-
کردستان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقعيت جغرافيايي و تقسيمات سياسي استان
كردستان استاني سرسبز و خرم با وسعتي معادل بيست و هشت هزار و دويست و سه كيلومتر مربع در غرب ايران و در مجاورت بخش شرقي كشور عراق قرار دارد. اين استان كه در دامنهها و دشتهاي پراكنده سلسله جبال زاگرس مياني قرار گرفته است، از شمال به استانهاي آذربايجان غربي و زنجان، از شرق به همدان و زنجان، از جنوب به استان كرمانشاه و از غرب به كشور عراق محدود است. استان كردستان بين سيوچهار درجه و چهلوچهار دقيقه تا سيوشش درجه و سي دقيقه عرض شمالي و چهلوپنج درجه و سيويك دقيقه تا چهلوهشت درجه و شانزده دقيقه طول شرقي از نصفالنهار گرينويچ قرار گرفته است. استان كردستان براساس آخرين تقسيمات كشوري در سال يكهزار و سيصد و هفتاد و پنج داراي هشت شهرستان، دوازده شهر، بيست و يك بخش، هفتاد و هشت دهستان و هزار و هفتصد و شصت و پنج آبادي داراي سكنه بوده است. شهرستانهاي اين استان عبارتند از: بانه، بيجار، ديواندره، سقز، سنندج، قروه، كامياران و مريوان. در حال حاضر استان كردستان با مجموعه شهرها، روستاها و عشايري كه در اقصي نقاط آن پراكنده شده و استقرار يافتهاند، به يكي از نواحي در حال توسعه غرب كشور تبديل شده و از پتانسيلهاي توريستي و تفرجگاهي بسيار خوبی برخوردار می باشد.
جغرافياي طبيعي و اقليم استان کردستان
اين استان منطقهاي كاملاً كوهستاني است كه از مريوان تا دره قزلاوزن و كوهههاي زنجان جنوبي در مشرق گسترده شده است. ناهمواريهاي اين استان كه تحت عنوان ناحيه كوهستاني كردستان مركزي بررسي ميشود، مشتمل بر دو بخش غربي و شرقي است. اين دو قسمت از نظر شكل پستي و بلندي و جنس زمين متفاوتند. قسمت وسيعي از سنندج، مريوان و سرزمينهاي اطراف آنها تا جنوب كردستان بخش كوهستاني غربي را تشكيل ميدهد. در اين ناحيه، يكنواختي و سستي جنس زمين اشكال مشابهي را به وجود آورده كه از ويژگيهاي آن كوههاي گنبدي شكل با شيب يكنواخت و ملايم همراه با درههاي باز است. اين يكنواختي را طبقات آهكي سخت و سنگهاي دروني كه بين لايههاي سست ظاهر ميشوند، درهم ريخته و آن را به صورت صخرههاي عريان درآورده است. نوع مشخص اين ناهمواريها، ناحيه كوهستاني چهل چشمه در بين مريوان و سقز است كه دنباله پستي بلنديهاي اين ناحيه را در جنوب و مشرق، تشكيل دادهاند و دامنه غربي آن تا داخل كشور عراق كشيده شده است. در اين ناحيه شعبههاي رود قزلاوزن در شرق و شمال شرقي و رود سيروان در حنوب چهره زمين را بهطور كامل تغيير دادهاند. بخش كوهستاني شرقي، قسمتهاي شرقي سنندج را دربرميگيرد و درحد فاصل ناحيه غربي و شرقي، يك رشته از ارتفاعات آتشفشاني شمالي - جنوبي را بهوجود ميآورد. در شرق اين رشته كوه، شهرستانهاي قروه و بيجار قرار گرفتهاند كه شكل زمين در آنها با پستي و بلنديهاي ناحيه غربي به كلي متفاوت است. از ويژگيهاي اين ناحيه، وجود يك حصار كوهستاني متشكل از سنگهاي دگرگوني و رسوبي است كه دشتهاي مرتفع هموار و تپه ماهوري را احاطه كرده است. در اين ناحيه به استثناي كوههاي بيجار، دشتهاي نسبتاً وسيعي نيز وجود دارد. اين دشتها به وسيله شعبههاي رود قزلاوزن قطع شده و به صورت تپه ماهور درآمدهاند. مرتفعترين دشت اين ناحيه «هوهتو» خوانده ميشود كه با دو هزار و دويست متر ارتفاع در شمال سنندج واقع شده است. بلندترين كوههاي اين ناحيه، شاهنشين در شمال بيجار، شيدا در مركز و پنجه علي بين قروه و سقز است. استان كردستان بهطور كلي تحت تأثير دو جريان عمده هواي گرم و سرد قرار دارد و اقليمهاي گوناگوني را بهوجود ميآورد. بيشترين ميزان بارش جوي در ناحيه غربي استان (شهرهاي بانه و مريوان) حدود هشتصد ميليمتر در سال و كمترين ميزان بارندگي آن در ناحيه شرقي حدود چهارصد ميليمتر در سال است. ميزان نزولات جوي در قسمت مركزي استان (شهرهاي سقز و سنندج) نزديك به پانصد ميليمتر در سال است. تمام قلمرو استان در بهار و تابستان آب و هوايي خنك و معتدل دارد. مقايسه ارقام ميانگين دماي ماههاي مختلف سال در مركز استان نشان ميدهد كه متوسط دماي روزانه در ارديبهشت ماه شانزده و يكدهم و در مهر ماه شانزده و نهدهم درجه سانتيگراد است. ميانگين دماي ماههاي اين دوره از بيست و دو تا بيست و هشت درجه سانتيگراد متغير است. اين درجه، دماي مطلوبي براي صنعت گردشگري ميباشد. از اينرو شش ماه از سال در مركز استان كردستان براي جريان جهانگردي بهترين و مناسبترين ايام به حساب ميآيد. سردترين ماه سال در شهرستان سنندج، بهمن ماه است كه حداقل دماي آن به حدود يك درجه زير صفر ميرسد. تعداد روزهاي يخبندان در سنندج نود و دو روز در سال گزارش شده است. در پهنه استان كردستان پاره اقليمهاي گوناگوني وجود دارد كه در زير به انواع و نواحي مشخص آن اشاره ميشود:
- دره ميرآوا (اميرآباد) كه زمستانهاي سرد و تابستانهاي معتدل دارد.
- مسير سنندج به سمت سقز (دشت اوباتو) كه زمستانهاي معتدل دارد.
- مسيرمريوان به دربنددزلي كه زمستانهاي سرد با يخبندانهاي طولاني دارد و در فصل تابستان روزهاي آن گرم و شبهاي آن خنك است.
- ناحيه اورامانات كه آب و هواي آن مرطوب و معتدل است.
- مسير سنندج به مريوان كه اقليمي نيمه خشك و نيمه مرطوب دارد.
نفوذ تودههاي مرطوب زمستاني و بهاري در مريوان و درياچه زريوار تأثير فراواني در مرطوب و معتدل شدن هواي اين ناحيه دارد. ميزان رطوبت و بارش مناسب باعث ايجاد جنگلهاي انبوه بلوط و گونههاي مختلف درختان جنگلي شده است. پوشش گياهي اين ناحيه مناظري شگفتانگيز و باشكوه دارند.از آنجا كه تنوع اقليمي همراه با ساير شرايط مناسب، از جاذبههاي مهم در صنعت جهانگردي بهشمار ميرود و جهانگردان خواهان دماي مطلوب و مطبوعي (بيست و پنج- بيست و دو درجه سانتيگراد) هستند، استان كردستان به ويژه در فصول بهار و تابستان از اين نظر بسيار مناسب و داراي توانايي های جهانگردي قابل توجهی می باشد.
-
کردستان((ادامه))
صنايع دستی
در استان کردستان تهيه و توليد انواع فرآورده های دستی از ديرباز مرسوم بوده است. مهمترين صنايع دستی استان مذکور عبارتند از:
سفالگری و سراميک سازی
هنر سفالگری از زمانهای بس کهن در کردستان رايج بوده و ظرف های سفالين متعددی در زيرزمين کشف شده و نشان می دهد که اين هنر در دوره پيش از تاريخ در کردستان مورد توجه فوق العاده مردم بوده و تعدادی از آنها را در گورهای مردگان پيدا کرده اند زيرا مردم آن زمان اعتقاد داشتند که پس از مرگ مجدداً زنده می شوند و به اين ظروف احتياج خواهند داشت و از اين رو در هنگام به خاک سپردن مردگان مايحتاج زندگی را هم با آنان دفن می کردند.
در دوره ساسانيان جنس لعاب تکامل يافت و ظروف لعابدار بسيار زيبايی می ساختند و تعدادی از اين ظروف از زير خاک بيرون آمده و هنر سفال سازی از آن تاريخ به بعد در ايران رونق پيدا کرد و ظروف لعابدار با گل معمولی ساخته می شد و آن از خاک رس بدون ماسه و شن و مواد آهکی بود و اين نوع ظروف در کردستان به وفور پيدا می شود.
