اگه میدونستی که چقدر تنهام برام اشک میریختی
اما اگه میدونستی که چقدر اشک میریزم هیچوقت تنهام نمیذاشتی
Printable View
اگه میدونستی که چقدر تنهام برام اشک میریختی
اما اگه میدونستی که چقدر اشک میریزم هیچوقت تنهام نمیذاشتی
من از ساعت متنفرم... از اين اختراع عجيـب بشر که جاي خالـي حضور تو را به رخ دلتنگــي هاي من مي کشد:41:
در دیده به جای خواب آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند مرا بخواب تا به خوابش بینی ای بیخبران چه جای خواب است مرا
اگه مي دونستي قطره ي بارون وقت دورشدن از ابرا چه حسي داشت اگه مي دونستي يه بندر وقت رفتن کشتيها چه تنها ميشه اگه مي دونستي درخت کاج وقت پر کشيدن پرنده ها چه غمگين ميشه " اگه مي دونستي که رفتنت چه آتشي بر جانم کشيد اون وقت اين قدر راحت نمي گفتي: خداحافظ:41:
چرا غم ها نمي دانند كه من غمگين ترين غمگين دنيايم
بيا اي دوست با من باش كه من تنها ترين تنهاي دنيايم:40:
اگه مثل اشك توي چشمام بودي واسه موندنت تا آخر عمر گريه نمي كردم:40:
در ذهن نيافرينمت مي ميرم
از شاخه نچينمت مي ميرم
اي عادت چشمهاي بي حوصله ام
يك روز اگر نبينمت مي ميرم:40:
سكوتم را به باران هديه كردم
تمام زندگي را گريه كردم
نبودي در فراق شانه هايت
به هر خاكي رسيدم تكيه كردم
اگه دستم به جدايي برسه
اونو از خاطره ها خط ميزنم
از دل تنگ تموم آدما
از شب و روز خدا خط ميزنم
اگه دستم برسه به آسمون
با ستاره ها قيامت مي كنم
نميزارم كسي عاشق نباشه
ماهٌ بين همه قسمت ميكنم
هفت تا آسمون پر از گلهاي ياس و ميخك
باصد تا دريا پر از عسق و اشتياق و پولك
يه حس بي قرار با يه قلب عاشق و كوچك
فقط ميخواد بهت بگه دوسسسست دارم
آلبرت انيشتين مي گويد:
تنها يک سقوط است که جاذبه زمين مسئول آن نيست فرو افتادن در عشق .
زندگي هنر نقاشي كردن است بدون استفاده از پاك كن سعي كن هميشه طوري زندگي كني كه وقتي به گذشته برميگردي نيازي به پاك كن نداشته باشي.
تنهايي بگو چگونه اسمت را بنويسم؟ وقتي اشک نمي گذارد اسمت را به همراه ستاره مي نويسم چون مرا به ياد شبهاي تارعشق مي اندازد بگو چگونه درک کنم لحظات عاشقي را؟ بگو چگونه بعد از اين تحمل کنم لحظات تنهايي را؟ با نوشتن تنهايي گريه ام مي گيرد چه برسد به اينکه تنهايم بگذاري بگو چگونه احساسم رابنويسم که ديگر دلم از تنهايي و بدون تو بودن خسته شده....؟؟؟
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست .. . تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد
يه نفر تو آخرين ثانيه ها از راه رسيد اون با آخرين ستاره، دست مهتابو بوسيد اون ،تو اولين قرارِ عاشقي پيشم نشست اون با چشماي قشنگش غم قصه رو شکست اون همون لحظه رسيد که عاشقي ميخواست بميره اون اومد تا عاشقي رونق بگيره ميدونست لحظه ي ديدار منه ميدونست هنوز ستاره روشنه اون سرِ ساعت عاشقي من، جوونه کرد اون منو عاشق ِ آشيونه کرد اولين قرارِ عشقو تو چشاي اون نشستم آخرين شباي عشقو تو چشاي اون شکستم دل من هنوز نداره اينو باور که قشنگترين بهارم، برسه لحظه ي آخر
يک روز عشقت را دزديدم و براي اينکه جاي مطمئني داشته باشد آن را در قلبم پنهان کردم .غافل از اينکه روزي براي پس گرفتن آن قلبم را خواهي شکست
آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما سياهها بدبختترند و سفيدها برترند... البته تبعيضي در كارنيست . در كل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضيها برابرترند
افسوس... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد... براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم
پيشگاه تو الها! در پيشگاه تو ايستاده ام و دست هايم را به سوي تو گشوده ام. مي دانم كه در بندگي ات اهمال كرده ام و در طاعتت كوتاهي. اگر راه حياء مي پيمودم، بايستي از خواستن و دعا نمودن دست مي كشيدم. اما آنگاه كه شنيدم گناه كاران را به درگاهت فرا خوانده اي به امتثال ندايت آمدم و به عواطف تو، اي مهربان ترين مهربانان
خنده بر لب مي زنم تا كس نداند كه، حال من و اين دنيا كه ما ديديم ،خنديدن نداشت.
