دلم میخواد یه مدتی همین جور بیخیـال
برای خودم زندگی کنم ،
فقـط برای خودم
حتی به خودم هم فکر نکنم !
همیـن جوری بی فکر
بدون این که منتظر چیزی باشم ،
یا منتظر کسی... !
Printable View
دلم میخواد یه مدتی همین جور بیخیـال
برای خودم زندگی کنم ،
فقـط برای خودم
حتی به خودم هم فکر نکنم !
همیـن جوری بی فکر
بدون این که منتظر چیزی باشم ،
یا منتظر کسی... !
ته هر زمستون یه هفته به عید ، یه چیزی تو این سینه چنگ میزنه
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم
خيلی وقتا بهم ميگن:چرا
ميخندی بگو ما هم بخنديم..
اما هرگز نگفتن:چرا غصه
ميخوری بگو ما هم بخوريم..
نیســـــتے و بہار هـــــم بـــے تو
سوء تعبیـــــر یک زمستـــــان است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من ناامید نیستــم!!!
هَـر شبــ پُـر از اُمیـد میخوابـم...
هَـر شبــ میخوابـم بـه اُمید اینکــه دیگــر بیدـآر نشوم...!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وحشت از قصه که نه ، ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست
ما سرانجام ، سرانجام گرفتیم به هیچ . . .
ﻣﯽﮔﻮﻳﻨﺪ ﺳﺘﺎﺭﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﺎﻩ
ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡِ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﻣﺎ ﻣﯽﺁﻳﺪ
ﺭﻭﺡِ ﻏﻤﮕﻴﻦِ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺎﺻﺪﮐﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﺑﺎﺩ
ﭘُﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﯽ ﺩﻭﺭ
ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏِ ﻫﻴﭻ ﺑﻮﺗﻪﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﻧﻴﺎﻣﺪ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گـاهــــــی ...
بـــی بــهـــانـــه دلـــــم بـرایـــت می گـیــــرد !!!
نمــــــی دانـــــم دلـهــــــا بـهــــــانــه گیــــــرنـــــــد ...
یـــا بهـــانـــــه هــــــا دلـگیــــــر ...!؟
چند وقتی گلویم درد می کرد...
درد ، درد بغض بود
دیگران نمیدانستند گفتند:
چیزی نیست سرما خورده ای !!!
اما افسوس ...
برای مردی که تنها رفیقش سقف و دیواره
شباشم ابری و دلگیر اونم از دود سیگاره
یه مرده خسته از راهی که خسته است از زمین خوردن
که سقف آرزوهاشم خلاصه میشه تو مردن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شبی پرسیدمش با بی قراری
به جز من کسی رو دوست داری ؟
میان خنده هایش اشک شد جاری
میان گریه هایش گفت ........ آری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آدم هـــ ـا مــے آینـــــــ ـد
زنـدگـــ ــے مـــ ـے کننـــــ ـد
مـــ ـے میـرنــــ ـد و مـــ ـےی رونـــ ـد ...
امـا فـاجعـــ ـه ے زنـدگـــ ـےِ تــو
آن هـنگــ ـام آغـاز مــــ ـے شــ ـود کـــــ ـه
آدمــــ ــے مــــ ــے رود امـــ ـا نـمـــ ــے میـــ ـرد!
مـــے مـــــــ ـانــد
و نبـودنـــــــ ـش در بـــــــ ـودن تـو
چنـان تـه نـشــ ـیـن مـــ ــےشـــــ ـود
کـه تـــو مــــ ــے میرے
در حالـــ ـے کــــ ـه زنـــــ ـده اے ...!!!
نه اینکه زانو زده باشم ...
نه !!!
فقط تنهایی سنگین است !
دلـخسته ام از شـهر نامردي و رندي ها
پايان خوبم باش! مثل «فيلم هندي»ها
چــہ مهمـانـاטּ بــے בَرבســرے هَستنـــב مُـرבگـاטּ ،
نــہ بــہ בَستــے ظرفــے را چـرڪـــ مـے ڪـننــב ،
نــہ بــہ פـَـرفــــے בِلـــے را آلـــوבـہ ،
تنهــا بــہ شمـعـے قـانـعنــב و انـــבڪــے ωـُـڪـــوت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بــه بـــــودن هـــا ، دیـــر عـــادت کن... !
و بــه نبــودن هـا ، زود ...!
آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد !!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام !
هیچ نیامدی ....
مهربان
وقتی دست پائیزیم
به انار ترك خورده باغ نرسید
غروب بود
و من دانستم ....
بی تو
خورشید من هرگز طلوع نمی كند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیمی از جانِ مرا بردی ، محبّت داشتی
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
بر زمین افتادم و دیدم به سویم میدوی
دستِ یاری چیست ؟ سودای غنیمت داشتی
خانهای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بستهست ، کاش
اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی
من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع
کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی
سجاد سامانی
من امشب از فراق یار گریم .....
