یک شیهه کشیده از دوردست
از انتهای جاده
آن سوی اغتشاش نیزار
در انحنای بستر شنریز خشک
روداسب هزار خاطره را
از مرتع خیال من آسیمه می کند
مرد هزار وسوسه را در منبر پشت اسب خاطره
سوی هزار باکره پرواز می دهد
یک شیهه کشیده مراز آنسوی نخل های توارث
آواز می دهد