیش تو نت موجود هست. rich dad poor dad
جالبه؛نقل قول:
به نظر من انسان ها به طور طبیعی به هم نیاز دارن و وابستگی هم به نظر من ضعف نیست . البته اگه این وابستگی بر اساس احترام به شخصیت و ذات انسان باشه؛ که نه تنها ضعف نیست بلکه نشانه ی رشد شخصیت هم هست.
وابستگی اگه با احترام و درک متقابل و همینطور سازگاری و عدم خود محوری همراه باشه نه تنها ضعف نیست بلکه خودش عامل پیشرفت دوجانبه میشه. اما اگه این وابستگی بدون موارد بالا باشه دو طرف ( و یا حداقل یکی از اونها ) باعث آزار و خدشه دار شدن روان هم میشن!
چه بسا از همدیگه استفاده ابزاری کنن یعنی دیگری رو نردبان ترقی خود قرار بدن و در عوض اون رو ضعیف و وابسته کنن.
اگه غیلی عامیانه بخوایم نگاه کنیم وابستگی در اینجا به معنی انگل بودن هست!
یعنی فرد به حدی ضعیف شده که بدون وجود طرف مقابل از بین میره.
وابستگی که منظورتونه روبیشتر توضیح بدید ، نتونستم خوب درکش کنم ! توی این وابستگی چه فایده ای هست ؟نقل قول:
من دوباره حرفم رو تکرار میکنم که ازدواج بدون عشق اشتباهه و ازدواج با عشق هم باعث ایجاد وابستگی احساسی میشه !
من هم حرفم همینه که شخصی با اون اندازه ی درک و عدم خود محوری ، خیلی خیلی کم پیدا میشه که حداقل بتونه منافع رو بین خودش و همسرش رعایت کنه ، چه برسه به این که بیاد از منافع خودش هم در شرایطی بگذره !
+ برداشت من از وابستگی که شما ازش صحبت می کنید اینه که اگه به کسی عشق بورزیم و یا حداقل علاقه داشته باشیم و درصورتی که انسانی ناقص، خودمحور و ... باشیم در حق دیگری ظلم میکنیم. این اگرچه درسته ولی در نظر داشته باشید که یک مرد تا قبل از ازدواج کاملاً انسانی خود محور هست. کسی که تمام دنیا حول خودش میچرخه و بس. بعد از ازدواج هست که این خصلت تغییر میکنه ونقل قول:
حالا اگه ما بخوایم این طوری بحث کنیم که چون ما ناقصیم و خود محور پس حق حیات نداریم، مسلماً درست نیست. اما حرف شما درسته که گفتید حق بدبخت کردن دیگران رو ندارید. اما این رو هم بدونید که حق بد بخت کردن خودتون رو هم نداریم. باید حواسمون باشه که از این بام دو طرفه نیفتیم.
+ گذشته از این انسان با گذشت زمان تغییر میکنه؛ شما ممکنه الان یک دید به زندگی داشته باشید ، خودتون رو با تجربه بدونید اما وقتی جلو تر میرید و سنتون بالاتر میره متوجه میشید که بسیاری از کارهایی که در گذشته انجام دادید اشتباه محض بوده. در حالی که همون موقع اون رو درست ترین کار ممکن میدونستید. خود ما هم با وجود سن کم تا حدی این رو حس میکنیم.
+ باید پذیرفت که هیچ انسان ایده آلی وجود نداره و همه ی ما بدون شک ضعف هایی داریم؛ هنر زندگی کردن اینه که با وجود این ضعف ها بتونیم خودمون رو رشد بدیم. در بین کمبود ها، نقاط مثبتمون رو پیدا کنیم و شخصیت خودمون رو بسازیم.
ازدواج یعنی دو نفر زندگی و آینده ی خودشون رو با هم شریک میشن. قرار نیست یکی دیگری رو یدک بکشه ، بلکه قراره این دو در طول زندگی همراه هم باشند و با پذیرفتن نقاط مثبت و منفی هم، در کنار هم زندگی کنند. این اسمش میشه سازگاری!
+ ما خیر سرمون انسان هستیم نه ربات، اگه هیچ احساسی نسبت به شریک زندگی مون نداشته باشیم پس ( با عرض معذرت ) با دارکوب چه فرقی میکنیم؟!