کاشی کاری:
صنعت کاشی کاری نيز در کردستان رونق بسياری دارد و اين صنعت از قرن سيزدهم ه.ق به بعد رو به پيشرفت گذاشت و داخل مسجد دارالاحسان و مسجد دارالامان و خانه های قديمی سنندج از کاشي های معرق پوشيده است و هنر ساختن کاشی های معرق در زمان امان الله خان اول اردلان (1214-1240 هجری) ساخته شد و به حد کمال رسيد و صنعت کاشی سازی در اين زمان رو به تکامل گذاشت.
قاليبافی:
قالی بافی در کردستان بسيار رايج است و نام کردستان هميشه مترادف با مهمترين قالی های دستباف بوده که با کمال ذوق و سليقه پديد آمده است و قالی افشار و سنندج و بيجار و بوکان امروز شهرت جهانی دارد و به تحقيق يکی از پرارزش ترين فرشهای ايران است.
بيشتر طرح های مورد استفاده قاليبافان در کردستان طرح های شکسته بوده است و بندرت از طرح های ديگر استفاده می شود. از ميان اين طرح ها می توان به طرح ماهی درهم (هراتی)، ريزماهی نقش بته ای, گل وکيلی, گل ميرزاعلی, گل مينا و شاخ گوزن و ميناخانی اشاره کرد.
نقش ماهی درهم (هراتی), در بين طرح های کوچک (تکرار شونده) ايران ظريف ترين و زيباترين طرح بشمار می رود. طرح هراتی, طرحی ماهرانه و در عين حال ساده است که حاکی از رعايت موازين و قيود و زيبايی و ظرافت و ذوق و سليقه ايرانی است.
ريزه ماهی:
نقش بسيار ريز ريزماهی درهم که از آن ريزتر غيرممکن است, به خرده ماهی نيز معروف است. در اين طرح، گلهای بسيار ريز, اضلاع چهارگانه لوزی را تشکيل می دهند که اکثراً گل هشت پری را دربردارد.
نقش بته ای:
نقش بته ای نيز يکی ديگر از نقوش رايج بعد از هراتی است که از روزگار قديم, تقريباً در همه انواع دستبافت ها, بخصوص ترمه, قالی, قلمکار متداول بوده است و از حدود شصت گونه نگاره بته ای متداول در قالی بافی ايران تعدادی نيز در سنندج مورد علاقه بافندگان بوده و آنها را با حالات مختلف می بافند. از انوع بته می توان جقه خرقه ای, جقه (سه گره ای), جقه زمردی, جقه دو گره, جقه ريز, جقه توپی (هشت پر) را نام برد.
جقه خرقه ای:
از طرح های بته ای بسيار زيبايی است که در سنندج معروف به جقه چارکی است. اين نقشه معمولاً در قالی هايی با ابعاد بزرگ بافته می شود. حد فاصل جقه های بزرگ, جقه های کوچک و گلهای ساده است که بسيار ماهرانه بافته می شود.
جقه (سه گره ای):
اين نوع جقه برای قالی هايی با ابعاد 3×2 مترمربع مناسب است و منظور از سه گره اندازه طول جقه است. (هر گره 5/7 سانتيمتر). درفاصله جقه ها بندهای ساده و گلهای کوچک قرار می گيرند و نيز داخل جقه ها اشکال مختلفی پر می شود.
جقه زمردی:
همان جقه سه گره ای است, با اين تفاوت که نوار سبز رنگی دور تا دور شکل جقه را می گيرد و دايره های کوچکی در فواصل منظم بر روی اين نوار قرار می گيرد, در اين حالت دايره ها زيبايی خاصی به فرم جقه داده و آن را خوشرنگ می کنند.
جقه (دو گره):
اين طرح را به دو گونه می بافند. در جقه های دو گره ای بر حسب سليقه بافندگان عرض جقه تغيير می نمايد ولی طول آن بندرت تا 2 سانتيمتر تغيير می کند.
جقه ريز:
اين جقه بخصوص اندازه پشتی بوده و در اندازه های ديگری کار نمی شود و حالت خاص خود را دارد و قسمت داخل جقه ها را بوسيله گل سرخ پر می کنند.
جقه توپی (هشت پر):
اين طرح به وسيله ترکيب کردن هشت عدد جقه دو گره ای با يکديگر به وجود می آيد و قاعده جقه ها به واسطه يک لوزی به هم وصل شده اند و در نهايت به شکل يک دايره می رسند و به اين دليل آن را جقه توپی می گويند. اين نقش در اندازه های مختلف بافته می شود ولی در قالی های دو گره ای جلوه خاصی دارد.
گل وکيلی:
يکی از معروفترين نقشه های مختص سنندج "گل وکيلی" است که در ديگر مناطق بافته نمی شود. در مورد قدمت اين طرح می توان به نمونه ای که در موزه فرش (تاريخ بافت آن به اواسط قرن سيزده هجری قمری می باشد.) اشاره کرد.
گل ميرزاعلی:
گل ميرزاعلی, يکی از نقشه های «گل فرنگی» سنندج است. انواع متعددی از گل فرنگ در سنندج بافته می شود که به نامهای گل و بلبل عروس و داماد, گل و عروس ناميده می شود و امروزه نسبت به اوايل رواج آنها کمتر بافته می شوند.
شاخ گوزنی (يحيی چلمی):
اين طرح که دو نمونه از آن در موزه فرش تهران نگهداری می شود از جمله نقش های سنندج بوده و مختص سنندج است. علاوه بر نقشه هايی که شرح داده شد, نقشه های ديگری چون گل چينی و گل جرسه را نيز می توان نام برد.
گليم:
مبدأ مشهورترين گليم های کردستان, سنه است که در حال حاضر شامل سنندج و اطراف آن می شود. اين منطقه از مراکز مهم توليد قالی و گليم های کردستان به شمار می آمده است.
سنه از زمان سلطنت صفويان پايتخت کردستان بوده است و تأثير صفويان در گليم های به جای مانده از قرون هجدهم, نوزدهم و اوايل قرن بيستم به وضوح ديده می شود. گليم های قبايل سنجابی و جاف تحت تأثير آويزهای زربافت و قلاب دوزی شده صفوی است. گليم های سنه چه از نظر فنی و چه از لحاظ زيبايی شناسی با ديگر گليم هايی که توسط قبايل و چادرنشينان کرد بافته شده, تفاوت دارد. در بافت آنها نوعی ذوق هنری ديده می شود و بيش از گليم های ديگر به فرش های گره دار ايرانی شبيه است.
به طور کلی گليم ها را از نظر ترکيب بندی می توان به سه دسته تقسيم کرد:
1- تکرار مکرر طرح های گل دار و يا يک طرح گل دار که از ميخ يا داربستی آويزان شده و توسط حاشيه ای باريک و يا مجموعه ای از حاشيه ها احاطه شده است. نگاره ها شامل برگ, پيچک, ساقه و گل است.
2- در اين گروه گل ها ظريف تر شده و ترنجی مجزا در مرکز آن قرار دارد. طرح اين گليم ها بسيار شبيه قالی های گره داری است که تجار فرش تهران به آن «براتی» می گويند. براتی مضمونی پيچيده و مرکب از گل های کوچک, بته و کندوی عسل است که تصوير يک باغ را به ياد می آورد.
3- سجاده هايی که به علت داشتن محراب پيازی شکل از سجاده های ديگر کشورها متمايزند.
اندازه بافت گليم ها اکثراً کوچک است, اما بعضی از آنها بزرگ و تقريباً مربع شکل است. اين گليم ها اکثراً دارای بافت هايی چاک دار است, اما اضافه کردن پودهای ضميمه و پودهای منحنی از مشخصاتی است که معمولاً در ديگر گليم های کرد يافت نمی شود.
رنگ ها غالباً آبی, قرمز و سفيد است و گاهی از رشته های فلز نيز در آنها استفاده شده است. تارها معمولاً نخی است و تارهای پشمی به ندرت در آنها به کار می رود. پودها غالباً از رشته های بلند پشمين, فلزی, ابريشمی و اخيراً پلی کروم ابريشمين درست می شود. ريشه ها را که امکان صدمه ديدن آنها بسيار زياد است, به شکل دسته تارهای گره دار می بندند و اگر به اندازه کافی بلند باشد, مجدداً گره خورده و به شکل توری و شبکه درمی آورند.
گليم های سنه به خاطر ظرافت و زيبايی خود شهرت خاصی دارد. در ده ساله اخير, با اين که از ظرافت سابق آن کاسته شده, اما هنوز دارای کيفيتی مطلوب است. بعضی از گليم های سنه در گذشته توسط خانم ها به صورت ديوار آويز يا پوشش مخصوص در حمام به کار می رفته است. گليم های سنه, گليم های بسيار نفيس است که ارزش واقعی آنها توسط کلکسيونرها در مزايده های دهه 1950 و 1960 م شناخته شده است.
