ترحم بر پلنگ تيز دندان
ستمكاري بود بر گوسفندان
سعدي
Printable View
ترحم بر پلنگ تيز دندان
ستمكاري بود بر گوسفندان
سعدي
ندیدم هیچ گلزاری به عالم
که در چشمم نزد خاری دریغا
مرا یاری است کز من یاد نارد
که دارد این چنین یاری؟ دریغا
دل بیمار من بیند نپرسد
که چون شد حال بیماری؟ دریغا
جمله جالبیهنقل قول:
حرفهای کسی نگفته می دانم
سلام پایان؟ خوبی؟
من به شیوه پدر
با گام های مقدس به راه افتادم
و حالا چه قدر نزدیک زیارتم
و حالا چه قدربه سایه ی تنهاترین درخت شهید می رسم
که سکوت مادران زمین را تاب آورده است
من به سکوت تمام مادرانی می روم
که جاده های بی آمدن
تا چشم های خیسشان رفته است
من پسر تمام مادران زمینم
که در تکرار راه
دورترین جاده ها را بیدار می کنم
و حالای چشم انتظاری مادران نقاب و باد در پیراهن
کنار لمس جنوبی ترین لیموی تر
برای تمام آن سالها سکوت
حرف جاده های نرفته را آورده ام
و حالا چه قدر دلم پر از گرفتن است
برای تمام سکوت مادران
که پشت پرچین روسری های پرگره مردند
چه قدر دلم پر است
اینه ی روبروی من از یاد می رود ؟
دارم چه قدر افشا می شوم
سکوت مادران زمین
تقصیر نرفتن و تکرار اینه ای است
----------
سلام
اقا جلال
احوال شما؟
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بين كه از پاي تا سر بسوخت
سعدي
ممنون شما خوبيد؟
مژگان خانوم سلام عرض شد.....
اين بيت كه نوشتم كي خونده؟ يادم رفت قشنگ ميخوند
(ياد اومد شجريان بود)
تو و هر روز و بزم عشرت خویش
من و شبها و کنج محنت خویش
منم با محنت روی زمین خوش
نگه دار آسمان گو راحت خویش
ز هجران مردم و بر سر ندیدم
کسی را غیر سنگ تربت خویش
مکش زحمت برای راندن ما
که ما خواهیم بردن زحمت خویش
سلام مژگان خانوم.
خوبم ممنون.
اینو پایان جان شجریان خونده. حالا اگه کسی دیگه هم خونده خبر ندارم.
شده ام بت پرست تو
قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب
شده ام جام دوست تو اه
شده ام جام دست تو
----------
سلام به شما دوست عزیز
وه چه شيرينست
از تو بگسستن و با غير تو پيوستن
در بروي غم دل بستن
كه بهشت اينجاست
بخدا سايه ابر و لب كشت اينجاست
تو همان به كه نينديشي
بمن و درد روانسوزم
كه من از درد نياسايم
كه من از شعله نيفروزم
--------------------------------------------------
بازم از رویای شب های تارم فروغ
مریم دل نشود حامل انوار مسیح
تا امانت ز نهانی به نهانی نرسد
حس چو بیدار بود خواب نبیند هرگز
از جهان تا نرود دل به جهانی نرسد
غفلت مرگ زد آن را که چنان خشک شدست
از غم آنک ورا تره به نانی نرسد
این زمان جهد بکن تا ز زمان بازرهی
پیش از آن دم که زمانی به زمانی نرسد
دل من هواتو کرده
آخ کجایی نازنینم
کاشکی بودی و می دیدی
بی تو من تنها ترینم
می شینم منتظر اینجا
تا تو برگردی دوباره
تا بشینی پای حرفهام
بریم تا ماه و ستاره
می دونم میای یه روزی
یه روزی که خیلی دیره
یه روزی دل شکسته ام
سر ابن کوچه می میره
****
سلام
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس