به آدمی که روز و شب اروزی رسیدن به کسی را دارد که روز و شب جلو چشمش است چه احساسی دست می دهد؟
نمی دانم !!!!!
آدمکش کور
Printable View
به آدمی که روز و شب اروزی رسیدن به کسی را دارد که روز و شب جلو چشمش است چه احساسی دست می دهد؟
نمی دانم !!!!!
آدمکش کور
از لطف کردن متنفرم . از مردمی هم که به لطف کردن افتخار می کنند متنفرم . ادم های از خود متشکری که با بخشیدن چند سنت ادعای مهربانی می کنند . آنها نفرت انگیزند .
آدمکش کور
بچه ها فکر می کنند هر اتفاق بدی که می افتد تقصیر آنهاست ، من هم از این قاعده مستثنی نبودم ، همچنین بچه ها با وجود همه شواهد بدی که وجود دارد معتقدند که همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود ، در این مورد هم با آنها فرقی نداشتم .
آدمکش کور
سابقه فامیلی و این چیزها چه معنایی دارد ؟ مردم از ان استفاده می کنند که بتوانند خودخواهیشان را ارضا کنند یا این که شکست هایشان را توجیه کنند .
آدمکش کور
فریاد زدم:ای اردوک تو ملکه ی دلشکستگانی و من شهبانوی زنده دلان !
تو و آن پسر بیابان گردت ،دیو جنگ را که جمشید به هزار حیله خوابانیده بود،به هزار حیله بیدار کردید
حال آنکه قثوانین سیاست پیشان را زیر پا میگذارید .
من آن خیال های خام را از سرتان بیرون میکنم
یک اقلیم کوچک با اقوامی پراکنده چگونه توان مبارزه با رزم آوران ایران ویج را می یابد
اگر سران ملک و شاه تراشان از هول آن ضحاک اژدها پیکر روبدو نیاورند ،من شما را خاکستر نشین خواهم کرد.
جمشید و جمک
حالا به خوبی می داند که جز او کسی را دوست نداشته و هیچ کس جز او ، او را دوست نداشته . که او تنها عشقش بوده و هیچ چیز نمی تواند این را تغییر دهد ، که هلنا گذاشت او مانند شیئی دست و پا گیر و بیهوده بر زمین بیفتد و هیچ گاه کلمه ای ننوشت و دستش را دراز نکرد تا او دوباره بلند شود .
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
مردها فکر می کنند اگر از سیاست حرف نزنند مرد ِ مرد نیستند.
چراغ ها را من خاموش می کنم - زویا پیرزاد
نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که می پرسند، نظرت را نمی خواهند. می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است.
چراغ ها را من خاموش می کنم - زویا پیرزاد
شکست دادن هر انسانی همان قدر تلخ است که شکست خوردن از او.
آدم اول
آدم از کسانی طلب بخشش می کند که می داند می توانند ببخشند یعنی فقط همین ، فقط ببخشند ، نه اینکه از ادم بخواهند سزاوار بشود یا منتظر بماند .
آدم اول
این طور بارم اورده بودند که بترسم . از همه چیز . از بزرگتر مبادا بهش بربخورد ، از کوچک تر مبادا دلش بشکند ، از دوست مبادا برنجد و تنهایم بگذارد ، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید .
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
من و او انقدر با هم تفاوت داشتیم که شبیه هم شده بودیم .
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
سعی کن چیزی را دوست بداری . فرقی هم نمی کند چه چیز: خدا ، زن ، موسیقی ، حتی مشروب یا تریاک . ولی یک چیز را دوست بدار!
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
منظره ویرانی آدمها غم انگیزترین منظره دنیاست . ببینی کسی که مثل طاووس می رفته ، حالا مرغ نحیفی است ، پرش ریخته . ببینی کسی خود را ملکه ای می پنداشته و تو را بنده ی زرخرید ، حالا منتظر گوشه چشمی است به او بکنی
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
-راست است که آتش می خورند و نمی سوزند ؟ برق به خودشان وصل می کنند و آسیب نمی بینند ؟
-راست است .
