ناخدای زورقِ اندیشه های درهمِ این مرد
اینچنین مواج
بر امواجِ این دریای طوفانی
تا کدامین ساحلِ افسانه ای دور
در پی داروی روحِ زخمی خورشید
پیکرِ بیداریت را
پیشِ تیغِ موجهای سرکشِ کابوس
جوشنِ رؤیای بیداری فردا می کنی؟
Printable View
ناخدای زورقِ اندیشه های درهمِ این مرد
اینچنین مواج
بر امواجِ این دریای طوفانی
تا کدامین ساحلِ افسانه ای دور
در پی داروی روحِ زخمی خورشید
پیکرِ بیداریت را
پیشِ تیغِ موجهای سرکشِ کابوس
جوشنِ رؤیای بیداری فردا می کنی؟
يك مرغ گرفتار در اين گلشن ويران
تنها به قفس ماندوهزاران همه رفتند
دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه میکند با دگران
نرو تو هم مثه من نميتوني دووم بياري نرو
تو هم مثه من تو غصه كم مياري نرو
نرو تو هم مي پوسي ميميري بي من نرو
تو هم طاعون غم ميگيري
بي من نروواو بده لطفا
و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا يا كي؟براي چه؟
ولي رفتي!!
یا رب ز کمال لطف خاصم گردان
واقف بحقایق خواصم گردان
از عقل جفا کار دل افگار شدم
دیوانهی خود کن و خلاصم گرد
در فرو بند كه چون سايه در اين خلوت غم
با كسم نيست سر گفت وشنود اي ساقي
ياد من نبودي اما من به ياد تو شكستم
غير تو كه دوري از من دل به هيچ كسي نبستم
میم لطفا
من ولي تمام استخوان بودنم
لحظه هاي ساده سرودنم
درد مي كند
دارم گله از درد نه چندان چندان
با گریه توان گفت نه خندان خندان
در و گهرم جمله بتاراج برفت
آن در و گهر چه بود دندان دندان