-
سالها پیش از این
پیشگویان گفتهبودند
شبی ماه خواهد گرفت
و دزدان به قبیلهی ما خواهند زد
و هر چه داریم با خود خواهند برد
دیشب پیرترین زن قبیله خواب دیدهاست
که ماه میگیرد
امشب همه هرچه داشتند را پنهان کردهاند
من اما
نام و یاد تو را بر سر در خیمهام آویختهام
که با آنها نیز تنها بودهام
-
آه ای شباهت دور!
ای چشمهای مغرور!
اين روزها که جرأت ديوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببينم!
بگذار در خيال تو باشم!
بگذار…
بگذريم!
اين روزها
خيلی دلم برای گريه تنگ است!
-
واژه واژه کلامت
به صداقت عسل بود شيرين
وقتی از کندوی غارت شده
احساساتت حرفها داشتی
-
من از اينجا خواهم رفت
و فرقی هم نميکند
که فانوسی داشته باشم يا نه
کسی که ميگريزد
از گم شدن نميترسد
-
باز دلم مي خواد بميرم
دنيا رو سياه مي بينم
خودمو سياه تر از اون
تو دل گناه مي بينم
گريه دارم ، گريه دارم
اشكام امّا
نمي بارن
دلمو پُر از سياهي ، پُرِ از غصه مي بينم
صدامو سكوت گرفته
خودمو شبح مي بينم
توي تنهايي اسيرم
خودمو مُرده مي بينم
باز يادم رفت كه مُردم
خودمو زنده مي بينم
ديگه هيچي نمي بينم .
شاعر سعید ( ق. سوخته )
-
مرز هاي سكوت ...
من از گوشه این تنهایی
به سکوتی خیره شده ام
که مرزهای آن تمام دنیای مرا فرا گرفته است
شاید وقتی، جایی، کسی، زمانی
آرزو داشت این مرزها را پشت سر گذارد
این سکوت را بشکند
نمی دانم
شاید ....
-
کسی مانند من تنها نماند
به راه زندگانی وا نماند
خدا را در قضای کاروان ها
غریبی در بیابان جا نماند
-
زندگی قشنگ و زیباست
اما ، ما بد شانسیم
باد درست جایی می وزد
که ما در آن پناه گرفته ایم
ما بد شانسیم
و کاری هم نمیشود کرد
به هر ضیافتی که رفتیم
قورباغه هایی که راه گم کرده بودند
سر از لیوان های ما در آوردند.
-
وقتی عقیده عقده خوانده می شود
و نور چراغ در آب
مهتاب تلقی میشود
و متانت زمین
زیر برف یخ می زند
نان از خانه ی یتیم می دزدیم
و می فهمیم
دزد
اشتباه چاپی درد است .
-
آسمان ابری بود
ما غصه هایمان را شمردیم و
به خواب رفتیم
باید هم کابوس می دیدیم .