-
فتاد همهمه در ميان ماهيان : چه غم شده است ؟
عجيب است ولي آب رود كم شده است
درخت پير لب رود را نگاه كنيد
به سوي خاك از اندوه آب خم شده است
و گيج و گنگ به چشمان خويش مي ديدند
وجودشان همه بازيچه ي عدم شده است
ز آفتاب و ز ابر و ز باد پرسيدند :
چه كرده ايم كه اين چنين بر ما ستم شده است ؟
كسي نگفت ‘ نه ابر و نه آفتاب و نه باد
به ماهيان كه چرا آب رود كم شده است ؟
اگه چندتا همکار مسخره داشتی
و اگه منتظر چیزی بودی و اتفاق نمی افتاد حتما غمگین می شد خوب
-
تو چشمک میزنی
من لبخند میزنم
مینشینیم
خیلی خستهایم
بند ماسکت را باز میکنی
کمی گرهاش سفت است
ولی باز میشود
من هم برش میدارم
میگذارم روی میز
کنار مال تو
این جا خیلی دور است
یک قهوهخانه
آن سوی صداها
من شیر مرغ سفارش میدهم
تو
جان آدمیزاد
همکار مسخره که تا دلت بخواد دارم! این همه تفاق افتاد بزار یکیش هم نیفته!
-
در میان بستر گلهای سرخ
همچو شبنم در کنارم می نشست
با زبان دلنشین عشق خویش
تار غمها را زهم در می گسست
با محبت در کنارم می نشست
حالا کتاب واسه وقت گذرونی می خوای یا یاد گرفتن جادو و جمبل با دوخت و دوز ؟
-
تو میروی
قایقت آرام آرام از جزیره ام دور میشود
نقطه میشوی
موجی نیست
آبها آراماند
زیر آب کشتیهای غرق شده
و غمهای سنگین
و سکوت صدفها
دوباره دنبال هیزم میگردم
برا تفریح خوبه:دی
تاپیک جدید من چطوره؟
-
من به همكلامی با كاغذ
و همین عكس سیاه سفید قاب خاتم راضیام
تو رضایت نمیدهی؟
باور كن گریستن تقدیر تمام شاعران است!
چه شعر غمگینی
تاپیک خیلی عالیه
فقط چون تو علمی پست تشکر ممنوع هست تشکر نکردم وگرنه موضوعش خیلی باحاله
ممنون
-
تنت گاهی کبود
گاهی سرخ
تنت رنگین کمان است مادر
صد تومانی های ما
بوی عطر های مردانه می دهد
نانوا با ما مهربان نيست مادر
بزرگ می شوم
برايت شربت سينه می خرم
برای خواهرم مداد رنگی هزار رنگه می خرم
رنگين کمان به آسمان بر می گردد
و شبها کنارت خواهيم خوابيد
شعر غمگین+ روز غمگین= مصیبت!!
تشکر نمیخواد که. گفتم اگه خوب نیست نابودش کنیم:دی
-
دلتنگی هایم تمام نمی شوند
و تو هیچگاه از من دور نمی شوی
در دلتنگی هایم تو جریان داری
آبی و پاك و زلال
و مهربانی چشمهایت همیشگیست
وقتی غمگینی همه چیز رنگ غم می گیره خوب
نه جدی خیلی عالی بود
دستتون درد نکنه
-
تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش
دیده در وصل است پا از بزم گو مهجور باش
در نگاهی کان به هر ماهی کنی آنهم ز دور
سهل باشد گو عنایت گونه منظور باش
یک نگاه لطف از چشم تو ما را میرسد
گو کسی کاین نیز نتواند که بیند کور باشد
بزم بدمستان عشق است این به حکمت باده نوش
ساقی مجلس شود هم مست و هم مخمور باش
دقیقا
ممنون. قابلی نداره.
-
شاهی؟ گدایی؟ مرشدی؟ پیری؟ چه هستی؟
دل بسته ام عمری است بر پیغمبری هات
امشب عمو زنجیر باف قصه ام را
آورده ام در حلقه ی پا منبری هات
-
تو جان جان جهانی و نام تو عشق است
هر آنک از تو پری یافت بر علو گردد
خمش که هر کی دهانش ز عشق شیرین شد
روا نباشد کو گرد گفت و گو گردد
خموش باش که آن کس که بحر جانان دید
نشاید و نتواند که گرد جو گردد