يك شب ز ماوراي سياهي ها
چون اختري بسوي تو مي آيم
بر بال بادهاي جهان پيما
شادان به جستجوي تو مي آيم
سرتا بپا حرارت و سرمستي
(...........)
Printable View
يك شب ز ماوراي سياهي ها
چون اختري بسوي تو مي آيم
بر بال بادهاي جهان پيما
شادان به جستجوي تو مي آيم
سرتا بپا حرارت و سرمستي
(...........)
يا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حالی خيال وصلت خوش میدهد فريبم
تا خود چه نقش بازد اين صورت خيالی
می ده که گر چه گشتم نامه سياه عالم
(آهان گرفتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] secret بيده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
اول به هزارلطف بنواخت مرا
آخربه هزار غصه بگداخت مرا
چون مهره ي خويش مي باخت مرا
چون من همه او شدم بينداخت مرا
(مولانا)
دير اين پست رامبد رو ديدم بايد يييييييي ميامدم
شرمنده :blush:
ياد تو تو كنم ميان يادم باشي
لب بگشايم دراين گشادم باشي
گرشادشوم ضمير شادم باشي
حيله طبلم .........تو اوستادم باشي
(بازهم مولانا)
مي رفت روز و خيره در انديشه اي غريب
دختر كنار پنجره محزون نشسته بود
( ........... )
مارا كه كنون خواب در ربوده
ايا كه شود خيالمان آسوده
(خودم)
هر ششب کنم اندیشه تا دل ز تو بر گیرم
چون صبح شود روشن عششق تو ز سر گیرم
مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم
مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير
روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش
در دامن سكوت بتلخي گريستم
ما ز بالاييم و بالا ميرويم
ماز درياييم و دريا ميرويم
من كويري گرمم
داغ و تنها و غريب.
سالياني دور است ...
حسرت سايه ابري دارم
ابر باراني عشقي سوزان
تا كه سيراب كند ترك كهنه لبهايم را
تن من در عطش لطف نسيم
تن من در عطش دست نوازشگر مهر
تن من در عطش است.
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي