وای بازم ترکی!!!!!!!!(با احترام به تمام ترک زبانها)
لااقل یه راهنمایی کنید.
Printable View
وای بازم ترکی!!!!!!!!(با احترام به تمام ترک زبانها)
لااقل یه راهنمایی کنید.
راستش رو بخوای از ترس تو اول دوتا شعر فارسیش رو گذاشتم!!! :whistle:نقل قول:
اگه اجازه بدین امشب رو به بقیه هم فرصت بدیم،فردا چند تا شعر مشهورش رو میذارم تو نت میتونین پیداش کنین ؛البته اگه امشب لو نره،
دوست عزیز صراف تبریزی هستش؟؟؟
بله،نقل قول:
لطفاً بیوگرافی را نیز بنویسید،
تشکر؛
آفرین بر هنر خامه ی صرّاف سخن
بر دانشمندان و ارباب فهم و ذکاء روشن و مبرهن است که اصحاب معارف و کمالات اگر چه به شمایل انسانی و خصایص جسمانی با مردمان یکسانند اما به فضائل نفسانی و تشریفات روحانی دیگر کسانند،هادی راه سعادت و مرشد طریق هدایت،نقطه سنج عالم معانی و خوشه چین بوستان کامرانی اند.لاجرم این جمع همه،شمع محافل ممکنات و ضیاء بخش مجالس موجودات آمدند خاصه حاوی فضائل کمال و جامع محامد سعادات،سالک مسالک حقیقت و ناهج مناهج طریقت،صاحب قریحه ی صافیه ودارای مراتب عالیه،غوّاص بحار دقایق و صرّاف نقود حقایق کاشف رموز حکمت و ناشر فضل و معرفت،محب خاندان عصمت و عاشق اهل بیت طهارت،زائر سمیّه الامام ابن الامام ثامن الائمه و عاکف بیت الله الحرام اعنی جناب فردوس مکان،خلد آشیان حاج رضا متخلص به "صراف" نَوَّرَ الله مضجعه،که این ارجوزه ی شریفه و وجیزه ی نفسیه ی منیفه که به منزله ی قطره است از دریا،از سوانح خاطر خیریه مظاهر او بوده که بهجت کثرت رغبات طالبین و بملاحظه ی آنکه لم یَمُت مَن اَخلَفَ اثراً جمیلا و ذِکراً حَسَناً بزیور طبع آراسته گردید.
چو گوهر پاک دارد مردم پاک***کی آلوده شود در دامن خاک
گِل سرشور از این معنی که پاک است***به سر برمی کنندش گر چه خاک است
و چون نهال قامتش به کمال رسید و مِکیال قسمتش مالامال گشت،در شب میمون مولود حضرت ختمی مآب(ص) هفدهم شهر ربیع الاول از هجرت نبویه هزار و سیصد و بیست و پنج سال گذشته،مرغ روحش این جهان فانی را ترک گفته،در فردوس اعلی آشیان گرفت و داغ حسرت بردل احباء و دوستان خویش گذاشت.
و مدت زندگانیش در این عالم فانی پنجاه و چهار سال کشید.
اللهم اصعد روحه الیک و اسکنه فی جنّتکِ فی جوار موالیه علیهم السلام و ارحمه و ایانا و جمیع المؤمنین برحمتک یا ارحم الراحمین.
استاد سخن،شاعر نغز گفتار و دلسوخته مرحوم حاج رضا صراف تبریزی در سال 1371 هجری قمری در محله ی راسته کوچه تبریز در یک خانواده ی بازرگان دیده به جهان گشود.در سن 12 سالگی پدر خود را از دست داد به ناچار برای گذراندن زندگی به شغل پدرش یعنی صرّافی روی آورد.در تیمچه ی حاج سید حسین به صرّافی پرداخت.در حین تجارت،به آموختن ادبیات فارسی و عربی پرداخت.در25 سالگی اشعارش مورد توجه مرحوم استاد لنگرانی قرار گرفت.با تشویق و ترغیب وی به انجمن ادبی صفا راه یافت.
صراف انسانی بود،وارسته،ادیب و متواضع.به زادگاه خود عشق می ورزید و با بیگانگان به زبان شعر به ستیز می پرداخت.
صراف در عمر کوتاه خود در حدود 2500 بیت شعر سروده که علاوه بر غزلیات،اشعار نغزی در موضوع حادثه ی کربلا سروده که حکایت از علاقه مندی و اظهار ارادت شاعر به ساحت مقدس معلم بزرگ شهادت حضرت حسین ن علی(ع) دارد و بیش از نصف دیوانش به مراثی و مدایح اهل بیت(ع)اختصاص یافته است.در حقیقت صرّاف یکی از 4 شاعر بزرگ مرثیه سرای 100-150 سال اخیر بوده است.
صراف در 17 ربیع الاول سال 1325 در سن 54 سالگی به دنبال یک بیماری طاقت فرسا جهان را وداع می کند.
