تو مکه ی عشقی و من ......عاشق رو به قبلتم
من اولین قربونیه......پیدایه فقه کعبتم
میمیرم از عشق چشات....اگه ندی تو حاجتم :20:
Printable View
تو مکه ی عشقی و من ......عاشق رو به قبلتم
من اولین قربونیه......پیدایه فقه کعبتم
میمیرم از عشق چشات....اگه ندی تو حاجتم :20:
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند
یار مه روی مرا نیز به من بازرسان
سلام:
بقول پرویز پرستویی در فیلم مارمولک:
میبینم که اوباش و ارازل هم اینجا جمعند:دی
نگهدار فرصت كه عالم دمي است
دمي پيش دانا به از عالمي است
سعدي
سلام آقا جلال
زدي درب و داغون كردي ما رو...........همه رفتن
توانگران که به جنب سرای درویشند
مروتست که هر وقت از او بیندیشند
تو ای توانگر حسن از غنای درویشان
خبر نداری اگر خستهاند و گر ریشند
تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید
که دوستان تو چندان که میکشی بیشند
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستان وفادار بهتر از خویشند
سلام
نه بابا. میان دوباره
شما که جا خود داری:دی
در كوله بار خاطره چيزي از اين تنها ببر
در كوچه هاي واپسين يادي از ان جانا ببر
شايد مرا از خاطره در قاب قسمت بنگري
اما نگو ياران چه شد انجا فقط وفا ببر
در غربت تنهايي ام ديگر مجال وصل نيست
اي شمع رخسار دلم امشب بيا يار را ببر
شعرم ز جان سر مي رسد تا بنگرد رخسار تو
موسيقي ام رنگ شب است بهر خدا نوا ببر
روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهاني نگران من و تست
گرچه در خلوت راز دل ما كس نرسيد
همه جا زمزمهي عشق نهان من و تست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه
اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و تست
چقدر "ت"
يكي نيست "ب" يا "ش" بذاره؟
تو درياي من بودي آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
حميدي شيرازي
در پشت غبار خون و خاکستر بود
آشوب گلو بریدن و خنجر بود
می سوخت ردیف خیمه ای در آتش
انگار پر عبای پیغمبر بود
شب خنجر آب دیده دارد در دست
خورشید به خون تپیده دارد در دست
از گودی قتلگاه بیرون آمد
ای وای سر بریده دارد در دست
بازم "ت"
خيالت خوش
تا بوي علف و عشق به پيراهنم پيداست
همواره و هنوز
همان روستائيم
تو
باور نمي كني از باران بپرس ...
سلام:
از روش من استفاده کنید!