سلام
نقل قول:
صد سال تنهايي رو نخوندم اما عشق سال هاي وبا و از عشق و ديگر اهريمنان و زنده ام كه روايت كنم خيلي قشنگ بودند .
1- چرا صد سال تنهايي را اين قدر دوست داري ؟
مهمترین دلیلش این هست که من رو ترغیب کرد به ورود به دنیای شگفت انگیز رمان. دوم نثر زیبای مارکز بود . سوم آشنایی من با رئالیسم جادویی .چهارم خلق شخصیت های دوست داشتنی در طول داستان مثل سرهنگ آئورلیانو بوئیندا و کلی دلیل دیگر. مارکز در کتاب "زنده ام روایت کنم " که کتابی اتوبیوگرافی قلمداد می شود می گوید که ماکاندو بر اساس شهری که او کودکی اش را در آن گذرانده در داستان طراحی شده است. در تعریف از صد سال تنهایی همیشه یک نکته در نقد ها دیده می شود و آن هم این است که "صد سال تنهایی " یک قصه ی خالص است .
یک نوشته ی خواندنی بر روی "صد سال تنهایی " را ناتالیا گینزبورگ نوشته است او اذعان کرده که اگر الان بشود گفت که رمان مرده است پس بلند شویم و به افتخار آخرین رمان جهان دست بزنیم .
نقل قول:
2-نظرت راجع به زنده ام كه روايت كنم چيه؟ فكر مي كني هيچ وقت ممكنه زندگي نامه ات را بنويسي ؟ اصلا اهل خاطره نوشتن هستي؟
خب این هم از آثار خواندنی مارکز هست اگر کسی میخواهد اطلاعات خوبی در مورد مارکز بدست آورد سراغ این کتاب برود . مثلا در صد سال تنهایی یک قسمت به قتل عام کارگران کارخانه موز اختصاص دارد (یه چیزی تو این مایه ها) که ما دراین کتاب هم می بینیم چیزی شبیه این اتفاق می افتد. اهل خاطره نوشتن هستم اما من کجا و مارکز کجا!
نقل قول:
3- نامه چي ؟عادت داري نامه بنويسي ؟ اخرين نامه اي كه نوشتي ؟ تا حالا نامه به قصد پست نكردن نوشتي ؟ تا حالا خودت واسه خودت نامه نوشتي ؟
نامه یه مدت مینوشتم اما امان از این اینترنت که لذت نامه نوشتن رو از من گرفت. مدتهاست نامه ای ننوشتم.به خودم هم نامه نوشتم . نامه ای هم که نخوام پست کنم هم نوشتم.
نقل قول:
4- اگه رمان مي نوشتي موضوعش را چي انتخاب مي كردي ؟ اگه فيلم مي ساختي چي؟
موضوعش صد در صد تنهایی انسان . البته به موضوعاتی که آستر (پلیسی ) انتخاب می کند هم علاقه دارم.
نقل قول:
داستان هاي كافكا خيلي قشنگن اما واقعا اضطراب اورن يك دلهره و غم هميشگي با ادم همراهه حتي وقتي كتاب را زمين مي ذاره و سعي مي كنه ديگه بهش فكر نكنه
خب کافکا واسه خودش یک دنیا داره. بعد از خواندن آثارش یه جور افسردگی ،ترس و وحشت خواننده اش را در بر می گیرد. کافکا استاد فضا سازی است کافیست مسخ رو بخوانید تا متوجه هنر او شوید.