-
گليم های بيجار :
بيجار که يکی از شهرهای تجاری حاشيه ای کردستان است, دارای گليم مخصوص به خود است. بعضی از اين گليم ها نسخه های ساده گليم های سنه با پشم زبر و رنگهای تند است و بعضی ديگر دارای بافت های چاک دار پشمين و تارهای نخی است. گليم های بيجار معمولاً طويل و باريک است و در آن از ترنج های رنگين مثلثی و يا لوزی شکل استفاده می شود. بيشتر گليم های منطقه دارای دو حاشيه بوده و از ديگر ويژگی های بعضی از گليم ها, بافت انسان و حيوان در متن يا حاشيه های آنها است. طرح حيوانات نيز در متن اين گليم ها, اهميت گله های گوسفندان و بزها را نشان می دهد. که به عنوان ثروت قابل حمل به آن تکيه می کنند. البته حيوانات دو سر از ويژگی کارهای تزئينی کردها, من جمله در کيف ها است.
گليم شاهسون بيجار:
شاهسون های بيجار در قرن هجدهم از دشت مغان مهاجرت کرده و در روستاهای مابين زنجان و قزوين در نزديکی بيجار و شمال همدان مستقر شدند. اهالی اين منطقه ترک زبان هستند و استقلال خود را کاملاً حفظ کرده اند. بسياری از نگاره هايی که در گليم های شاهسون بيجار به چشم می خورد, از مناطق ديگر آمده است. با آن که بسياری از گليم ها با طرح های پود رو و پودهای چرخان تزئين می شود, اما در عين حال اسلوب بافت چاک دار همراه با پشم و نخ نيز در آنها به کار می رود.
منبت کاری:
منبت کاری چوب در کردستان از قديم رواج داشته و درهای چوبی در کردستان و برخی از روستاهای آن که به جای مانده متعلق به دوران صفوی بوده که دارای کنده کاريهای دقيق و به صورت گل و کتيبه های گوناگون است. منبت کاريهايی که بر در امامزاده ها و مشايخ انجام شده بسيار باارزش است و امروز هم منبت کاران کرد در کردستان به کار خود ادامه می دهند و منبت کاری رواج کامل دارد. اکنون در سنندج معروفترين و زبردست ترين منبت کاران در کارگاههای خود مشغول به کارند همراه با سبک های جديد, که در آن ابداع و ابتکار خود را محفوظ داشته اند.
نازک کاری چوب:
ساخت فرآورده های چوبی و نازک کاری در سنندج سابقه طولانی دارد و محصولات چوبی اين شهر از قديم الايام خواستاران فراوانی داشته, بويژه تخته شطرنج های سنندج از مرغوبيت خاصی برخوردار است و در کارگاههای نازک کاری علاوه بر تهيه تخته شطرنج محصول های ديگری از قبيل قوطی سيگار و شيرينی خوری و کيف زنانه و جعبه و لوازم آرايش و سينی و بشقاب و غيره توليد می شود و امروز کارگاههای خراطی کردستان بيشتر به تهيه قليان و پيپ چپق و عصا و چوب دستی و چوب سيگاری می پردازند.
دستبافی:
يکی ديگر از صنايع دستباف کردستان موج بافی است. کردها از موج برای نگهداری رختخواب و وسائل اضافی بهره برداری می کنند و در ضمن به عنوان پشتی هم از آن استفاده می نمايند و زيبايی خاصی به محل زندگی می دهد. تهيه موج که مانند پارچه نازک و لطيف است در اغلب شهرها منجمله سنندج, سقز, بانه و مريوان رواج دارد.
شاليبافی:
شال يک نوع پارچه است که برای تهيه لباس کردی مورد استفاده واقع می شود. دستبافان شال اين مناطق با استفاده از پشم بز که در اصطلاح محلی به آن مرز گويند شال را توليد می کنند.
ساير صنايع دستی رايج در استان کردستان را نمدمالی, پولک دوزی و حصيربافی تشکيل می دهد
-
استان قزوین
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقعيت جغرافيايي استان قزوين
اين استان دارای دو ناحيه کوهستانی و دشتی می باشد. منطقه کوهستانی آن در شمال استان قرار دارد و دهستانهای الموت, رودبار و قسمتی از کوهپايه اقبال پشگلدره را در بر می گيرد. در همين ناحيه, بخشی از رشته کوه البرز از بخش شمال غربی و از استان گيلان به طرف جنوب غربی در داخل استان قزوين کشيده شده است. سيالان و الموت دو قله از قله های معروف کوهستان های بخش غربی البرز می باشند. دره های البرز در دامنه های خشک جنوبی, به ويژه در ناحيه قزوين باريک و کم عرض هستند. و با ديواره های پر شيب کشيده شده اند. آبادترين و پر جمعيت ترين دره های آن, دره شاهرود و دره های دو شاخه معروف آن, رود طالقان و رود الموت است. که آبهای دامنه های البرز جنوبی را به سفيد رود می رسانند. دره و رودخانه شاهرود کوههای ميان دره چالوس و سفيد رود را از شرق به غرب شکافته و آن را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسيم کرده اند. کوه های طالقان, سيالان و الموت دو قله از قله های معروف کوهستان های بخش غربی البرز می باشند. دره های البرز در دامنه های خشک جنوبی, به ويژه درناحيه قزوين, باريک و کم عرض هستند و با ديواره های پر شيب کشيده شده اند. آباد ترين و پر جمعيت ترين دره های آن دره شاهرود و دره های دو شاخه معروف آن, رود طالقان و رود الموت اند که آب دامنه های البرز جنوبی را به سفيد رود می رسانند. دره و رودخانه شاهرود کوه های ميان دره چالوس و سفيد رود را از شرق به غرب شکافته و آن را به قسمتهای شمالی و جنوبی تقسيم نموده اند. اين استان دارای سه شهرستان به نامهای قزوين , تاکستان و بوئين زهرا و 10 بخش و 12 شهر و 37 دهستان و 936 آبادی دارای سکنه می باشد.
صنايع دستی
هنرمندان قزوين که وارث هنر دوره صفوی بودند در رشته های هنری به فعاليت پرداختند، در هنر منبت و مشبک، مقرنس کاريهای منظم و گچ بريهای در هم پيچيده بسيار زيبا، قلمدان سازی، نقاشی پشت شيشه و نقش های تزئينی آثاربيشماری به گونه بسيار زيبا و دلفريب پديد آوردند تا بدانجاکه قزوين بعد از شيراز و اصفهان از مراکز هنری مهم به شمار می آمد.
سبک نگارگری قزوين سرشار از ويژگيهايی بود که در آن زمان بی مانند بود و در خطاطی و خوشنويسی بار ديگر به منتهای کمال رسيد ولی در دوران قاجار بر اثر هرج و مرج موجود در کشور، قزوين رونق هنری خود را از دست داد.
صنايع دستی قزوين عبارتند از: نگارگری، قلمدان سازی، سوزن دوزی، حکاکی، قلم زنی و فرش بافی (بافت انواع قالی و گليم) و جاجيم بافی.
فرش بافی:
از دير باز بافتن گليم جاجيم، قالی و قاليچه در قزوين و در ميان ايلات و عشاير اين منطقه رواج داشته است. از ميان فرش های قزوين، فرشهای متعلق به کارگاههای بزرگ قالی بافی از "اعتماد" و "سلامت" دارای شهرت جهانی هستند. امروزه فرش بافی بيشتر در شهرک ها و روستاهای تابعه قزوين رواج دارد. گليم های منطقه الموت در قزوين هم از اعتبار بسيار خوبی برخوردار است و به واسطه طرحها و نقوش زيبا و رنگبنديهای جالب از گليم های ديگر مناطق مشخص می شوند. جاجيم بافی هم در بسياری از روستاهای قزوين رواج دارد.
منبت و مشبک
در روزگاری که پنجره و اُرُسی در کارهای چوبی و معماری سنتی ايران بويژه در شيوه معماری قزوين از اهم وسايل اصولی و عناصر تزئينی هر بنا و ساختمان بخصوص ساختمان های قزوين به شمار می آمد، درهايی منقش به منبت و مشبک ساخته می شد و تقريباً تمام وسايل چوبی يک ساختمان نيز پوششی از نقاشی داشت. بهترين نمونه آثار منبت در قزوين، ضريح و درهای ورودی صحن شاهزاده حسين (عليه السلام) فرزند امام هشتم(ع) است که در دوران پادشاهی شاه طهماسب صفوی به سال 967ه.ق. به دست علاءالدين محمدنجار" از چوب گردو و گلابی ساخته شده است.
