زندگي را با مرام عاشقي آغاز كن
خوي خود را با نواي همدلي دمساز كن
با شرار جهد اتش بر تن سستي بزن
زندگي پرواز مي خواهد بيا پر باز كن
Printable View
زندگي را با مرام عاشقي آغاز كن
خوي خود را با نواي همدلي دمساز كن
با شرار جهد اتش بر تن سستي بزن
زندگي پرواز مي خواهد بيا پر باز كن
انسان به زمین آمد،این حادثه رویا نیست
این فرصت بی همتا ،عشق است معما نیست...!
بی تو این نفس نفس نیست
بی تو دنیا جز قفس نیست
عشق تو توی رگ و خونم
به خدا برایم هوس نیست
جهان ماندگار است و ما رفتني
به گيتي نماند به جز گفتني
تو را از دو گيتي بر اورده اند
به چندين ميانجي بپرورده اند
نخستين فطرت پسين شمار
تويي،خويشتن را به بازي مدار
کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاکم به دور تو چرا باید بگردم
ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
هر کس که نداند که نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهل بماند
هرکس که نداند که بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصود رساند
هر کس که بداند که نداند که بداند
بیدار نماییدش تا خفته نماند
هرکس که بداند که بداند که بداند
اسب شرف خویش از گنبد گردون بجهاند
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی
می باشد و می باشد و می باشد و می
من باشم و من باشم و من باشم و من
وی باشد و وی باشد و وی باشد و وی