نقل قول:
بله قبول دارم داستان تقديم به زامه با عشق و نكبت خيلي قشنگ بود البته توي اون كتاب من داستان دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل و هشتم را هم خيلي دوست داشتم
- داستان ناتور دشت را خيلي دوست دارم اما ببين من كلي با اين شخصيت هولدن مشكل دارم . وقتي شخصيتي كه سالينجر از هولدن ساخته را با شخصت بارون درخت نشين كالوينو مقايسه مي كنم خوب بارون فوق العاده دوست داشتنيه اما هولدن چي..... ببين هر دوي اينها دو تا شخصيت فراري از اجتماع و طرز تفكرهاي اون هستند هر دو ادمهاي تنهايي هستند اما طرز مقابلشون را كه نگاه كني به چي مي رسي ...... هولدن يك پسر خوش فكر خوب كتاب خونده خوب فكر كرده مهربونه اما چي بي هدفه از اجتماع بد مي گه اما خودش چي هيچ كاري تو زندگيش نكرده و با اون شخصيتش قرار نيست هم بكنه مي شه فردي كه فقط باري هست روي دوش خانواده و اجتماع فقط فكرهايي خوبي داري اما در عمل كار مثبتي نمي كنه .... اما عوضش بارون از اجتماع كناره مي گيره تنهاست اما براي اونهاست ... فكر خوب داره كتاب خوب مي خونه و همه رو عملي مي كنه به جامعه كمك مي كنه .... با خانوداه مشكل داره اما موقع مرگ مادرش با همه فاصله قشنگ ترين عشق ها را بهش هديه مي ده .... روي زمين نيست اما عاشق يك دختر كاملا و كاملا زميني و سركش مي شه و همه تلاششو براي رسيدن به اون مي كنه خيلي قشنگه كه اون پسر منزوي درخت نشين اخر مي تونه به اون دختر شلوغ زميني برسه .... بارون رو درخته اما طرز ابياري به مردم ياد مي ده .... من واقعا عاشق بارون بودم دوست داشتي بود
خب من هم ناتوردشت رو دوست دارم و هم "بارون درخت نشین" رو. اما هولدن رو بیشتر می پسندم .همین که شخصیت هولدن خیلی ضعف داره کلی حسن هست برای کتاب. هولدن خیلی باور پذیرتر از کوزیمو است . تنها کسی که خوب روی ضعفهاش انگشت می گذاره خواهر کوچیکش هست که بهش می گه مشکل تو ،خودتی .
این هم در نظر بگیر قرار نیست که همه مثل کوزیمو باشند و دنیا پر است از نوجوان هایی مثل هولدن. چند چیز هست که باعث می شود با هولدن همذات پنداری کنم . یکی از آن ها انزجار و تنفر از زشتی و تظاهر دنیای اطراف است . دیگری انزجار از تکراری بودن روزها و حقه بازی است .نقطه ی دیگر که با او اشتراک دارم خستگی است .هولدن خسته است . خسته از بی جواب ماندن انتظارهایش از زندگی .او آرمان خواه است و به وضوح از اتفاقاتی که اطرافش می گذرد ناراضی است. بقیه اش بماند برای تاپیک که موضوعش همین رمان است .
نقل قول:
خوب اصلا از وودي الن كتاب ادبي نديدم
اما چرا فيلمي كه تعريف كردي حيرت انگيز بود
از وودی آلن کتاب "مرگ در می زند" نشر چشمه را بخوان . کتاب خوبیست.
نقل قول:
3سوال ديگه :
1-هيچ وقت به جلد كتاب ها دقت مي كني ؟ اگه اره كتابي بوده كه تصوير روي جلدش جلبت كرده باشه ؟
توجه می کنم مطمئنا اما امکان نداره کتاب رو به خاطر جلدش بخرم بلکه "فهرست مطالب " هست که مشخص می کنه اون کتاب ارزش خریدن داره یا خیر.
نقل قول:
2- نظرت راجع به سريال هاي ماه رمضان چي بود ؟
به جز بزنگاه بقیه آشغال به تمام معنا بودن. بدترین سریال به نظرم روز حسرت بود که منطق فیلمنامه ای اصلا در اون وجود نداشت . مثل هیچ کس یه کم دیر ساخته شده بود این برای 10 سال پیش خوب بود نه الان . آخه کدوم آدم عاقلی باور میکنه زن های این داستان با دست لباس بشورند (تازه این ها وضع مالی شون هم خوب بود)، بزنگاه رو تا نیمه اولش پسندیدم چون طنزش متفاوت بود و آینه تمام قد رفتار ما ایرانی ها بود نیمه دوم به خاطر دخالت ها تا حدود زیادی تغییر کرد که خیلی به کار لطمه زد. سریال کانال استانی هم فقط یک محسن طنابنده داشت که عالی بود بقیه چیزی در حد صفر بودند .
نقل قول:
3- فيلم magnolia را ديدي؟اگه اره اون داستان هاي اول فيلم چه ربطي به بقيه ماجرا داره ؟
متاسفانه ندیدم.
نقل قول:
متوجه جوابي كه راجع به كليدر داده بوديد نشدم .
من گفتم یک فیلم چند قسمتی . لزومی نداره کل کتاب رو تو یک قسمت بسازن و می تونن تو چند قسمت تقسیمش کنند.
نقل قول:
. همين جا به خاطر قبول دعوت و جواب هاي كاملت ازت تشكر مي كنم .
ممنون