نگارگری مکتب قزوين: مکتب نگارگری قزوين جدا از مکتب هرات، تبريز و ديگر مکاتب دارای ويژگيهايی است که آن را از سبک های ديگر متمايز می سازد. برای نگارگران علاوه بر تصوير حيوانات، پرندگان، گلها و درختان آنچه بيش از همه جالب توجه می نمود اندام ظريف جوانان، درويشان و کشاورزان است که در تابلوهای آنان، چهره ها غالباً به گونه ای سه رخ تصوير شده و چهره های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوين ديده نمی شود و هيچ انسانی از پشت سر نيز تصوير نشده است. سوژه هابيشتر از ميان افراد عادی برگزيده شده و لباسهای فاخر در نگارگری ها ديده نمی شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره ها ندارد. از نگارگران معروف قزوين استاد محمد قزوينی، صادق بيگ افشار، مولانا ميرمصور، مولانا شيخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحميد نقاش و رضی طالقانی ملقب به ضيع همايون را می توان نام برد. در حال حاضر نيز نگارگری در قزوين تا حدودی مرسوم و متداول است
.
نقاشی پشت شيشه: نقاشی پشت شيشه در قزوين در دوران قاجاريه با مايه گرفتن از هنر روزگار صفويه درخشيد، تا جائيکه اين شهر يکی از مراکز توليد نقاشی پشت شيشه شد.
روش کار در نقاشی پشت شيشه با نقاشی معمولی متفاوت است. در نقاشی معمولی، هنرمند زمانی که روی کاغذ يا بوم، نقاشی را انجام می دهد به کار مسلط است و در پايان کار به سادگی به قلم گيری می پردازد، در حاليکه در نقاشی پشت شيشه روش دگرگونه است، يعنی اين که قسمت های حساس که در پايان کار بايد تمام شود، درآغاز کار بايستی انجام شود، مثلاً اگر خالی برروی گونه زنی وجود دارد بايد آن خال قبل از رنگ کردن صورت در جای خود بنشيند و سپس کل صورت رنگ آميزی شود. از جمله نقاشان پشت شيشه می توان شيخ عبدالمجيد شيشه نگار را نام برد، متأسفانه اين هنر در حال حاضر از رونق در خور توجه ای برخوردار نيست و معدود هنرمندانی به اين هنر می پردازند.
هنر خطاطی: هنر خطاطی در قزوين دارای اهميت و مورد توجه اهالی هنر دوست قزوين بوده است. از خطاطان معروف قزوين مير عماد قزوينی، مير ابراهيم حسنی قزوينی، مير نور الهدی، شرف جهان قزوينی و غلام حسين امير خانی را می توان نام برد.
از استادکاران استان قزوين آقای عباس قانع استادکار قلمزنی و برجسته کاری، خانم نسرين لشکری معرق چوب، آقای محمدی سفال کار، آقای فرزين جنتی فر و آقای برديا کاظمی منبت کار، خانم اشرف فرداد قالی بافی، آقای محمود کريمی وند تذهيب ونگارگری، خانم شيرين کاکاوند سوزندوزی، خانم فائزه جواهری طراحی فرش در دوران معاصر را می توان نام برد.
-
سیستان و بلوچستان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقعيت جغرافيايي استان سيستان و بلوچستان
استان سيستان و بلوچستان با وسعتي حدود 187502 كيلومتر مربع، در جنوب شرقي ايران و در مختصات جغرافيايي بيست و پنج درجه و سه دقيقه تا سي و يك درجه و بيست و هشت دقيقه عرض شمالي و پنجاه و هشت درجه و چهل و هفت دقيقه تا شصت و سه درجه و نوزده دقيقه طول شرقي واقع شده است. اين استان پهناور در سمت شرق با كشور پاكستان 900 كيلومتر و با كشور افغانستان 300 كيلومتر مرز مشترك دارد؛ در قسمت جنوب با درياي عمان به طول تقريبي 270 كيلومتر مرز آبي دارد و از قسمت شمال و شمال غرب با استان خراسان به طول 190 كيلومتر و در قسمت غرب با استان كرمان به طول 580 كيلومتر و با استان هرمزگان به طول 165 كيلومتر همجوار است. اين استان از دو ناحيه سيستان و بلوچستان تشكيل يافته است كه از لحاظ طبيعي با يكديگر كاملاً متفاوتند. ناحيه سيستان هشت هزار و صد و هفده كيلومتر مربع، در قسمت شمالي اين استان قرار دارد و حوزه مسطح و مسدودي است كه از آبرفتهاي دلتاي قديمي و فعلي رود هيرمند تشكيل شده است. ناحيه بلوچستان به مساحت صدو هفتاد و نه هزار و سيصد و هشتاد و پنج كيلومتر مربع منطقه وسيع كوهستاني است كه حد شمالي آن كوير لوت و حد جنوبي آن درياي عمان است.مرزهاي طولاني آبي و خشكي استان با كشورهاي افغانستان، پاكستان و كشورهاي حوزه خليج فارس، موقعيت ويژهاي را به آن بخشيده و سبب ايجاد شرايطي خاص شده است. چندگانگي و تنوع مذهبي، گويشهاي مختلف و نمود تعلقات قومي و قبيلهاي از ديگر ويژگيهاي اجتماعي اين استان است. بر اساس آخرين تقسيمات كشوري استان سيستان و بلوچستان سال هزار و سيصد و هفتاد و پنج داراي هفت شهرستان، بيست و نه بخش، شانزده شهر، نود و دو دهستان و شش هزار و سي و هشت آبادي داراي سكنه بوده است. شهرستانهاي آن عبارتند از: ايرانشهر، چابهار، خاش، زابل، زاهدان، سراوان و نيك شهر.
جغرافياي طبيعي و اقليم استان
در مطالعات زمينشناسي، منطقه شرق ايران را معمولاً به عنوان يك واحد مستقل بررسي ميكنند. اين منطقه در اواخر دوران سوم زمينشناسي در اثر جنبشهاي كوهزايي از دريا جدا شده و در آن ابتدا رسوبات آهكي از نوع دريايي و سپس رسوباتي با مواد نسبتاً درشت و نرمروي هم انباشته شده است. قسمت جنوبي استان (مكران) يكي از مناطق در حال فرونشستن تدريجي است و دليل آن نيز ضخامت زياد رسوبات ماسهاي دوران سوم است كه عمق آن به بيش از يك كيلومتر ميرسد. بر همين اساس پوسته اقيانوس هند با شيب بسيار تندي در زير اين منطقه به داخل زمين فرو ميرود كه يكي از علتهاي بوجود آمدن گل فشانها و چشمههاي آب معدني فراوان در اين منطقه است. ارتفاعات استان سيستان و بلوچستان به دوران سوم و دوم زمينشناسي تعلق دارد و سنگهاي آن اغلب آهكي و گچي است. به عقيده زمينشناسان، بعضي كوههاي اين استان (مانند آتشفشان تفتان) به اواخر دوران سوم و اوايل دوران چهارم تعلق دارند. ارتفاعات سيستان و بلوچستان، جزو رشته كوههاي مركزي ايران و شامل ناهمواريهاي شرق چاله لوت و ارتفاعات ديواره شرقي و جنوبي چاله جازموريان است. اين ارتفاعات در همه جا پيوسته نيستند، به طوري كه حوضههاي پستي در فواصل اين ارتفاعات پديد آمدهاند. پهناي كوهستانها از شمال به جنوب افزايش مييابد و در فاصله ايرانشهر- كوهك به بيشترين حد خود ميرسد. اين ناهمواريها مشتمل بر كوههاي سيستان و كوههاي بلوچستان است. منطقه سيستان و بلوچستان با توجه به موقعيت جغرافيايي، از يك طرف تحت تأثير جريانهاي جوي متعدد مانند: جريان بادي شبه قاره هند و به تبع آن بارانهاي موسمي اقيانوس هند است و از طرف ديگر تحت تأثير فشار زياد عرضهاي متوسط قرار دارد كه گرماي شديد مهمترين پديده مشهود اقليمي آن است. در وضعيت هواشناسي اين منطقه بادهاي شديد موسمي، طوفان شن، رگبارهاي سيلآسا، رطوبت زياد و مه صبحگاهي پديدهاي قابل توجه است. اين استان تابستانهاي گرم و طولاني و زمستانهاي كوتاه دارد. از آنجا كه حداقل دما ندرتاً به صفر درجه سانتيگراد ميرسد، رويش گياه در اراضي آبي تقريباً در تمام طول سال ادامه دارد. عمده بارندگي در زمستان صورت ميگيرد. اين ناحيه دو فصل متمايز زمستان با درجه حرارت معتدل و خنك در ماههاي آذر، دي و بهمن و تابستان گرم در بقيه فصلهاي سال دارد. در تمام شهرهاي استان حداكثر دماي سالانه، بالاي چهل درجه سانتيگراد گزارش شده است. اين مقدار در ماه تير، در ايرانشهر به پنجاه و يك درجه بالاي صفر ميرسد. كمترين حد دماي استان در ماههاي آذر و دي ثبت شده است. ميانگين حداقل دماي سردترين ماه سال بين حدود دوازده تا سيزده درجه سانتيگراد متغير است. سردترين شهر استان، زاهدان و گرمترين شهر آن ايرانشهر است. اختلاف و نوسان دماي بين زمستان و تابستان و حتي در يك شبانهروز بسيار بالا است، ولي حداقل مطلق دما به ندرت به صفر درجه ميرسدنواحي ساحلي درياي عمان به علت رطوبت ناشي از مجاورت با دريا، تا حدودي از اين امر مستثني است و آب و هواي گرم آن با رطوبت بيشتري همراه است. به علت بالا بودن متوسط دما و وزش بادهاي موسمي، ميزان تبخير در اين استان زياد است و به طور متوسط چهار ميليمتر در روز گزارش شده استبارندگي عمدتاً در ماههاي زمستان صورت ميگيرد. به طور متوسط در هفت ماه از سال در اين ناحيه اثري از باران مشاهده نميشود. ميزان بارندگي از طرف شرق به غرب استان افزايش مييابد. متوسط ساليانه بارندگي آن حدود هفتاد ميليمتر و بسيار نامنظم است. بيشترين نزولات جوي، در شهرستانهاي خاش و زاهدان و متوسط سالانه آن صدو بيست ميليمتر است. كمترين مقدار بارندگي در شهرستان زابل روي ميدهد و متوسط سالانه آن پنجاه و يك ميليمتر استميزان متوسط رطوبت نسبي در سواحل درياي عمان، حدود هفتاد تا هشتاد درصد در دي ماه است. در تابستان مقدار رطوبت نسبي كاهش مييابد، ولي كرانههاي غربي بلوچستان به علت نزديكي به اقيانوس هند در تابستان نيز رطوبت نسبتاً بالايي دارد.
