در جستجوي تو و نگاه تو
ديگر ندود نگاه بي تابم
انديشه آن دو چشم رٍٍويايي
هرگز نبرد ز ديدگان خوابم
Printable View
در جستجوي تو و نگاه تو
ديگر ندود نگاه بي تابم
انديشه آن دو چشم رٍٍويايي
هرگز نبرد ز ديدگان خوابم
در بيابان ها اگر صد سال سرگردان شوي
بهتر است اندر وطن محتاج نامردان شوي
مجددا ببخشيد
مي بهشت ننوشم ز جام ساقي رضوان
مرا به باده چه حاجت كه مست بوي تو باشم
ميسوزم از اين دورويي و نيرنگ
يکرنگي کودکانه ميخواهم
اي مرگ از آن لبان خاموشت
يک بوسه جاويدانه مي خواهم
دوستان پیشنهاد میکنم بعد از اینکه شعرتون رو نوشتید اونو کپی کنید و
بعد صفحه رو یه بارRefreshکنید تا این تداخل ها پیش نیاد
...........
مانده ام در قفس تنهایی
در قفس می خوانم
چه غریبانه شبی است
شب تنهایی من
ناله می لرزد، می رقصد اشك
آه، بگذار كه بگريزم من
از تو، ای چشمه جوشان گناه
شايد آن به كه بپرهيزم من
نه سايه دارم و نه بر بيفكنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر كسي تبر نمي زند
دزد بر این خانه از آنرو گذشت تا بشناسد در و دیوار را
پروين
ای که شدی تاجر بازار وقت بنگر و بشناس خریدار را
پروين
ای دل عبث مخور غم دنیا را فکرت مکن نیامده فردا را
باباطاهر