ما شیخ و زاهد کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
ما رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه استغفرالله
سلام پایان
آره خیلی زیباست
Printable View
ما شیخ و زاهد کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
ما رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه استغفرالله
سلام پایان
آره خیلی زیباست
همه كس به يك خوي و يك خاست نيست
ده انگشت با يكديگر راست نيست
اسدي
سلام آقا جلال عزيز خوبي؟
چرا كمرنگ؟
تنها همه شب من و چراغی
مونس شده تا بگاه روزم
گاهی بکشم به آه سردش
گاه از تف سینه برفروزم
یک اهل نماند پس چرا چشم
زین پرده در آن فرو ندوزم
ممنون. خوبم
بی رنگی خوبه
نقل قول:
من و جلال اسپم ميداديم دوتايي
زندگي ميكنيم ميميريم دوتايي
یک اهل نماند پس چرا چشم
زین پرده در آن فرو ندوزم
خاقانی دل شکستهام، باش
تا عمر چه بردهد هنوزم
جالب بود!
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد.
و باز میشود بسوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم سرشار میکند.
دلم در حسرت يک دست،
دلم در حسرت يک دوست،
دلم در حسرت يک بي رياي مهربان مانده است،
کدامين يار ما را مي برد،
تا انتهاي باغ باراني؟
کدامين آشنا آيا به جشن چلچراغ عشق دعوت مي کند ما را؟
ای اجرام آسمانی
با من از تجربههایتان سخن بگویید
دوباره دورهی درمانش آغاز میشود
ای اجرام آسمانی
گیج است
نام کوچکم را فراموش کرده
بالا میآورد در آغوشم
میلرزد
به من متلاشی نشدن را
شناور بودن در مدار خود را
تحمل سنگینی را
ای اجرام آسمانی
با جدیت بیاموزید
من دو زانو و دست به سینه این جا نشستهام
شعر قشنگی بود magmagf
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار خویش را
سلام آقا جلال
آویز گردنت، خورشید
مهتاب، النگوی تو
خلخال ساقِ پایت، چند ستاره
کهکشان راه شیری ، پیراهن شبت
نه
تو از این خیابانها خرید نمیکنی!
بگو
اهل کجایی دختر؟
سلام غزل