یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیمو در آن خلوته دلخواسته گشتیم
تو همه رازه جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت.......
Printable View
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیمو در آن خلوته دلخواسته گشتیم
تو همه رازه جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت.......
تو اگر باز كني پنجره را،
من نشان خواهم داد ،
به تو زيبايي را .
بگذر از زيور و آراستگي
من تو را با خود تا خانه خود خواهم برد
كه در آن شوكت پيراستگي
چه صفايي دارد
آري از سادگيش،
چون تراويدن مهتاب به شب
مهر از آن مي بارد
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
میخزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد میآرم که در دستان من
روزگاری شعله میزد خون شعر
خاک میخواند مرا هردم به خویش
میرسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
درین سرای بیکسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است
تفسير(تحريف) شعر: با اجازه فروغ نازنين
دلم گرفته است
دلم گرفته است
(ازدست اين دال دلم گرفته است)
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
(كسي دال راعوض نخواهد كرد)
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است
(كارت اينترنت را بخاطر بسپار اي دي اس ال ام از ديروز قطع شده)
تكمله:
من خواب ديدم كه كسي مي آيد.........
(خواب ديدم كه كسي مي آيد ومرا از دست اين دال نجات ميدهد)
كور شوم اگر دروغ بگويم......
MR savis خیلی با نمک بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو واسم كور سوي چراغي
يه خيال نابه نابي
نه تو زلالي
مثل آبي مي دوني من به تو بد كردم هم سفرم
آخه چه طور بگم
غربت وباور كردم حسرت و از بر كردم
اون پرستوي مهاجر كه همه داد مي رنن
پر زدو رفت خودم بودم
باز چشامو مه گرفت
اين دلمو اون بغض گرفت
فروغ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لطف داريد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا آ يينه پديدار آئي
عمري دراز در آ نگريستم
من بركه ها ودريا ها را گريستم
اي پري وار درقالب آدمي
كه پيكرت جزدر خلواره ناراستي نمي سوزد!ــ
حضور بهشتي است
كه گريز از جهنم را توجيه مي كند،
دريائي كه مرا در خود غرق مي كند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم.
وسپيده دم با دستهايت بيدارمي شود
توضيح
(آيدا در آئينه)
اين توضيح رو بابت اين دادم كه احترام شاملو رو بايد حفظ ميكردم
وبايد ازش اجازه ميگرفتم
تو با مداد سبز آغاز می کنی ، یک راه می کشی ، یک دشت می کشی
یک عالمه فلوت پرآهنگ می کشی
من سنگ می کشم ، با جوهر سیاه تصویری از خودم دلتنگ می کشم
بی رنگ می شوم چون سنگ می شوم
آزرده می شوم ، از دوری تو باز افسرده می شوم .....
من قامت بلند تو را در قصيده اي
با نقش قلب تو، تصوير مي كنم
توضيح:
(آبي خاكستري سياه)
شادروان حميد مصدق
من این دنیای فانی را
هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم
به دوشم گرچه باز غم توانفرساست
وجودم گرچه گرد آلود سختی هاست
نمی خواهم از اینجا دست بردارم!