-
سیستان و بلوچستان
صنايع دستیاستان سيستان و بلوچستان دارای آب و هوای خشک و گرم است و مردم آن به دو دسته ساکن و عشاير که ايلات بلوچ را تشکيل می دهند و غير ساکن هستند، تقسيم می شوند.
اصولاً منبع اصلی درآمد برای بلوچ های ساکن، کشاورزی و برای بلوچ های متحرک، دام پروری است که متأسفانه در سالهای اخير به علت خشکی فراوان، کشاورزی و دامپروری تا حد بسيار زيادی افت کرده است. در نتيجه عوامل مذکور، مردم استان سيستان و بلوچستان، به ناچار به فعاليت های غير کشاورزی روی آورده اند و سعی کرده اند با توسل به فرآورده های مذکور، زندگی خود را سرو سامان بخشند، بجز ترانه ها و نغمه ها، صنايع دستی نيز بيانگر چهره ای از زندگی مردمان بلوچ است که در رنگها و نقش های سوزندوزی بلوچ يا گليم و قالی مفهوم می يابند.
جالب اينجاست که فعاليت های صنايع دستی به طور سنتی در استان مذکور توسط زنان انجام می شود زيرا زنان بلوچ به علت زندگی بسيار محقرانه خود چندان فعاليت خانه داری ندارند. به واسطه سنت ها و عقايد مردان، در خارج از خانه هم نمی توانند کار کنند، در نتيجه هر زن و دختر بلونچ از هفت سالگی و به بهانه تزئين لباس خود، سوزندوزی بلوچ را می آموزد و بدين ترتيب به معاش خانوانده کمک می کند، سفالسازی، قالی و گليم بافی و حتی نمد مالی که کاری سخت و مردانه است، توسط زنان سيستان و بلوچستان انجام می شود.
مهمترين رشته های صنايع دستی رايج در استان عبارتست از:
قالی بافی، گليم بافی، سفالگری، حصير بافی، پرده بافی، چادر بافی، نمدمالی، خراطی و سوزندوزی بلوچ، سکه دوزی و آيينه دوزی، پريوار دوزی، توردوزی، خامه دوزی و سياه دوزی.
قالی بافی:
شروع قاليبافی در سيستان به دو هزارسال پيش برمی گردد که اقوام سکايی در دشت زرخيز سيستان ساکن شده و به کشاورزی پرداختند و بافندگی خود را همچنان حفظ کردند. قوم مذکور در قرن پنجم ق.م. قالی و گليم می بافتند و نمد توليد می کردند و از گورهای آنان در شمال آلتايی واقع در سيبری، قالی، گليم و نمد به دست آمده است.
در نوشته های اوايل دوره اسلامی، سيستان دارای بهترين بافته های ابريشمی و پشمی بوده است. شهرت بافته های سيستان در آغاز دوره اسلام نشان از سابقه طولانی و درخشان قالی بافی در منطقه دارد. کشف "قالی پازيريک" نشان می دهد که اين قالی توسط اقوام سکايی بافته شده است و به جرأت می توان گفت سکاها نخستين کسانی بودند که بافته هايی بسيار زيبا از خود به جای گذاشته اند.
طرحهای قالی سيستان شبيه به نقش های ترکمن است و نقش های اصيلی چون بلوچی، مددخانی، فتح اللهی و غيره که در اکثر نقاط ايران شناخته شده و در استان های کرمان، خراسان و مازندران مشتری های قديمی دارند. طرحهای مذکور بدون داشتن طراح و نقاش، به صورت ذهنی از نسلی به نسلی ديگر منتقل شده اند.
قالی بافان سيستانی به واسطه زندگی غير ساکن از دارهای افقی استفاده می کردند ولی در حال حاضر دارهای آنان به دارهای عمودی تغيير يافته است.
گليم بافی:
از ديگر رشته های مهم صنايع دستی که هم در سيستان و هم در بلوچستان رايج است، گليم بافی است. گليم بيشتر توسط زنان چادرنشين که دامدارند، بافته می شود که از پشم دامهای خود برای مواد اوليه گليم بهره می برند.
نقشهای گليم اکثراً سنتی و بدون طرح و الگو است و بيشتر از نقش های سوزندوزی بلوچ استفاده می شود، رنگهای مورد مصرف در مايه تيره است و رنگهای مشکی، زرشکی و قرمز و اندکی رنگ سفيد يا زرد به کار می رود.
سوزندوزی:
بدون ترديد سوزندوزی بلوچ را بايد در زمره يکی از اصيل ترين و جالب ترين رشته های صنايع دستی کشور به حساب آورد که آوازه شهرتش به فرسنگها دورتر از اين خاک نيز رسيده و مردم بسياری از نقاط مختلف جهان، بلوچستان را به پشتوانه آن می شناسند. هنر ظريف و پر سابقه ای که هيچکس به درستی نمی داند از چه زمانی در ايران شروع شده است. آنچه مسلم است تقريباً تمامی زنان و دختران بلوچ که در فاصله سنی چهار تا چهل سالگی (و حتی گاه تا شصت سالگی)، دست اندر کار آن به حساب می آيند.
در زندگی ساده و به دور از تجمل زنان بلوچ، شايد مهمترين وسيله تزئين لباس همين سوزندوزی است. اگر از آنان بپرسيد از چه زمانی پيراهن خود را سوزن دوزی می کنند، آن را وصيت پدران خود می دانند و مانند هر هنر قومی نمی توانند منشأ آنرا تعيين کنند.
سوزندوزان بلوچ با نقش گل ها و بوته ها و ترکيب رنگ ها، طبيعت رنگين و زيبايی آفريده و جهانی ساخته اند که در انديشه و خيالشان شکل می گرفته است. طبيعت را آن چنان که دوست داشته و می خواسته اند ترسيم کرده اند، نه به آن شيوه و شمايلی که وجود دارد.
پيراهن بلوچ با چهار قطعه تزئين يافته است که عبارتست از يک قطعه پيش سينه، دو قطعه سرآستين و قطعه ديگر که در زير پيش سينه به طور عمودی تا پايين پيراهن دوخته می شود و جيب يا در اصطلاح محلی "گوپتان" ناميده می شود.
سوزندوزی بلوچ به صورت پيش سينه، جيب، سرآستين، پادامنی، سجاده، نوار، کراوات، کمربند، کوسن، دستمال، روميزی، پرده، سفره، اشارپ و پارچه کلهمک آباژور ارائه می شود.
از طرحهای اصيل مورد استفاده در سوزندوزی بلوچ می توان از طرحهای گل سرخ، چشم ماهی و مرواريد نام برد.
پريوار دوزی و توردوزی نيز از ديگر انواع رودوزيهای بلوچستان است.
-
سیستان و بلوچستان
خامه دوزی:
خامه دوزی بسيار شبيه سوزندوزی بلوچ است با اين تفاوت که در آن فقط از نخ سفيد يک رنگ استفاده می شود. اين هنر تنها در روستاهای سيستان رواج دارد.
محصولات خامه دوزی شامل عرقچين، لباس، پيش سينه، جانماز، روميزی و ... است، که اکثراً برای افراد مسن خاص تهيه می شود.
سياه دوزی:
نوع ديگر سوزندوزی در سيستان، سياه دوزی است که در آن از نخ سياه ابريشم استفاده می شود و روی لباس مورد استفاده قرار می گيرد.
خامه دوزی و سياه دوزی تنها جنبه خود مصرفی داشته و فقط بين اهالی سيستان خريد و فروش می شود.
سکه دوزی:
تنها مورد ديگر تزئين منازل بلوچ و خانواده های بلوچ پس از سوزندوزی، سکه دوزی بلوچ است. سکه دوزی را يا به ديوار می آويزند و يا جهت تزيين روی رختخواب می اندازند و يا در عروسی ها به گردن شتر می آويزند.
به جهت وجوه اشتراک فراوانی که بين اهالی بلوچستان ايران با اقوام ساکن در کشورهای مجاور منطقه از نظر قومی، نژاد، زبان و فرهنگ وجود دارد، مشابهت هايی هم در هنرهای دستی ساکنين اين مناطق وجود دارد که امری کاملاً طبيعی است. بهمين دليل تشابهاتی بين سکه دوزی بلوچ ايران با محصولات هند و پاکستان وجود دارد.
سفالگری:
کلپورگان مرکز توليد نوعی سفال در بلوچستان است که در 30 کيلومتری شهرستان سراوان واقع شده و نوع خاص سفال کلپورگان در ايران کاملاً مشخص است و شباهتی از نظر توليد و رنگ به سفالهای ديگر مناطق ايران ندارد.
سفال کلپورگان توسط زنان بلوچ و به صورت کاملاً ابتدايی توليد می شود.
در ساخت سفال، مردان فقط وظيفه حمل خاک از تپه تا محل سفالگری و آماده کردن گل را به عهده دارند و تمامی مراحل ساخت همانطور که گفته شد توسط زنان انجام می گيرد. گل با دست زنان سفال ساز شکل می گيرد و تراش داده می شود و با سياه قلم تزيين می شود. نقش ها ساده و هندسی است.
مصنوعات ساخته شده شامل: ديگ، سينی، کوزه، قليان، گلدان، ليوان، قوری، مجسمه حيوانات و ... است.
-
استان فارس
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقعيت جغرافيايي و تقسيمات سياسي استان فارس
استان فارس يكي از استانهاي جنوبي كشور ميباشد. اين استان از شمال به استان اصفهان, از شرق به استانهاي يزد, از جنوب به استان هرمزگان و از غرب به استانهاي كهگيلويه و بوشهر محدود مي شود. وسعت استان فارس حدود 133 هزار كيلومتر مربع است و تقريبا” 8/1 درصد مساحت كشور را تشكيل مي دهد.
آب و هواي فارس در شمال سردسير, در نواحي مركزي زمستانها معتدل و باراني و تابستانهاي گرم و خشك, و در جنوب و جنوب شرقي زمستانها معتدل و باراني و تابستانها بسيار گرم ميباشد. زبان اكثريت مردم فارسي است اما عشاير ترك زبان (ايل قشقايي) به تركي و عشاير عرب زبان (ايل عرب) به عربي صحبت ميكنند .
يكي از مناطق مهم عشايري ايران, استان فارس مي باشد و بزركترين ايل ايران (ايل قشقايي) با شش طايفه در فارس به كوچ روي ادامه مي دهند. علاوه بر ايل قشقايي ايل خمسه و ايل محسني و همچنين طوايف كوچكتري به زندگي عشايري خود در فارس ادامه مي دهند .
براساس آخرين تقسيمات كشوري استان فارس به 16 شهرستان 48 شهر 60 بخش و 185 دهستان تقسيم شده است منطقه فارس يكي از قديميترين مراكز تمدن ايران است . فارس در كتيبه هاي هخامنشي به صورت پارسه و در نوشته هاي يوناني پرميس آمده و معرب آن فارس است.
صنايع دستی
هم اکنون توليد انواعی از صنايع دستی در مناطق عشايری و روستايی و نيز در شهرهای استان فارس رواج دارد. بيشترين تعداد صنعتگران دستی در گروه بافته های داری – قالی, گليم و گبه – قرار دارد. پس از آن بايد از خاتم – خاتم سازی و خاتم کاری – ياد کرد. پس از آن معرق چوب, منبت کاری چوب, ريزه کاری, نقاشی روی چوب سفال و سراميک سازی, کاشی معرق کاشی هفت رنگ و نقاشی روی سفال. از رشته های رايج در استان فارس طراحی و نگارگری (نگارگری، گل و مرغ سازی، تذهيب و تشعير) است.
رنگرزی گياهی و استفاده از مواد ملونه طبيعی در رنگرزی خامه و ابريشم نيز کاری پررونق در استان فارس است. در زمينه فلز کاری و هنرهای مرتبط با فلز نيز استان فارس از سابقه طولانی برخوردار و آثار نقره کاری و قلمزنی روی نقره آن شاخص است. ساير رشته های صنايع دستی رايج در اين استان عبارتند از: دوخت لباسهای محلی عروسک سازی، در پيکر تراشی، نمدمالی، سراجی، رودوزی های سنتی، بافتنی ها، نقشه کشی فرش، گچ بری، سنگتراشی، ساخت گلهای مصنوعی، آينه کاری، چاقو سازی وساخت زيورآلات .
گليم:
در استان فارس بخش عمده ای از توليد گليم توسط زنان و دختران عشاير ساکن و کوچ رو قشقايی انجام می شود. برای بافت گليم معمولاً از نقشه استفاده نمی کنند. نقشه ها ذهنی هستند و معمولاً از طرح هايی استفاده می شود که از نسل های گذشته به حال انتقال يافته و تغييرات جزيی در همان چهارچوب آداب و رسوم موجود در منطقه است. البته در سالهای اخير با راه يافتن گليم بافی به مناطق شهری و روستايی استفاده از نقشه تا حدودی درگليم بافی رايج شده است.
برای رنگرزی نخ های پشمی مورد مصرف در پود گليم از رنگهای گياهی يا رنگهای شيميايی استفاده می شود. مهمترين مراکز توليد گليم در استان فارس منطقه فيروزآباد، ممسنی و داراب است. گليم های قشقايی نه تنها در ايران که در سطح جهان نير به واسطه اصالت نقش ها و رنگ های زيبا و کيفيت ممتاز بافت مشهور و مورد تقاضا است.
قالی:
هنر و صنعت بافندگی فارس در وهله نخست, هنری عشايری و در وهله دوم هنری روستايی است که وابستگی به عشاير دارد. عشاير فارس بويژه قشقائيها و ايل خمسه بيش از ديگر عشاير به اين هنر اشتغال دارند و روستائيان که در مسير اين ايل ها زندگی می کنند نيز به کار توليد قالی و ساير دستبافت ها مبادرت می کنند. فرش بافان اين استان معمولاً دست بافت های خود را نه به عنوان يک کالای تجارتی بلکه برای خود توليد می کنند و چون دنباله رو نوسانات بازار فرش نيستند, طرح های آنها دارای رنگ آميزی و طراوت خاصی است. البته در سالهای اخير بافندگان عشايری به بافتن فرش برای فروش و به سليقه مصرف کنندگان روی آورده اند. ليکن غالباً همان ذهنی بافی و رنگهای مرسوم پيشينيان خود را ادامه می دهند.
اين «هنر- صنعت» به طور عمده به دست زنان انجام می شود. به طور کلی توليد دستبافته ها از مرحله ابتدايی تا آخرين مرحله به دست زنان صورت می گيرد. دار قالی ايل قشقايی مانند ساير عشاير افقی است و بافنده برای بافتن بر روی زمين می نشيند. بيشتر دارهای روستايی نيز افقی و گاه عمودی است. علت استفاده عشاير از دار افقی به اين دليل است که با زندگی کوچ نشينی آنها هماهنگی داشته و حمل آن بر پشت چارپايان به سهولت انجام می گيرد.
اکثر قاليچه های ايلات خمسه کار تيره عرب و باصری است. قاليچه های اين دو تيره دارای طرح های متنوع و فارسی باف است و سراسر از پشم تهيه می شود. روستائيان فارس نيز هر سال تعداد زيادی قاليچه می بافند. اين روستائيان که پيشينه ايلی و چوپانی دارند همانند عشاير از دارهای افقی استفاده می کنند ولی قاليچه های آنها از نظر جنس, مرغوبيت قاليچه های ايلات را ندارد.