- شما هم این کارها را می کنید ؟
- من نمی توانم .
-چطور؟
- آنها با اعتقاد به من این کارها را می کنند . من با اعتقاد به چه کسی بکنم؟
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
او می دانست که بهترین شیوه برای به دام اوردن زنان این است که هیچ شیوه ای به کار نبندد .
همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها
اگر ستاره خود را دنبال كنی سرانجام فردوس برین را خواهی یافت!
كمدی الهی- دانته
زرنگ آن چنانی هم نیست . فقط بختش بلند است . گاهی وقت ها همین کافی است .
صید قزل آلا در آمریکا
ما زنان وقتی عاشق می شویم همه قلب و وجودمان را به مرد محبوبمان میسپاریم آنگونه همه زیبایی هاو لذات دیگر، در رابطه با او معنا می یابند. اماشما مردان وقتی عاشق میشوید تنها قسمتی از قلب و وجود خود را در اختیار زن محبوبتان می گذاردید و بقیه را برای موفقیتها و کسب قدرتها و خود خواهی خود نگه می دارید.
حرفی نیست شاید اگر ما هم مرد بودیم چنین می کردیم اما آنچه از شما می خواهیم این است که آن قسمتی از قلبتان را که به ما سپردید دیگر ملعبه هوسبازی هایتان نکنید، ما به همان سهم، هر چند کوچک، اگر زلال و اطمینان بخش باشد قانعیم.
جان شیفته (رومن رولان)
به خودت کمی اهمیت بده مرد وگرنه لا به لای زندگی از بین می روی و هیچ کس هم نمی فهمد .
زندگی و زمانه مایکل ک
آهنین نبودن بزرگترین خصلت اوست .
زندگی و زمانه مایکل ک
باز روزی نو در راه است و تو باید مسلح باشی با عشق، اندیشه، ایمان، شادی...
چاره ای نیست؛ عزیز من!سهم ما از میلیاردها سال حیات و حرکت ذره ای بسیار نا چیز است
این سهم را چه کسی به تو حق داده که با خستگی و پیری روح، با بلاتکلیفی، با کسالت، دو دلی به تباهی بکشی؟
یک عاشقانه ی آرام (مرحوم نادر ابراهیمی)
آدم اگر تنها باشه ديوونه مي شه
حتما بايد يه نفر باشه مهم نيست اون يه نفر كي باشه فقط يه نفر باشه
آدم تنها مريضه
موش ها و آدم ها - جان اشتاين بك
به نظر من ما انسانها بر روی کره زمین زندگی نمی کنیم بلکه سرزمین واقعی ما قلب کسانی است که به آنها علاقه داریم...
فراتر از بودن (کریستین بوین)
آیا ممکن است کسی چیزی را که به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد و دیگر به آن علاقه ای نشان ندهد؟
پولین
واقعاً دردناک است که انسان دریابد به خیانت فرد مورد علاقه اش دچار آمده و دیگر خود نیز مورد علاقه نمی باشد! از همه مهمتر اینکه بر او بشورند و او نیز خود را با هزاران تحقیر تنهای تنها بیابد!
پولین
چه بدبختی بزرگی!! انسانی که فداکاری کند تا باری از دوش دیگری بردارد و بعد متوجه شود که اشتباه کرده و بار طرف را سنگین تر نموده است !
پولین
فقط آدم های احمق دلشان می خواهد قبل از رسیدن اجل بمیرند . این زندگی چیزهای جالبی دارد ، بگذریم که این دور و ورها خبری از این چیزها نیست .
مرگ در آند
سرنوشت وجود دارد ، هر چند مردم دعا می کنند که وجود نداشته باشد .
مرگ در آند
شاید بهتر بود همین جور می شد که شد . یعنی زیاد طول نکشید . چون اگر ازدواج می کردیم و می ماندیم پیش هم ، همان چیزهایی که زندگی همه زن و شوهرها را تلخ می کند ، برای ما هم پیش می آمد . اما حالا هر خاطره ای که ازش دارم خوب است .
مرگ در آند
توی مردهایی که دیده م فقط او آدم درست و حسابی بود . مطمئن اید که بر می گردد؟
مرگ در آند
زندگی یعنی خستگی ! زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار می شود و در ازای لحظات شادی اش که مکث های کوتاهی بیش نیست باید بهای گزافی پرداخت .
به کودکی که هرگز زاده نشد - اوریانا فالاچی
آدمی به عشق زنده می ماند و نفرت هم از خانواده عشق است و من نباید نفرت از دیوی را که باعث مرگ مادرم و نزهت و دربدری من شد از خود دور کنم که این عشقی است به عدالت که از صفات خداوند رحمان است.
خانوم
ما فهمیدیم که آدم ها برای هر کار خود بهانه هایی دارند که خودشان را راضی کنند.
خانوم
تصور این که در همه آن سالها ، آنچه دیده و شنیده بودم دروغ بود ، بیش از آن آزارم میداد که فقر ، که دست خالی رها شدن در سرزمینی غریب ، که تنهایی....
خانوم
پیش از آن نمی دانستم که چقدر می توانم بد و سخت باشم . نمی دانستم که بعضی ها هستند که در بیرون کشیدن لایه های بد وجود آدم تا این اندازه هنرمندند. چنان که نمی دانستم بعضی از اینکه در نظر دیگران نفرت انگیز باشند چه لذتی میبرند!
خانوم
هیچ وقت از سیاست خوشم نیامده. از هیچ کدام از این ایسم ها و مرام ها و مسلک ها هم سر در نمی آورم. در عوض این حرف ها دوست دارم کتاب بخوانم. دنیا اگر قرار است بهتر شود، که من یکی شک دارم، با سیاست بازی نیست!
چراغ ها را من خاموش می کنم - زویا پیرزاد
چه تاپیک جالب این ماریو عزیز زده!
لذت بردم .
=======
از کتاب der teil und das ganze بمعنی " جز و کل " نوشته ی هایزنبرگ بسال 1969 :
فصل "بحثهایی درباره ی زبان " :
کارل فریدریش به آشپزخانه آمد و پرسید که بالاخره کی غذا حاضر می شود . گفتم که اگر بقیه را صدا کند و بشقابها و کارد و چنگاهالی آلومینیومی را بیاورد می توانیم ناهار را شروع کنیم . دور میز نشستیم و ضرب المثل قدیمی "گرسنگی بهترین آشپز هست " نجابتبخش من شد . بعد از ناهار ، کارها را تقسیم کردیم . بنا شد "نیلس بور" ظرفها را بشوید ، من اجاق را تمیز کنم و دیگران هیزم بشکنند و کلبه را جارو کنند . ناگفته پیداست که آشپزخانه ی ابتدایی ما مو بر تن هر بازرس بهداشتی راست می کرد . نیلس گفت :"ظرف شستن ما هم درست مثل زبان ماست ، آب و قاب دستمال کثیفند و با این حال می توانیم بشقابها و لیوانها را تمیز کنیم . در زبان نیز باید با مفایهم ناخالص و یک نوع منطق که دامنه اش بصورتی که بر ما معلوم نیست محدود است ، کار کنیم ؛ با این حال با استفاده از آن درکی را که از طبیعت داریم تا حدودی روشن می شود "
معجزه هیچ وقت تکرار نمی شود .
جنگ آخر زمان
به فکر ژورما افتاد . آیا او موجودی اهل فکر بود؟ یا حیوانی خانگی . گوش به فرمان ، قادر به قبول این که مجسمه آنتونی قدیس از کلیسا فرار کرده و به غاری رفته که همان جا تراشیده بودندش ، مثل بقیه زنان خدمتکار بارون جوری تربیت شده بود که مراقب جوجه ها و گوسفندها باشد ،غذای شوهرش را حاضر کند ، لباس هایش را بشوید و فقط به او راه دهد . فکر کرد " شاید حالا از آن رخوت و سستی بیرون بیاید و بی عدالتی را احساس کند ". فکر کرد " من بی عدالتی توام ". فکر کرد " شاید خدمتی در حقش کرده باشی" .
جنگ آخر زمان
(پس از اینه گال به ژورما تجاوز می کند )