من و باد صبا مسكين و سرگردان بيحاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت
میگم فرانک ID داشت عیبه؟
پایان خوش جیم زد منو تنها گذاشت
Printable View
من و باد صبا مسكين و سرگردان بيحاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت
میگم فرانک ID داشت عیبه؟
پایان خوش جیم زد منو تنها گذاشت
تمام حادثه از آنِشان همین کافیست
که از نگاه غزل ، شعر ناب را دیدم
---
نه مشکلی نداره
اما خوب شما از اول نداشتی
واسم جالب بود الان گذاشتین
نه شهرهای ویران
نه باغهای سبز
دنیای پیش رومان برهوتیست
تا آنسوی نهایت
تاهیچ
دیگر در ماشور گلایه هم نیست
شور گلایه از بد دشنام با بدی
دیگر در ما شور مردن هم نیست
رود شقاوت ما جاریست
تا چشمه سار خشک شکایت تا هیچ
چرا به هم نمی رسند دو قلب نا امید ما
چرا زمین و آسمان به ضد ماست نازنین
خدا برای هر کسی نهاده قسمتی ولی
ببین برای ما خدا چگونه خواست نازنین
اگر چه ما در این جهان به هم نمیرسیم بدان
که عاقبت وصال ما در آن سراست نازنین
اااا حمله شد جهتش به سمت من که
نبايد دوستان را دل شكستن
كه چون بشكست نتوان باز بستن
اوحدي
نه جلال جان مهمات تمام شده بود رفتم بيارمشون هستم باهات
ببين دوباره ريختن ......
اون ورن
پشت سرتو نيگا كن
واي
فرار كنيم؟
(ضمنا من با القاعده در ارتباط نيستم فقط با آقا جلال در ارتباطم)
همیشه فرصت یک تک سوال باقی بود
هنوز گفته ـ نگفته جواب را دیدم !
دلم گرفته از این مردم همیشه دروغ
به چهره چهرهی ایشان نقاب را دیدم
ما را بجز اين جهان جهاني دگرست
جز دوزخ و فردوس مكاني دگرست
قلاشي و عاشقيش سرمايه ي ماست
قوالي و زاهدي از آن دگر است
ابو سعيد ابوالخير
جلال جان پيروز شديم..........
يه نيگا به پايين بيانداز
ديگه كسي نيست......
خودتم كه نيستي......
نكنه اينجا بمب گذاري كردن ؟؟؟؟؟؟؟
تنها پناهِ خستگی کوچه شعرها
هربار خستگی ز تنم میگرفت حال
اینک منم که فراسوی شهر شب
تکرار می شوم دوباره به احساسی از محال
??
از شهر چشمهای تو یک روز می روم
یک روز پا به پای تو تا آن سر خیال
---------------
من هستم هنوز:دی
لب لعل اي نگار دريغ از ما مدار
كه مهمان توام امشب به يك ساغر شراب
به رويم گرد غم كند تا كي ستم
زمن اشك از تو مژگان از رخم بفشان غبار
به شوق روي دوست دلم پر هاي و هوست
چه در اين پرده زد مطرب كه دل شد بي قرار
بازهم تصنيفي زيبا با صداي حسام الدين سراج
چقدر من اين تصنيف رو دوست دارم
آقا جلال قشنگ نيست؟
روزی اصالت در دو چشمت مردمک بود
در این حوالی رنگ چشمان تو تک بود