هنگامی که تمام شد
هنگامی که لحنهای التماس و تکبر تمام شد
هنگامی که به سردی نگاه کرد و رفت
سرد شدم
احساس کردم برفی سنگین وجودم را گرفته
پس کجاست آن پارویی که
وجودم را پارو کند ؟! ...
Printable View
هنگامی که تمام شد
هنگامی که لحنهای التماس و تکبر تمام شد
هنگامی که به سردی نگاه کرد و رفت
سرد شدم
احساس کردم برفی سنگین وجودم را گرفته
پس کجاست آن پارویی که
وجودم را پارو کند ؟! ...
نه ! برنمی گردد
پشتِ سرش سنگ انداخته اند
حتی اگر نقشه را وارونه بگیری
به سرنوشت تو پشت می کند
انگار زندگی را به تبعید می برد
او هم می ميرد
تا تو آسوده تر به خوابم بيايی
بر سنگ گورش بنويسيد : (شبِ شهربند)
کنار نقش شانه ای که موهای تو را به خواب هم نديد
تو هم می ميری
تا او آسوده تر به دنيا بيايد
در شناسنامه ات می نويسند : (ماهِ شبِ ازلی)
کنار عکسب 4*3 با موهای شانه خورده
من هم می ميرم
تا شما آسوده تر بخوابيد
بر سنگ گورم بنويسيد : (بادِ بی پدر و مادر)
کنار نقش تسبيحی که صد و يک بار با آن پدر گفت : شکر، آمين
حالا می توانم با شما
راجع به خیلی مسائل مشکل
حرف بزنم
شعر بخوانم
گریه کنم
همه چیز آماده است
رسانه ها ی گروهی
خبرگزاری ها و
نمایندگان رسمی آژانس ها ی خبری...
این جا حتا افتادن برگی
از شاخه ای
پنهان نمی ماند
حتا می توانم
صدایم را
تا آن سوی زمین
مخابره کنم
این جا می توانم خیلی راحت
کنار شعر هایم
آدم بکشم
غارت کنم
یا به حقوق دیگران احترام بگذارم
به طو ری که آب از آب تکان نخورد
آسوده باش !
اینجا تمام رسانه ها
برای افزایش آگاهی مردم
تلاش می کنند
و این طوری است که من
می توانم با شما
راجع به بعضی مسائل
حرف بزنم
این جا مرکز جهان است
صدای ما را از شعر می شنوید
نفیرت در خواب
شبیه زنگ تلفن در گوشم می پیچد
بالش را بر می دارم
محکم فشار می دهم
مشترک مورد نظر خاموش می شود !
گفتی دوستت دارم و
من
به خیابان رفتم.
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود.
دو سال است که می دانم
آواز چیست
راز چیست
چشم های تو شناسنامه مرا عوض کرد
امروز من دوساله میشوم
این خود سفراست که باعث خوشحالی می شود نه رسیدن به مقصد
درضمن می گویندآخرین مد کفن است:46:
آهاي مردم...
ديگر نه بال مي خواهم
نه روزنه اي براي پرواز
شما كه نديديد
كبوتر شهر پرپر ما
وقتي كه
جسد بي جان درخت همسايه را
تكه تكه پيدا كرد
چگونه چشمانش را
به من داد
وخودش را هم به آب
و بعدِ نقطه سر ِ خطِ چشم ِ من بگذار
و مطمئن شو صدایم نمی شود تکرار
که دست های تو در من گِره نخواهد خورد
پیاده روی بریده، فلش به چپ، دیوار
از این مسیر ِ مه آلود سهم ِ من گریه
تو دست از سر ِ تردید شانه ام بردار...
میانِ من و خودت، خطِ فاصله، ویریگول
سکوتِ لحن ِ پرانتز، جسارتِ اخطار
تو در گیومه مرا منحصر به خود کردی
دچار ضابطه ی پر کشیدن از دیوار