هی فکر میکنم که چرا فکر میکنم
شب با تمام خاطره هامان به سر شده؟
من ماندم و تو ماندی و افسوس ما شدن
حرفی که در تمام غزل هام تر شده
تو میروی و من از گوش خیره اشک
میریزم از دم چشمان کر شده
اول رسیدی و دوست داشتی و دریغ
آخر همیشه عشق کمی فتنه گر شده
آنقدر مانده ای به درازای این سفر
که پای تو- راه فراق را - بر شده