فرش های قشقايی معمولاً به طريق «ذهنی بافی» بافته می شود. اين نقشه های ذهنی نوعی بازآفرينی سنتی است که از نسل های پيشين به امروزيان رسيده است. بافندگان ايلی همان نقوش را تکرار می کنند بدون آنکه از نقشه استفاده کنند. از اين رو معمولاً هيچ دو فرشی کاملاً و عيناً شبيه يکديگر نيست. بافندگان تازه کار از سرمشق هايی کمک می گيرند که «حور» ناميده می شود. بافندگان قشقايی اين سرمشق ها را که يک يک نقشمايه ها و نگاره های اصلی بر آن بافته شده است. «دستور» می گويند. رنگ قالی های قشقايی کاملاً به سليقه و خواست بافنده ارتباط دارد.
قالی های فارس اکثراً نرم و تا اندازه ای ظريف و نازک هستند و وجه تمايز آنها با ساير فرش ها نيز همين صفات است. گره در قالی های فارس هم به صورت متقارن (ترکی) و هم به صورت نامتقارن (فارسی) استفاده می شود. بافت قالی در اکثر مناطق عشايری و روستايی استان فارس رواج دارد و افزون بر مناطقی که ايل قشقايی در آن اسکان دارند. قالی بافی در ديگر شهرها و روستاهای استان منجمله در آباده و شيراز و فسا نيز مرسوم و متداول است.
گبه:
گبه نوعی قالی گره بافته است با پرزهايی بلند که حداقل يک سانتی متر و پودهای متعدد (بين 3 تا 8 پود در هر رديف) و معمولاً درشت بافت است. اين بافته معمولاً در ايلات و عشاير جنبه خودمصرفی دارد. در گبه های قشقايی برخلاف گبه های ساير نواحی ايران که خودرنگ است،بافنده از رنگ ها و نقش های متفاوتی استفاده می کند. البته گبه هايی با نقش ساده با زمينه ای يکرنگ يا رنگهای محدود نيز بافته می شود. از نقش های مورد علاقه لبه بافان ايل قشقايی نقش شير است که علاوه بر اهميت باستانی اين نقش مظهر جوانمردی است و بی ارتباط با وجود شير در منطقه کامفيروز و دشت ارژن فارس نيست. نقش های لچک ترنج, ستاره, نقش خشتی, نقش حيوانات مختلف و ... نيز در گبه بافی کاربرد دارد. گبه های قشقايی تمام پشم هستند و تار آنها نيز پشمی است. اندازه گبه متفاوت است. معمولاً اندازه 100×200 يا 200×115 سانتی متر متداول تر است.
جاجيم:
از بافته های عشاير قشقايی جاجيم است که برای پوشاندن رختخواب و اثاثيه درون چادر استفاده می شود از اين رو به آن «پوشن» نيز می گويند. جاجيم های کوچک به عنوان روانداز نيز کاربرد دارد. جاجيم به رنگهای مختلف بافته می شود و رنگ های روشن در بافت آن بيشتر به کارمی رود. معمولاً تار و پود آن هم رنگ است. نقوش جاجيم که برای تزيين آن به کار می رود عبارتند از:
نقش شطرنجی، نقش آينه کگل، نقش کنگره، نقش موازی، نقش حوض، نقش مدخل، نقش لوزی و... .
جاجيم گل برجسته(گليم گل برجسته):
گليم گل برجسته يا گليم سوزنی از بافته های خاص منطقه فارس و ايل قشقايی بويژه طايفه کشکولی است. اين بافته شباهت به گليم دارد با اين تفاوت که قسمت هايی از آن به صورت پود پيچی بافته می شود و به شکل برجسته در روی کار نمايان است.
جاجيم های گل برجسته معمولاً زمينه ای روشن دارند و نقوش آنها دارای رنگهای متنوع و ترکيبی از نقوش گليم و قالی است. بافت آن از تار و پود پشمی يکرنگ است. ابعادش معمولاً همان ابعاد گليم و ابزار کار و حتی نحوه چله کشی اين بافته دقيقاً همانند گليم است.
رنگرزی سنتی:
در شيراز و برخی ديگر از شهرهای استان فارس، کارگاههای متعدد رنگرزی با مواد ملونه طبيعی (گياهی) وجود دارد که در اين کارگاهها با بهره گيری از مواد رنگزايی همچون نيل، اسپرک، خوشک، روناس و ... و استفاده از دندانه هايی نظير زاج سفيد، زاج سياه و زاج سبز، اقدام به رنگرزی خامه و ابريشم می کنند.
رنگهای طبيعی به واسطه دوام زياد، متناسب بودن با مواد اوليه مورد استفاده در بافت زيراندازها و حالت زيبا، مخملی و دل نوازی که به بافته ها می بخشد درمقايسه با رنگهای شيميايی (حتی رنگهای کاملاً ثابت شيميايی) از رجحان و برتری برخوردار است.
رند:
رند, نوعی گليم بسيار ريزبافت و ظريف منطقه فارس است که به آن سوزنی هم می گويند. اين بافته فرش مانند از کارهای زيبای عشاير قشقايی است. شيوه بافت آن مانند ورنی و شيرکی پيچ به طريق پودپيچی است.
اين بافته که مانند ساير بافته های ايلی بر روی دار افقی بافته می شود جنبه خودمصرفی دارد و به علت وقت گير بودن در مناطق قشلاقی ايل بافته می شود. در اين نوع بافته به علت پودپيچی به دور تارها و استفاده از پود نازک و قطع نکردن پودهای اضافی, بافته ای که به دست می آيد يک رو بوده و درشت کارکه می توان پودهای اضافی را ديد. رنگ اين نوع بافته معمولاً تيره و روشن و نقوش آن همان نقوشی است که در قالی و گليم به کار می رود..
خوابگاه (مفرش):
عشاير قشقايی از مفرش برای جای دادن رختخواب و البسه استفاده می کنند. اين محصول به شکل مکعب مستطيل بوده و اندازه آن تقريباً 80×80×50 سانتيمتر است که به وسيله بندهای چرمی و قلاب های نر و ماده بسته می شود. در دو طرف مفرش دو دستگيره چرمی دارد. مفرش از وسايل اصلی هر سياه چادر و هر خانواده ايلی است.
تار مفرش از نخ و پود آن پشمی است و رنگ های به کار رفته در آن بيشتر قرمز, سرمه ای و آبی است. نقش های مفرش محدود است و اين به علت شيوه بافت آن است, در حقيقت رنگ به وجود آورنده نقش در مفرش است و نوع بافت در همه نقوش يکسان است.
-
خاتم سازی: نام شيراز با خاتم توام بوده و نام خاتم, شيراز را به ذهن و خاطر می آورد. چرا که از دوره صفويه به اين سو, شهر شيراز به عنوان خواستگاه هنر خاتم سازی, مهمترين مرکز خاتم سازی ايران بوده و هست و شاخص ترين خاتم سازان شيرازی چون صنيع خاتم, گلريز خاتمی, حکيم الهی و ... همواره سهم شايسته ای هم در توليد و عرضه آثار ممتاز خاتم و هم در تربيت نيروی انسانی و خاتم سازان جديد داشته اند. خاتم شيراز به واسطه کيفيت مناسب و طرحهای اصيل و مواد اوليه مرغوب, از جايگاه مناسبی در خاتم سازی ايران برخوردار است.
منبت کاری: در استان فارس و بويژه در شهر آباده, منبت کاری شهرتی ديرينه دارد و در اين شهر زيباترين آثار منبت چوب به صورت جعبه ها, صفحات شطرنج, مبلمان, ميز و ... عرضه می شود. ضمن آنکه منبت کاری در شهر شيراز هم از رونق خوبی برخوردار است.
ساخت و قلمزنی نقره: شهر شيراز به واسطه آثار تهيه شده از نقره و نيز قلمزنی های شاخص انجام شده بر روی نقره که با طرح های زيبايی از تخت جمشيد مشخص می شود و به صورت گيره های استکان و ليوان, سينی و ظروف ديگر عرضه شده است. از قديم الايام دارای شهرت و اعتبار بوده است و در حال حاضر اين «هنر- صنعت» اگر چه همچون گذشته های نه چندان دور رونق ندارد اما همچنان به حيات خود ادامه می دهد و آثار توليدی از کيفيت مطلوبی برخوردار است.
ساير صنايع دستی در استان فارس, گيوه بافی و گيوه دوزی, نمدمالی و کلاه مالی, رودوزی های سنتی, سفال و سراميک و کاشی و برخی ديگر از انوع صنايع دستی همچون آئينه کاری, گل سازی, ساخت زيورآلات و ... نيز مرسوم و متداول است.
-
استان سمنان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقعيت جغرافيايي استان سمنان
استان سمنان با وسعتی برابر 98515 کيلومتر مربع 8/5 درصد مساحت کل کشور است. اين استان از نظر مساحت ششمين استان کشور است. و وسعت آن حدود چهار برابر تهران می باشد.