چه ساده با گریستن خویش، زنده می شویم و چه ساده در میان گریستن،می میریم و درفاصله این دو سادگی ،چه معمایی میسازیم به نام (زندگی(
دل مي گيرد و ميميرد و هيچ کس سراغي ز آن نمي گيرد. ادعاي خدا پرستيمان دنيا را سياه کرده ولي ياد نداريم چرا خلق شديم. غرورمان را بيش از ايمان باور داريم. حتي بيش از عشق
قانون تو تنهايي من است وتنهايي من قانون عشق وعشق ارمغان دلدادگيست واين سرنوشت سادگيست
از خدا پرسيدم چي دوست داري؟ گفت: سخاوت. ديوانه گفت: حماقت. غم گفت: ملامت. کوه گفت: صلابت. معشوق گفت: نگاهت. فدايه تو که گفتي : رفاقت
آن که مست آمد ودستي به دل ما زد و رفت در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد تنه اي بر در اين خانه ي تنها زد و رفت
زندگي کوتاه تر از ان است که به خصومت بگذرد و قلبها گرامي تر از آنند که بشکنند . فردا خورشيد طلوع خواهد کرد حتي اگر ما نباشيم
زندگي زيباست نه به زيبايي حقيقت. حقيقت تلخ است نه به تلخي انتظار. انتظار سخت است نه به سختي جدايي
مهم نيست که فردا چی ميشه مهم اينه که امروز دوستت دارم مهم نيست فردا کجايی مهم اينه هر جا هستی دوستت دارم مهم نیست تا ابد با هم نباشيم مهم اينه تا ابد دوستت دارم مهم نيست قسمت چی ميشه مهم اينه قسمت شد دوستت داشته باشم
لا لا لا لا نخواب دنيا خسيسه , واسه کمتر کسي خوب مي نويسه يکي لبهاش هميشه غرق خنده يکي پلکاش تو خوابم خيسه خيسه
از طرف اونی که تنهاست ، تنها اومده ، تنها میره ، تنهاش میزارن ، تنها نمیزاره ،تنها یک ارزو داره ، اونم اینکه که تو تنهاش نگذاری
مي خوام يه اتوبوس بسازم اتودارم ولي بوس ندارم يه بوس مي دي بسازم
اگرقرارباشه هشتادروز دور دنیا بگردی هشتاد بار دور من بگرد چون من تمام دنیای تو هستم
من یه ماهی کوچولو هستم که تو قلب شیشه ای تو زندگی میکنم،میدونی اگه دلت بشکنه،من می میرم
ای همبرگر وجودم وای اسپاگتی عمرم بیتو من فلافلم
میخواستم شمع باشم و تا آخر عمر به پای تو بسوزم اما ادیسون بی معرفتی کرد و برق را اختراع كرد
اگرديدي يه روزبه يادت گريه كردم بدان آن روز پيازرنده كردم؟
._o/'
|| Hey to!
JL
o midooni
<||> cheghadr
JL dooset daram?
._____o______.
||
JL Inghadar!
ﭼﻨﺪﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭﻓﺎﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ .ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻏﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ. ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﺭﻭﺯﻱ. ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺗﻮﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ.
كاغذتم! احساست رو
روي من بنويس،
عصبانيتت روروي
من خط خطي كن،اشكهاتوبامن پاك كن،اگه سردت شد،بسوزونم تا گرم بشي،فقط منودورننداز!
اگراسمت روبزارم خورشيدمي ترسم كه غروب كني اگه اسمت روبزارم گل مي ترسم پژمرده بشي اسمت رومي ذارم نفس تاآخرعمرم باهام باشي