اصل مطلب: به نظرم دید من و شما این جا با هم فرق داره. شما معتقدید اول باید به رشد درونی و بیرونی (کار و ... ) رسید، بعد عاشق شد و بعد ازدواج کرد. و گرنه مرتکب اشتباه و چه بسا ظلم به دیگری میشوید.
من چه فکر میکنم؟ اجازه بدید اول قسمت دوم رو بگم:
به نظر من الزامی نیست که آدم حتماً اول عاشق بشه، همین که دو طرف به یه شناخت و مقبولیت دو جانبه برسند، به یک جمع بندی واقعی برسند نسبت به اینکه میتونن همدیگه رو به عنوان شریک زندگی بپذیرند کافیه. بعد میتونن در اینجا وارد بحث شیرین ازدواج بشن.
در این مرحله باید تمام شرایطی که مهم هستند رو بررسی کرد، از جمله شخصیت دو طرف، خانواده ها و ...
اینجا قطعا باید خصلت های منفی بررسی بشه. باید دید آیا طرف مقابل حاضره شما رو با تمام ضعف ها و خوبی ها بپذیره؟
و اما قسمت اول ؛ مسلماً انسان برای تشکیل زندگی نیاز به دانستن یک مهارت هایی داره. به هر حال قراره به سلامتی یه زندگی مشترک رو شروع کنه نه اینکه به زندگی انفرادی خودش ادامه بده. ای رو هم در نظر بگیرید که بعضی مهارت ها هستند که فقط در چهار چوب خانواده پرورش پیدا میکنند. اینکه توقع داشته باشیم قبل از ازدواج دید کامل و بی عیب و نقصی از زندگی داشته باشیم 99% مواقع اتفاق نمیفته.
نقل قول:
اول اينكه قسمت با قسمت اول حرفتون به شدت مخالفم من دارم راجع به نسل 40 يا 30 حرف ميزنم و اونوقت شما ميگي اون زمان همه ازدواج ها قومي بوده كه كاكلا در اشتباهي راه فهميدنش هم اينه كه بگرد تو اقوامه خودت اونايي كه دهه 30 يا 40 هستند ببين چند نفرشون ازدواج فاميلي داشتند بعد به اشتباهت پي ميبري در ضمن در اون زمان ها فكر نميكنم اينقدر كه گفتي فضا كوچيك بوده باشه كه همه ازدواج ها فاميلي باشه و البته اينكه ازدواج ها در دهه 50 و 60 و 70 بوده كه تو كشور پر بوده از دانشگاه و دانشجو و تفكرات زياد هر چند كه كسايي بودن كه در دانشگاه با هم آشنا شدند و با يك جلسه خواستگاري زندگيشون رو شروع كردند و الان هم كاملا خوشبخت هستند.....
به نظر من شناخت قبل از ازدواج در سايه يه قوانيني ميتونه امروزه موثر باشه:
1: كاملا زير نظر خوانواده دو طرف باشه.( دوستي هاي به دور از آگاهي خوانواده قبل از ازدواج سمي مهلك براي ادامه زندگي با طرف مقابله )
2: تا جايي كه نيازه انجام بشه نه بيشتر و نه كمتر ( در اين زمينه آمار ها كاملا بر ضد شناخت هاي طولاني مدت قبل از ادواج و حتي دوران نامزديه....)
یکی رو من میشناختم بعد از باز نشستگی رفت توی همین کار بساز بفروش . میگفت تو یک سال کل پول 30 سال کارمندیمو در آووردم.
یکی هم اول جوونی میاد یک کار آبرومند میزنه ورشکست میکنه و سکته.
تو ایران همیشه یک عده یک شبه پولدار میشن یک عده سکته میکنن. باز فرداش یک صننف دیگه پولدار میشن یک عده دیگه سکته میکنن.
نه سن شروع در ایران خیلی ملاک نیست. بحث مسئولیت پذیری به جایخود. اما داریم کسانی که 30 ساله تو بازارن و هنوز سر خونه اول. یعنی میدونی هیچ ضمانتی وجود نداره.
خارج از ایران وقتی یک نفر به جایی می رسه همین روند ادامه پیدا میکنه. خیلی بعید میشه که یکی مثل بیل گیتش ورَشکست بشه تازه وقتی هم میشن باز دولت همایتشون میکنه تا زمین نخورن.
اما اینجا...
خوب هم اینها ناشی میشه از یک برنامه ریزی صحیح که اینجا ....
....
