معمولا اونهایی که خیلی از خودشون روی این چیزها تعصب نشون میدن(مثل یادگاری از پدر و یا برادر و..) کمتر به اون میرسن و یواش یواش هم قیدش را میزنن!
چند سال پیش یه بیوک ایران دیدم توی حیاط یه خونه که شرکت خصوصی بود.وضعیت اسفناکی داشت.دربها و بدنه بشدت پوسیده تایرها پنچر و پاره!مقداری پیچ ومهره و جنت و لوله و روغن هم زیر ماشین بود.سراغ صاحبش را گرفتم یه آقایی بسیار شیکپوش حدودای سن 55 سال آمد که گویا رئیس همون شرکت خصوصی بود:در حالی که خیلی کلاس میگذاشت و قیافه گرفته بود اشاره به زانتیا و پرشیا و 206 خودش کرد و گفت من ماشین زیاد دارم اما این یادگار پدر مرحومم هست و میخوام دوباره بازسازیش بکنم و به هیچ عنوان قصد فروش ندارم...
منم یه نگاهی به بیوک زهوار در رفته کردم و یه نگاهی به اون پسر قدر دان از پدر و گفتم:بله کاملا مشخصه که مایلین بازسازیش کنید..موفق باشید..!!
چند ماه بعد توی گاراز دوستم یه درب بیوک دیدم که آبی بود و خیلی آشنا!مال همون بیوک پدر مرحوم طرف..فروخته بودش 150 تومان یا چیزی همین حدود!!!!!!!اوراقش کرده بودند..موتورش کلا شکسته شده بود و تمام این سالها لانه موشها شده بود!!!
اینهم آخر و عاقبت یادگار بابایی!!
امیدوارم این یکی مثل اون نباشه...:13: