يكي صورت رود ديگر بيايد","به مهمانخانه ات زيرا كه جاني"
نوشین خانوم یه خورده مهربون باش و ی نده.لفطا!!!!
Printable View
يكي صورت رود ديگر بيايد","به مهمانخانه ات زيرا كه جاني"
نوشین خانوم یه خورده مهربون باش و ی نده.لفطا!!!!
یعقوب زمانم من و در خلوت شبها
گریم ز غم یوسف افتاده به چاهی!
(اینم محض خاطر تو که گفتی ی نده)
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
تو كه از بادیهی بادها برنمیگردی
دیگر چه كار به كار عطر گلاب گریههای من داری؟
بگذار شاعری
در این سوی سیاهی مدام خواب تو را ببیند
مگر چه میشود؟
چه میشود كه هی بگویم بیا و نیایی؟
چه روز غمگینیه
یه امشبی که در اغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر اتش نهند غم نخورم
مسواک
مداد
لباس خواب
عطرش را جمع میکند
میریزد در ساک دستی
میرود میانکاله
نه پشت سرش را نگاه میکند
نه پیش رویش را
هیچکس در نبودش نمیپژمرد
جز یک گلدان
یک پیچ تنها
مسیر پرواز را چند بار در نقشه چک کرده
احتمال دارد
در آبهای سرد
پی فلامینگوهای مهاجر خواهد دوید
احتمال دارد
یکی از آنها از بالای سر اکتاویو پرواز کرده باشد
تنش سرد است
خسته است
دلش میخواهد یک فلامینگو بغل کند
فلامینگوهای سیبری هم خستهاند
اما
بیشک
گرم است تنهاشان
نقش شیرین رود از سنگ ولی ممکن نیست
که خیال رخش از خاطر فرهاد رود
دیر است
مینویسم
صدای پایش آرام از پلهها بالا میآید
مکث میکند کمی
در میزند
با احتیاط میپرسد
- شام خوردهای ؟
داستان مینویسم؟
شعر
یا خاطره؟
نمیدانم
نه صدای پایش میآید
نه کسی در میزند
و نه من شام خوردهام
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج ها
کی نظر بر فیض خورشید بلند اختر کنم؟
من که دارم در گدایی گنج سلطانی بدست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم؟
من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره می بینم حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می خواند
چیزهایی هم هست لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت