-
مثل گذشته ها که پاییز بهانه ی آمدن و باز خواستنم بود برای پاییز نیامده ام!
رازی را فهمیده ام آخر...
بین خودمان باشد نشنوند آنهایی که هنوز دل به پاییز رنگ رنگ عاشقا نه ها بسته اند
میدانی چه شد...( یاس پیر سر کوچه برگهایش را به تاراج گذاشت که پاییز متولد شد )
باور کن...
فریبی ساده بیش نبود اینکه استوارترین پاییز به تمنای سبز بهار آمده است...!
-
تو بگو ...
برنعش کدامین مرده بگریم؟
بر نعش مرده نبودنت
یا بر نعش مرده خودم - از نبودنت - !!!
تو بگو ...
بر کدامین ابلیس سنگ زنم؟
به ابلیسِ رانده شده از درگاه خدا
یا به ابلیسِ وسوسه گرِ شومِ عشق
-
قراري بسته ام با مي فروشان
كه روز غم بجز ساغر نگيرم
سلام دوستان
آقا جلال شما كه با مايي چرا به خودي حمله ميكني؟
-
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی
که خاک میکده ما عبیر جیب کند
سلام:
چه حمله ای پایان؟ سوالا رو میگی؟
-
من هر وقت امدم اینجا یه چیزی بگم به من (د) افتاده
-
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
-
این سرزمین بوی پاک ریحان های شبنم خورده سحرگاه را میدهد
این سرزمین رنگ گل های سرزنده بهاران را دارد.........
-
در قمار غم عشق
دل من بردي و
با دست تهي
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر كه گورم بشكافند عيان مي بينند
زير خاكستر جسمم باقي است
آتش سركش و سوزنده هنوز
-
ز هشياران عالم هر كه را ديدم غمي دارد
غم عشق آرزومندم كه شيرين عالمي دارد
-
دوستت خواهم داشت
بيشتر از باران
گرمتر از لبخند
داغ تر چون تابستان
دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد
ناب تر ، روشن تر
بارور خواهم شد
دوستم داشته باش