دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
Printable View
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
دو چشم من كه شبي از فراق خواب نداشت
به ياد لاله ي رويت هواي باران كرد
به روي شانه ز بلبل به شوق يك گل خاست
چنين هنر غم دلدادگي هزاران كرد
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
من از نگاه تو مستم بگو كه ساقي بزم
چه باده بود كه در چشم نازداران كرد
به گيسوان بلندت طلاي صبح چكيد
ببين كه زلف تو هم كار آبشاران كرد
دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
یک نازِ بی نیاز
به هنگامِ رقصِ تیغ
آرا مشی سترگ
پر از دردِ بی دریغ
یک آسمان ستارهِ خاموش
زیر میغ.
غير از تو به فرياد كسان دادرسي نيست
اي دوست تويي دادرس و دادگر من
نگاه کن :
بزرگوارترین آوار ،
خروش و خشم توانای بی امان ،
آنک :
هجوم جنگلی از پیل های مست دمان ،
و بیم زیر و زبر گشتن
که پنجه می فکند در دل زمین و زمان .
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
سلام:
چه شانسی جور شد.
در اين سرماي تنهايي بسي بر خويش مي لرزم
نمي داند كسي افسرده جانان را چه پيش آمد
بهار آمد ولي يك غنچه از بستان نمي رويد
چمن شد خالي از گل باغبانان را چه پيش آمد ؟