نفس خروس بگرفت كه نوبتي بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابي
نفحات صبح داني ز چه روي دوست دارم؟
كه به روي دوست ماند كه بر افكند نقابي;)
Printable View
نفس خروس بگرفت كه نوبتي بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابي
نفحات صبح داني ز چه روي دوست دارم؟
كه به روي دوست ماند كه بر افكند نقابي;)
سلام
دوستان گرامي رعايت كنيد خوب اين چه وضع مشاعر ه است ؟
با شعر " رويا خانوم " ادامه ميديم ...
وقتي دستات تو دستمه
يه بوسه از تو بسمه
بلايي نبينه چشماي تو
چشات چراغ قصرمه
مردم هرچي مي خوان بگن
من عاشقم ... دوست دارمت
ميون خونه ي دلم فقط تو رو ميذارمت
تا دست بر اتفاق بر هم نزنيم
پايي زنشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح
كاين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم
خيام
سلام
ما كه يك عمره همش در به در معرفتيم
تو به ما محل نذاشتي ولي باز تو كفتيم
ما هنوز تو كفتيم ولي تو بيخيال شدي
واسه ي اين دل من آرزويي محال شدي
...
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو، كه دستم بو ز دست او گرفت
پيوست: دستمبو= دستمال
ميبينم كه همتون ماشا ا... شاعر هستيد
خدا حفظتون كنه
نگاهم با نگاهت كرد برخورد
نميدانم چرا حالم به هم خورد
:biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:
سلام برهمه
رامبد جان ميينم كه كمال هم نشين هم در تو اثر كرد !! قوانين مشاعره رو رعايت كن جون من !
توي ساحل روي شن ها قايقي به گل نشستهنقل قول:
نوشته شده توسط marge_moosh
يكي با چشمون گريون گوشه اي تنها نشسته
نگاه پر اضطرابش به افق به بينهايت
ساكته اما تو قلبش داره يك دنيا شكايت
...
خوب چيكار كنم بيت ديگه اي به ذهنم نرسيد
تو ماه آسموني در شب تارمنقل قول:
نوشته شده توسط farid007
وقتي كه شب سياهه من تورو دارم :biggrin: (خوب بيد؟)
سلام
من بي دل و دستارم در خانه خمارم يك سينه سخن دارم آن شرح دهم يا نه؟
سلام
هرچي كه ما گفتيم بهت حرف دل ما رو بدون
اين دل پاره پاره رو ديگه به آتيش نكشون
...
سلام
-------------------
نماز بي ولاي او عبادتي است بي وضو
به منكر علي بگو نماز خود قضا كند
سلام
دلم تنگه واسه چشمات
دلم تنگه واسه حرفات
كجايي
بي خبر رفتي از پيشم
به راهت منتظر ميشم
بيايي
...
يادم ز وفاي اشجع ناس آيد
وز چشم ترم سوده الماس آيد
آيد به جهان اگر حسين دگري
هيهات برادري چو عباس آيد
به قبرستان گذر كردم كم و بيش
بديدم قبر دولتمند و درويش
نه درويش بي كفن در خاك رفته
نه دولتمند برده يك كفن بيش
يا علي گفتيمو دل را باختيم
چون كه با نام علي دل ساختيم
سلام
دمت گرم abtin is the sun جان با اين وضع مشاعره ؟؟ لطفا مشاعره
مي كشمت ...نقل قول:
نوشته شده توسط abtin is the sun
اگه يه روز با غريبه ببينمت
گل مني نميذارم دست ديگه بچيندت
تا تو را جاي شد اي سرو روان در دل من
هيچ كس مي نپسندم كه به جاي تو بود
در سر خلقان می روی , در راه پنهان می روینقل قول:
نوشته شده توسط marge_moosh
بستان به بستان می روی, آنجا که خیزد نقشها
ای گل تو مرغ نادری , برعکس مرغان می پری
کامد پیامت زان سری, پرها بنه بی پر بیا
ای گل تو اینها دیده ای ,زان بر جهان خندیده ای
زان جامه ها بدریده ای, ای کربز لعلین قبا
از گلشکر مقصود ما, لطف حقست و بود ما
ای بود ما آهن صفت, وی لطف حق آهن ربا
آهن خرد آیینه گر, بر وی نهد زخم شرر
ما را نمی خواهد مگر, خواهم شما را بی شما
هان ای دل مشکین سخن, پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من, آنها که می گویی مرا
آخ كه عجب رويي دارينقل قول:
نوشته شده توسط رويا خانوم
بازم ميگي دوسم داري
خودم ديدم بابا خودم ديدم
لب روي لبهاش ميذاري
چرا نمي گي راستشو
كه غير من ياري داري
من ميدونم من ميدونم
تو ديگه دوسم نداري
...
يعني ديگر مرا دوست نداري كه اين قدر با ما بي قراري؟
يه روز يه باغبونی ، يه مرد آسمونی
نهالی كاشت ميون باغچه مهربونی
می گفت سفر كه رفتم يه روز و روزگاری
اين بوته ياس من می مونه يادگاری
هر روز غروب عطر ياس تو كوچهها میپيچيد
ميون كوچه باغا ، بوی خدا می پيچيد
اونايی كه نداشتن از خوبیا نشونه
ديدن كه خوبی ياس ، باعث زشتيشونه
عابرای بیاحساس پا گذاشتن روی ياس
ساقههاشو شكستن آدمای ناسپاس
ياس جوون برگرفت ، تكيه زدش به ديوار
خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار
يه باغبون ديگه شبونه ياس رو برداشت
پنهون ز نامحرما تو باغ ديگهای كاشت
هزار ساله كوچهها پر ميشه از عطر ياس
اما مكان اون گل مونده هنوز ناشناس
سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي
چه خيالها گذر كرد و گذر نكرد خوابي
به چه دير ماندي اي صبح كه جان من برآمد
بزه كردي و نكردند موذنان ثوابي
نفس خروس بگرفت كه نوبتي بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابي
سلام
ـــــــــ
ياد روزاي قشنگمون بخير ، ترس و تيله بازي يواشکي
روزاي شيشه شکستن و فرار، روزاي هميشه خوبِ کودکي
وسطي کنج حياطِ مدرسه ، سر تراشيدنا با نمره ي دو (۲)
هَوَسِ مشق ننوشتن سرِ شب، شوقِ تعطيلي و،پِيکِ سالِ نو
اين همه خاطره تو ذهن و به دوش ،يه بغل شکستگي ميون ساک
راهي ام ، راهي خونه م! تو سرم :بوي نون تنوري، بوي نمِ خاک
يادِ خونه ست بوي نون و بوي خاک
عاشقونه ست بوي نون و بوي خاک
...
نقل قول:
نوشته شده توسط saye
كجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدكم
پشت كدوم سد سكوت پر ميزني چكاوكم
:happy:
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول گرفتارت كنم وانگه گرفتارت شوم
من همونم كه شعرهاشو فقط به تو هديه مي دادنقل قول:
نوشته شده توسط shehni
همون كه ساخت آهنگ برات با ريتم بارون ، رقص باد
اما حالا قهري با ما ، ناز مي كني يه آسمون
يه روزي باز تنها ميشي ، ميگي بازم واسم بخون
نازنین یار من ، غافل از کار من ، تا به کی ؟
از غم روی تو ، ناله زار من ، تا به کی ؟
دشمنی کار تو ، دشمنان یار تو ، تا به جند ؟
عاشقی کار من ، اشک و غم یار من ، تا به کی ؟
سوز پنهانم می دانی ، اشک خونینم می بینی
آتش دل را ننشانی ، تا به دامانم ننشینی
دل سیهی ، که مرادِ رهی ندهی
بی تو باشد ای ماه ، یار من هر شب آه
از تو سنگین دل وای ، وز تو نوشین لب آه
فتنه ی رویت دل من ، صید گیسویت دل من
ای بلای جان تا کی ؟ سوزد و نالد همچو نی ؟
ز آتشین خویت دل من ؟
نيمه شب بود و غمي تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بيدار
ريخت از پرتوي لرزنده شمع
سايه دسته گلي بر ديوار
××××××××
همه گل بود ولي روح نداشت
سايه اي مضطرب و لرزان بود
چهره اي سرد و غم انگيز و سياه
گويــــــــــيا مرده سرگردان بود
××××××××
شمع خاموش شد از تندي باد
اثر از سايه به ديوار نماند
كس نپرسيد كجا رفت كه بود؟
كه دمي چند در اينجا گذراند
××××××××
اين منم خسته در اين كلبه تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سايه خويشم يارب
روح آواره من كيست كجاست؟
فريدون مشيري
تيره گون شد كوكب بخت همايون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من
خنده ي بيگانگان ديدم نگفتم درد دل
آشنايا يا تو گويم گريه دارد حال من
با تو بودم اي پري روزي كه عقل از من گريخت
گر تو هم از من گريزي واي بر احوال من
....
نه ديگه پا ميشم اين بار
خالي از هرشك و ترديد
ميرم اون بالاها مغرور
تا بشينم جاي خورشيد
داد كه دلم داره ديگه دق ميكنه ، پر ميزنه
شب خوشيت تموم ميشه ، صبح منم سر ميزنه
...
هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را
از خون دل نوشتم نزديك دوست نامه
اني رايت دهراً من هجرك القيامه
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
هر چند كازمودم از وي نبود سودم
من جرَب المجرب حلت به الندامه
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم
والله ما راينا حباً بلا ملامه
پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا
في بعدها عذابّ في قربها السلامه
حافظ
سلام
هواخواه توام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد؟
دوستي كي آخر آمد دوستارانرا چه شد؟
دوباره دلم واسه غربت چشمات :blink: تنگه
دوباره اين دل ديوونه :puke: واست دل تنگه
سلام
ــــــــ
هنوز آغوش من بوی تو دارد
هنوز این دل هیاهوی تو دارد
...