کلا بچه ها شماها با این وضعیت از همه لحاظ دوست دارید ازدواج کنید؟
مخصوصا پسرها
واقعا سخته
یعنی من خودم جای یک پسر یذارم میبینم باید دل شیر داشته باشه بخواد داماد بشه
ممنون ندا خانم........خوبه یکی هست ماهارو درک کنه.........اما به نظرم هر چی فرهنگ ازدواج آسان بیشتر تبلغ بشه برای همه بهتره.........چه پسر یه چه دختر و چه خانوادهاشون.........والا این چند روزه ماشین عروس دیدم اما همشون مدل بالا بودن.....معلومه کرایه کرده بودن.........نمیدونم چه فرق داره ماشین عروس چی باشه/......تمام ماشین عروسها یا شاسی بلند بودن یا مدلهایی که بالای 70 میلیون قیمتشه.....
حالا یک انتقادم من بکنم.
اون خانومهایی که میگن افتخاره که یک پسر از 15 سالگیش کار بکنه و نمیدونم بره سر ساختمون کار گری بکنه و بعدشم درسشو بخونه به جای اینکه ابرو بر داره و تو خیابون بچرخه.
آیا خود خانوم ها هم حاضرا اینقدر از خودشون مایه بگذارن؟ آیا از اون سنین به فکر ساختن آینده و شرایط زندگی هستند؟ یا اینکه همه رو از چشم مرد می بینن تا فقط بهش افتخار کنن؟
و مگر غیر از اینه که همون پسر هایی که ابرو بر میدارن و تیپ میزنن وقتی حرف دوستی در میون باشه بیشتر شما دختر ها رو جذب می کنن تا اون پسری که از 15 سالگی سر ساختمون دستاش پینه میبسته؟
اما خوب وقتی صحبت ازدواج میشه دیگه قضیه فرق داره . معیار ها عوض میشن . دیگه اون پسر سوسوله به درد نمی خوره . مرد لازمه.
این از اون حرف های معنی دار بود ها!نقل قول:
به طور غیر مستقیم دارید میگید دخترهایی که جذب اون تیپ پسرها میشن (سوسول و ... ) هدفشون ازدواج نیست! درسته؟
میدونید اینم میشه گفت که خانم محترم شما خودتو بزار جای خواهر یک پسر یا جای مادرش راضی میشی پسرت در اوج نوجونی راه بیفته پی کار؟نقل قول:
معلومه که نه! میخوای راحت باشه خوش باشه
بنظرم نه به اینکه بچه رو از 15سالگی بفرستن سرکار! نه به اینکه اینقدر خیلی عذرمیخوام تنبل و تن پرور بارش بیارن که طرف 27سالشه نشسته توو خونه پای نت که چه کنم ؟کار پیدا نیست تقصیره من که نیست!
نه این خوبه نه اون!
(در مورد اون صحبت هم من به شخصه دارم میگم) آخه اون سوسول ها که بدرد دوستی هم نمیخورن:sq_11:
از نظر من مردی که ابرو بر می داره مرد نیست و چیزی از مرد بودن نمی دونه ...
هر دختری دوست داره همسرش مستقل باشه حالا نه این که از 15 سالگی کار کنه ولی کمتر پول تو جیبی از باباش گرفته ابشه..
دوست خوبم من خیلی راحت بهتون بگم 90% دخترا به قصد ازدواج وارد فرآیند دوستی میشن(برعکس پسرها) پس فکر نمیکنم برداشت شما خیلی درست باشه!نقل قول:
به نظر من مشکل الآن همه ی جوونا همین تشریفت بی خود هستش..نقل قول:
چه مهمه که ماشین عروس چی باشه یا این که فلان سالن یا باغ گرون قیمت و ... غذاهای آن چنانی و .. همش برا یه شب .. اینا همش خرج مفته و اصراف ! من وقتی به عروسی های آن جنانی و بخور و بپاشی دعوت می شم واقعا فکر میک نم آخر این زندگی که این جوری شروع می شه چیه..
درست نمی دونم. شاید در اون سنی که جذب پسرهای خوشکل ناناز میشن تجربشون کمه و دید درستی از معیار های ازدواج و آینده ندارن. کم کم که سنشون بالا میره و ازدواج رو با همه مسائلش میبین انتخابشون هم عوض میشه و واقع بین تر میشننقل قول:
با اینکه دختر زود تر از پسر بالغ میشه. اما باید قبول کرد در یک دوره ای دخترها دید فانتزی تری نسبت به زندگی دارن. پسر با اینکه دیرتر بالغ میشه اما واقع بین تره
فکر نکم اکثز دخترها اینجور فکر کنن. یعنی من که ندیدمنقل قول:
منم باهاش موافقم البته می شناسم دخترایی رو که طرف پول داشته باشه دیگه مهم نیست این پول از کجا باشه ..نقل قول:
ولی به نظر من چنین دختری هم هیچ فرقی با اون پسر نداره..
دختر دوست داره یکی کنارش باشه که بهش یه حس غرور بده ...
والا اگه کار متناسب با رشته تحصیلی و استعداد پسرها باشه حتما میرن سر کار
مطمئن باشید خود پسرها میدونن بیکاری چقدر بده.....
من پارسال همونطور که درس میخوندم تصمیم گرفتم برم جایی کار کنم.رفتن هتل بزرگ تهران........6 ماه کار کردم و مثل چی از کار کردنم پشیمون شدم......
هم از درسام عقب افتادم هم اینکه حالم از محیط کار بهم خورد...یه مشت ادم نفهم اونجا بودن که هیچ ارزشی برات قائل نبودن
اگه کار برای من با توجه به تخصصم باشه همیه چیزو تحمل میکنم
من اکثرا می بینم شب عروسی همه شاد هستند می خورن و خوش میگذرونن. به جز عروس داماد و خونواده. که همش استرس دارن مبادا کمو کسری باشه. یعنی در واقع شادی عروسیه مال عروس دوماد نیست مال دیگرانه.نقل قول:
البته دخترهایی هم هستند که آرزوشونه شب عروسیشون خیلی پر تجمل باشه. میگن فقط یک بار در عمره.
درسته می خورن می باشن و بعد هم کلی حرف پشتش می زنن من که می گم عروسی باید ساده باشه اقوام نزدیک و دوستان صمیمی باشن ، معنین داره یه عده بین بخورن و شادی کنن و اگه کم بود بگن این چه مراسمی بود فلان چیز و بهمان چیزو نداشت و اگه زیاد بود بگن خدارو خوش می یاد این همه خرج و ...نقل قول:
البته از مراسم عروسی یه فیلم باقی می مونه و عکس که به نظر من باید رو اینا سرمایه گذاشت...
من شخصا اگه با یه دختر برم پارتی بیشتر بهم خوش میگذره تا عروسی ایرانی.
اسم عروسی که میاد با اون همه سر و صدا تا نصف شب دست و پام میلرزه. تازه از دید یک شرکت کننده در مراسم.
به نظرم تصور شما از پیدا کردن کار توسط خانواده اینه که خانواده به زور شمشیر فرزندشون رو که از کار گریزان هست و تن پروری و راحتی رو ترجیح میده میگذارن سر کار.نقل قول:
در حالی که این درست نیست، یک مرد تا زمانی که مجرده لزومی نمیبینه در شرایطی که تأمبنه خودش رو به زحمت بندازه ( اکثرت اینطورین به نظرم )
اما همین آدم اگه متأهل باشه حتی اگه همسرش هم نخواد باز سعی میکنه در حد توانش وضعیت اقتصادی خانواده رو بهبود بده.
یه نظر خواهی از آقایون میخوام بکنم:
اگه قرار باشه یه زندگی انفرادی (مجردی) داشته باشید، این زندگی از نظر مالی و اقتصادی در چه حدی باشه راضی هستید؟
حالا اگه قرار باشه ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدید چقدر حاضرید خودتون رو برای رفاه خانواده به زحمت بندازید؟
من تا حدی که بتونم خرجهای روزمره رو تامین کنم کار میکنم و کار رو هم برای ان انجام میدم چون برام یه تفریحهنقل قول:
یه نظر خواهی از آقایون میخوام بکنم:
اگه قرار باشه یه زندگی انفرادی (مجردی) داشته باشید، این زندگی از نظر مالی و اقتصادی در چه حدی باشه راضی هستید؟
حالا اگه قرار باشه ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدید چقدر حاضرید خودتون رو برای رفاه خانواده به زحمت بندازید؟
اما زمانی که متاهل بشم دیگه نظرم این نیست.حتما و حتما کاری رو انجام میدم که با درامدش بتونم خانوادم رو تامین کنم......
در کشور ما همه چیز تحت تاثیر پول قرار گرفته . مواظب باشید دارید چه کار میکنید ....