در عرصه ی غزل،شور انگیز ترین و لطیف ترین غزل های زبان ترکی به زبان ساده و بیانی شیوا و عاطفی از ذوق و قریحه ی سرشارصراف تراوش کرده است.در زمینه ی مدح،مرثیه و ثنا گستری آل علی(ع)بی شک صراف از مردمی ترین و دلسوخته ترین شاعران شیعی است.
تعبیرات پیچیده و کلمات مهجور و فضل فروشانه از ساحت شعر او به دور است.البته صراف،سادگی زبان و روانی بیان را با سَیَلان عاطفه،روشنی اندیشه و صنایع ادبی در هم آمیخته و با استفاده از صنایع لفظی و معنوی همچون تشبیه،حقیقت و مجاز،طباق،مراعات النظیر،لف و نشر،تجنیس،ارسال المثل و... سخن را غنا و استحکام بخشیده و به نهایت شیوایی و زیبایی رسانده است.با آوردن گوهر های معانی بکر و با الهام از ملکوت روشنی بخش فکر،بر بار معرفتی شعرش افزوده و با دمیدن روح احساس و عاطفه و ساختن تصاویر دل انگیز و تشبیهات رنگارنگ . گاه با نازک خیالی به شیوه ی شاعران سبک هندی کلام خود را دلنشین و ماندگار کرده است.
نمونه ای از صنعت ارسال المثل، در اوج تأثیر گذاری:
دئدیم:حکمت ندور آتدون منی،اغیاره یار اولدون؟
دئدون:بو نکته یه ال وورما"حکمتدن سؤال اولماز"
سنی جان تک آلام آغوشیمه فرضاً نئدور عیبی
دئدیلر رسمیدور:"فرض محال آخر محال اولماز"
صراف قطعاً به یک زبان مستقل شاعرانه و سبک خاص رسیده که متفاوت از سبک اساتید متقدم و معاصر اوست.خود صراف بیش از دیگران بر این حقیقت واقف بود:
آفرین بر هنر خامه ی "صراف" ِ سخن
گوهر معرفت آورده ز دریای دلم
تأثیر پذیری از شاعران بزرگ قبل از خود:
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم
با شیر اندرون شد و با جان بدر شود!
حافظ شیرازی
نه قدر"رضا"یه دئدیم:رضا،بو نگاره باغلاما بئل،دئدی:
بئله رسمیدور سود ایله گلن،گرک عاقبت چیخا جانیلن
صراف
شب هجران یانار جانیم،تؤکر قان چشم گریانیم
اویالدار خلقی افغانیم،یاتان بختیم اویانمازمی؟
فضولی
منیم دوریمده یاتماز بیر نفر،اما تعجب دور
یاتان بختیم اویانماز بیرجه فریاد و فغانیمدن
صراف
تأثیر گذاری بر شاعران بعد از خود:
بو شعر نغزده صراف طرفه جاذبه وار
غزل دیه دیه،وحشی غزالی رام ائلدون
صراف
شهریارا غزلم خوانده غزالی وحشی
بد نشد با غزلی،صید غزالی کردیم
شهریار
سر لوح حسندن خطون اندی لب اوستونه
دیباچه ی ختم اولوبدور کئچر مطلب اوستونه
صراف
تا روی وز در خم زلف شب اوفتد
یک آسمان ز دیده ی من کوکب اوفتد
شهریار
اوج قدرت و توانایی شاعرانه ی حاج رضا صراف تبریزی در عرصه ی غزل است.گرچه در نوحه و مرثیه نیز یکی از چند شاعر برجسته ی تاریخ ادبیات شیعه محسوب می شود.با این حال صراف در درجه ی اول شاعر غزل است:
ای شانه او گیسوی پریشانه دولاشما
جان رشته سی وار اوردا چئکیل یانه دولاشما
ای زلف سیه دایره ی خالیده دورما
کافر بالاسی نقطه ی ایمانه دولاشما
***
گر نه تصویر مرا خامه به تأخیر کشید
نوجوانی به کجا شد که چنین پیر کشید
دل چو ویرانه ی غم گشت به بادش دادم
تا نخواهم ز کسی منت تعمیر کشید
بی شک صراف یکی از 4 شاعر بزرگ و مردمی ادبیات مرثیه و شعر عاشورایی 100-150 سال اخیر است. دخیل مراغه ای،راجی تبریزی،قمری دربندی و صراف تبریزی.
تمامی مراثی و مدایح صراف در رثا و ثنای اهل بیت(ع) است،جز یک مورد که ماده ی تاریخی است در سوگ دختر 5 ساله اش.