بسان عاشقان زار گریم .....
رفیق نیمه ره شد یار دیرین .....
دلم افسرده است زار گریم .....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو مرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفي نيــــست
اما
نفسم مي گيرد
در هوايي که نفس هاي تو نيست !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لحظه هاي دوري را
با ساعت شنی مي شمارم
یک صحرا گذشته است...
احسان پرسا
دل ربودن ارزان
دل شکستن ارزان.
دوستی ارزان
دشمنیها ارزان
چه شرافت ارزان.
تن عریان ارزان.
آبرو قیمت یک تکه نان
و دروغ از همه چیز ارزانتر
قیمت عشق چه قدر کم شده است
!کمتر از آب روان!
و چه تخفیف بزرگی خورده است
قیمت هر انسان ...
ارزان ... ارزان ... ارزان ...
لباس عروسش رو تنش کن
رنگِ سفید به "عشق" من خیلی میاد . . .
سینه ریز و دستبندش رو خودت براش ببند
از این کار خوشش میاد . . .
وقتی خودش رو تو آغوشت میندازه محکم بغلش کن
این کار بهش آرامش میده . . .
زحمتِ "دسته گل" عروس رو نکش
خوب میشناسمش، قبلا انتخاب کرده . . .
خلاصه بگم
غریـــــــــــبه
"جانِ تو و جانِ عشقم"
سبز نمیشوم باران،بیهوده تلاش نکن
رویشی درکارنیست،
آن طرفترببار
آن طرفتر
...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بارها و بارها آمدم
تا" ابدیتی "بسازم
با "تــــــــــــــــــو"
اتفاقی افتاد
راه را ،گم کردم
دور شدم از "انتهای نگاهت"
باید بر می گشتم
نشد
نمی شد
پا به پای تو رفتن آموخته بودم
آمده بودم برای ماندن
حالا می ترسم
نمیدانم
" تو "رفته ای
یا
"من "مانده ام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی تـــو نمـــاد غربت و بیمــاری ام بیــا
هر چند مــُـرده ام به پرستــاری ام بیــا
روی پیانو ات چه غباری نشسته است
دلتنـگِ رنــگِ کاغــذ دیـــواری ام بیــــا!
« مهــدی حســینی / مسـافر »
بود . . .
تلخ ترین کلمه ای که میشناسم
کلمه ای برای ترجمه ی تمام حسرت دنیا
بود . . .
یعنی دیگر نیست،یعنی تو ماندی و حجم سنگین تنهایی
صدایی که دیگر نخواهی شنید
تمام هست هایی که نیست شد
یک جای خالی
بود . . .
یعنی دیگر نیست
جلوی بعضی از خاطره ها باید نوشت,
آهسته به یاد آورده شود,
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تمام پاییز باران آمد ،
زمستان هم که برف آمد ،
راستی!
تو با کدام فصل می آیی؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تنهایی من
پر از دلقكهایی است
با دماغهای قرمز
از بس گریه كرده اند ... !
رضا محبی راد
حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود …
حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند …
دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد هم آرامش
که هیچکدام نیست !
آدم تصادف می کند ,
با یک اتوبوس خاطره های مست ....
زخــمِ چنگالِ تو بر قلبِ صبورم خون شـد
گونــه ات از خبر مــُـردنِ من گلگون شـد
قبـــرِ من فاتحِ قلبت وَ سراغـــازِ غریـب
قالبِ شعــــرِ دلم با نفست موزون شد
ندا/
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به رفتن تو سفر نه ، فرار می گویند
به این طریقه ی بازی قمار می گویند
به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد
هنوز مثل گذشته «نگار» می گویند
اگر چه در پی آهو دویده ام چون شیر
به من اهالی جنگل شکار می گویند
مرا مقایسه با تو بگو کسی نکند
کنار گل مگر از حسن ِ خار می گویند؟
تو رفته ای و نشستم کنار این همدم
به این رفیق قدیمی سه تار می گویند
کاظم بهمنی
دنبال بهانه نباش عزیزکم
چشم که گذاشتم
برو و هر وقت خواستی برگرد
من تا بی نهایت شمردن می دانم !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من نمی دانم
چرا هر کسی را صدا کردم
هر کس را دوسـت داشتم
ناگهان در خم کوچه گم شد ...
من به عکس تو دست مى کشم …
تو به عکس من …
دست میکشى از من [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چنانت دوست میدارم، که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی رفیقِ سست پیمانم
گفتم : تو شیرین منی ! گفتی : تو فرهادی مگر ؟
گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی مگر ؟
گفتم ندادی دل به من .
گفتی تو جان دادی مگر ؟ گفتم ز کویت میروم .
گفتی : توآزادی مگر ؟
گفتم فراموشم مکن .
گفتی : تو در یادی مگر