اين استان در حال حاضر دارای 4 شهرستان 14 شهر 10 بخش و 28 دهستان است. شهر های آن عبارتند از سمنان، شاهرود، دامغان و گرمسار. شهرهای تابعه استان نیز عبارتند از سمنان، مهدی شهر، شهميرزاد، سرخه، شاهرود، بسطام، تجن، کلاته، خيج، ميامی، بيارجند، دامغان، گرمسار، ايوانکی و آرادان.
استان سمنان در دوران باستان بخشی از چهاردهمين ايالت تاريخی ورن (ورنه) از تقسيمات شانزده گانه اوستايي بود. برخی از دانشمندان اين ايالت را گيلان فعلی می دانند ولی قدر مسلم اين که ورن يا ورنه متشکل از صفحات جنوبی البرز و خوار شمال سمنان, دامغان, خوار, دماوند, فيروزکوه, شهميرزاد, لاسگرد, ده نمک و آهوان, قوشه, ويمه و نقاط کوهستانی مازندران بوده است.
صنايع دستی
استان سمنان از مراکز قابل توجه صنايع دستی کشور است. در اين استان انواع صنايع دستی نظير قاليبافی، گليم بافی، نمد مالی، سراميک و سفالسازی و... وجود دارد که هر يک از آن ها سوغاتی گرانقدری برای بازديدکنندگان از استان محسوب می شوند. مهم ترين صنايع دستی استان عبارت اند از :
قاليبافی:
قاليبافی و توليد قالی و قاليچه از ديرباز يکی از توليدات مهم استان سمنان به شمار می رفته است. اين منطقه که در دوران قبل، دارای استادان زبردست قاليباف و طراح نقش قالی بود و قالی ها و قاليچه های نفيسی از دارهای آنان به عمل مي آمد. به دليل ورود فرشهای ماشينی به بازار و نداشتن صرفه اقتصادی و همچنين نبود پشتوانه نيروی کاری و طراح قالی و نيز به دليل کهولت تدريجی استادان و کارگران قاليباف، اين رشته دچار رکود فاحش شده است. امروز قاليبافان استان از نقش و طرح ساير مناطق مانند تبريز، مشهد، اصفهان، نائين، کاشان، يزد و کرمان استفاده می کنند. در زمينه بعضی از قالی ها گل های اسليمی، شکوفه ها، غنچه ها و برگ های گوناگون با شاخه های ظريف ديده می شود و در بعضی از طرح های شاه عباسی، افشان، ترنجی، خوشه، برگ فرنگی، درختی، شکارگاه و... مورد استفاده قرار می گيرد يا ترکيبی از اين طرح ها هستند.
بخش مهدی شهر و شهرستان شاهرود از مراکز مهم توليد قالی و قاليچه در استان سمنان به شمار می روند.
گليم بافی :
گليم به عنوان نخستين زيرانداز بشر، دارای سابقه توليدی بسيار طولانی است. بافت گليم اگر چه به گونه بسيار ساده آغاز شده، اما در طول ساليانی که از عمر آن می گذرد، هنرمندان ايرانی در تکميل ان نقش فوق الاده چشمگير ايفا کرده اند و توانسته اند آن را به عنوان محصولی برخوردار از ارزشهای هنری و مصرفی توامان حتی روانه بازارهای خارجی کنند. گليم که در مقايسه با قالی دارای شيوه بافتی آسانتر است و به همان نسبت قيمت ارزانتری دارد، هنری در انحصار روستا نشينان و عشاير به حساب می آيد. روستاهای شهرستان گرمسار، سمنان و روستاهای کندو، خيج و رضاآباد شاهرود از مراکز توليد اصلی گليم در استان سمنان هستند.
نمد مالی:
يکی ديگر از صنايع دستی که قدمتی ديرينه در استان سمنان دارد، نمد مالی است. وضعيت فعلی توليد نمد در استان سمنان از نظر کمی و کيفی بسيار مطلوب است و مراکز توليد نمد در استان، شهرستان سمنان، دامغان و روستای ابرسيج شاهرود است.
مواد اوليه مصرف شده در نمد مالی پشم است که در اندازه های مختلف تهيه می شود. آنچه در نمد مالی می توان مشاهده کرد، ذوق و هنر، به همراه تحرک توليد کننده است. توليدات اين زحمات کشان علاوه بر استفاده شخصی به روستاهای شمالی استان و شهرستان مازندران ارسال می شود.
چاپ قلمکار:
چاپ قلمکار، گونه ای از چاپ سنتی روی پارچه بافته شده است. برای نخستين بار، قلم کار سازان ايرانی برای دسترسی به توليد بيشتر و ايجاد هماهنگی و يکنواختی نقش ها، استفاده از مهره های چوبی را جايگزين استفاده از قلمو ساخته اند. برای فراهم آوردن امکاناتی به منظور استفاده مردم، قلم کار را که در گذشته فقط برای روی پارچه های پشمی و ابريشمی انجام پذير بود بر انواع پارچه از قبيل متقال، کتان، چلوار و کرباس و... انجام دادند. در حال حاضر چاپ قلم کار به وسيله قالب های چوبينی که دارای نقوش برجسته است انجام می شود. در حقيقت رکن اصلی قلمکار سازی را قالب سازی تشکيل می دهد که معمولاً توسط افرادی که حرفه و تخصصشان قالب تراشی است به تفکيک رنگ و حداکثر در چهاررنگ روی چوب های گلابی و زالزالک تراشيده می شود گروهی از هنرمندان در رشته هايی چون ريشه تابی که پارچه زير ساخت قلمکار را آماده می سازد يا صحرا کاری که کارهای رنگ رزی، سفيد گری، بخار و شستشوی پارچه های قلمکار را به عهده دارد به فعاليت مشغولند مهمترين مرکز اين صنعت در استان در شهرستان دامغان قرار دارد که ماهانه مقادير هنگفتی انواع روميزی پرده و سفره و ساير محصولات قلمکار توليد و برای صدور به خارج از کشور آماده می کند.
سفالگری و سراميک :
سفالگری از مهمترين و قديمی ترين دست ساخته های بشر است. آثار سفالی برخلاف آثار يافته شده فلزی، چوبين و... در زير خاک فاسد نمی شود و به خاطر اين حالت استثنائی، به اطلاعات گويا درباره آن می توان پی برد. صنعت سفالگری در استان سمنان از پيشينه معتبر برخوردار است. به طوری که دکتر اريک اشميد هنگام حفاری در اطراف دامغان اميدوار به کشف شهر افسانه ای هکاتوم پليس يا شهر صد دروازه بود، اگرچه موفق به کشف بقايای شهر مورد نظرش نشد، ولی به مجموعه ای از بهترين فراورده های صنعتگران دو تا سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح دست يافت اين فراورده ها شامل کوزه های بزرگ به اشکال هندسی و دارای لعاب قهوه ای روشن و کرم بودند. از آنجا که زمينه های لازم برای صنعت سفالگری در اکثر نقاط استان فراهم بوده، اين صنعت با وجود فراز و نشيبهای تاريخی، به حيات خويش ادامه داده است. در سالهای اخير، راه اندازی واحدهای آموزش سفالگری و سراميک در شهر های سمنان و شاهرود موجب احيا و رشد بيشتر اين صنعت در استان شد و هم اکنون ضمن توليد و ارسال مقادير بسياری از توليدات اين رشته به استانهای ديگر، زمينه های توليد کالاهايی برای بخش صادرات خارجی نيز فراهم شده است. در حال حاضر سفالگران استان سمنان در کارگاههای سفالگری و سفال سازی در سطح استان به ساختن گونه هايی ارزشمند سفال مشغولند. در اين ميان، کارگاه سفال گری و سفال سازی قان بيگی در شاهرود از اهميتی ويژه برخوردار است.
دستباف ها:
در زمانی نه چندان دور، مردمان همين سرزمين پارچه های مورد نياز خويش را با دست های هنر آفرين خود تهيه می کردند که از نظر تنوع رنگ، نقش، طرح و شيوه های بافت شگفت انگيز بود. هر چند زندگی ماشينی و گرايش به سوی تجدد باعث شد لطمه هايی جبران ناپذير بر اين صنعت وارد آيد، هم اکنون نيز در گوشه و کنار استان سمنان، صنايع دستباف رايجند.
دستبافی شامل توليد پرده های سنتی و هنری و حوله و شال گردن و پارچه های متقال زير ساخت قلمکار است که در استان رايج است. علاوه برآن جاجيم، چادر شب، پلاس و چوفا (چوخا) که عمدتاً توسط روستائيان و عشاير توليد می شود، از ديگر صنايع دست باف مردم استان است. ماهانه مقادير قابل توجه ای از اين توليدات به استان های ديگر و مراکز ارسال می شود. شهرستان سمنان به ويژه سرخه، مهدی شهر، فولاد محله و روستاهای شهرستان دامغان و روستاهای بسطام از مراکز توليد ات جاجيمچه و دستباف استان به شمار می روند.