ائتدوم حسین مزارینی چوخ ایللر آرزو
الحمد لله اولدو میسّر هر آرزو
من ده بو آستانه ده گؤز یاشی ایسترم
صراف اولان همیشه ائدر گوهر آرزو
قالدیم بو ورطه ی عشق ایچره کالعدم
نه دیلده نطق وار،نه اختیار هم
گویا خرابه ده نقاش درد و غم
صورت کیمی چکؤب دیواره زینبی
صراف را میتوان در ادبیات عاشورایی بانی مکتبی نو با شیوه ای خاص و منحصر به فرد دانست.وقتی مراثی او را با دیگر شاعران نام آور این عرصه ،کسانی چون:راجی،قمری،دخیل،دلریش، یحیوی، انور، صافی ،هندی،حسینی(سعدی زمان)،استا عابد تبریزی و...تطبیق و مقایسه می کنیم این ادعا بیشتر ثابت می شود.البته این سخن به معنای برتری و تفوّق صراف بر دیگر اساتید ابیات مرثیه نیست،بلکه منظور بیان جایگاه و شیوه ی سخنوری اوست.
الهام و اشراق در شعر صراف:
صراف در اشعار خویش بویژه در ثناء و رثای آل محمد(ص) بارها با کمال افتخار تصریح کرده که هنگام سرودن شعر برای اولیاء الله تحت تأثیر الهام و امداد غیبی و مورد تأیید روح القدوس و توجه اهل بیت(ع) بوده است:
گرچه بو شهرده اولموش هامی اصناف سخن
سنی تأیید حسین(ع) ائیلدی صراف سخن
اوخی بو مصرعی،چوخ ویرما داخی لاف سخن
دوشمه میش یئر یؤزؤنه سرو خرامانون اوغول
صراف ،خیال ائیلمه صراف سخن سن
یا اینکه دئمه صیرفی ِ نقد مِحن سن
سؤز صاحبی بیر ئوزگه دی بالله،نه سن سن
سالمیش او سنون یادیوه،لبیک،علی لبیک.
اشعار عرفانی:
جمال بیردور اگر گؤزده اولمایا پرده
باخان گؤرر هامی یئرده نگاری پیشاپیش
بو نیک و بد گؤریسن،اعوجاج مظهردور
دوز اولسا گؤسترور آینه عکس،بی کم و بیش
بصیرت اهلی گؤرر یاری ئوزگه بیر گؤزیلن
بو گؤز اونی گؤره بولمز نه قدر ائده تفتیش
سوروشما مسأله ی عشق و حسنی زاهد دن
گینه بو نکته نی پیر مغان بولور نه کشیش!
تنها ترجیع بند صرّاف که یک ترجیع بند 9 بندی عاشقانه به زبان ترکی آزربایجان است، آنچنان قدرتمند و پر سوز سروده شده است که تنها همین یک شعر، منزلت و مقام شاعر را در میان شاعران بزرگ مشخص میکند:
منی چرخ فلک آواره قیلدی خانمانیمدن
کنار ائتدی کنار خسرو شیرین زبانیمدن
الیم چیخدی گؤلؤمدن،گؤلشنیمدن،گؤلستان یمدن
طریق عشقیده من چئکمیشم ال باش و جانیمدن
اولان مجنون کیمی زنجیر ِ عشقه بسته جانیم وای
وطن آواره سی،غربت اسیری،خسته جانیم وای!
خوشا جانانیلن هم درد و هم راز اولدوگوم گؤنلر
سر کویینده ایتلرلن هم آواز اولدوگوم گؤنلر
الیمده تار زلفی قصّه پرداز اولدوگوم گؤنلر
کؤنؤلده نار عشقی سؤزیلن ساز اولدوگوم گؤنلر
اولان مجنون کیمی زنجیر ِ عشقه بسته جانیم وای
وطن آواره سی،غربت اسیری،خسته جانیم وای!
...
...
...
گئزیب من گؤرمئدیم دؤنیانی،میحنت خانه ده ن غیری
تاپیلماز کؤنجی-راحت،گوشه ی میخانه ده ن غیری
انیس ِ بزم ِ خلوت یوخ،غم جانانه ده ن غیری
دئمه صراف،سن ده یازدیگین افسانه ده ن غیری
اولان مجنون کیمی زنجیر ِ عشفه،بسته جانیم وای
وطن آواره سی،غوربت اسیری،خسته جانیم وای
اي نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند رنگ رنگ خواب ها
اي صفاي جاودان هر چه هست :
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها
اي نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشيد ها ، مهتاب ها
اي طلوع بي زوال آرزو
در صفاي روشني محراب ها
ناز نوشيني تو و ديدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها
در خرام نازنينت جلوه کرد
رقص ماهي ها و پيچ و تاب ها ...
دوستان یکم زود جواب بدین خیلی لازممه!!!!!!!!!!!
شفیعی کدکنی
بیوگرافی این شاعر یک بار در همین تاپیک پست شده است،نقل قول:
شفیعی کدکنی
ببخشید با قوانین آشنا نبودم
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیز سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست همه جا خانه عشقست چه مسجد چه کنشت
...
شاعر حضرت حافظ هستش