در این حدیقه حرمان ز کثرت اندوه
اگر شود چه عجب عندلیب ِ ناطقه،لال؟
کسی نمی شنود زین حدیقه بوی گلی
گلی نمی شکفد از بهار فضل و کمال
مولانا حکیم ملا محمد فضولی بغدادی(بیاتلی)
Printable View
در این حدیقه حرمان ز کثرت اندوه
اگر شود چه عجب عندلیب ِ ناطقه،لال؟
کسی نمی شنود زین حدیقه بوی گلی
گلی نمی شکفد از بهار فضل و کمال
مولانا حکیم ملا محمد فضولی بغدادی(بیاتلی)
لواي عشق برافراختي چنان در دل
که در زمان، علم صبر سرنگون کردي
کنون که با تو شدم راست چون الف يکتا
ز بار محنت، پشتم دو تا چو نون کردي
نگفته بودي، بيداد کم کنم روزي؟
چو کم نکردي باري چرا فزون کردي؟
فخرالدین عراقی
يک جرعه مي کهن ز ملکي نو به
وز هرچه نه مي طريق بيرون شو به
در دست به از تخت فريدون صد بار
خشت سر خم ز ملک کيخسرو به
خیام
هم منم آنستُ ناراً سیررینی فاش ائیله ین
هم خلیل اولدوم بو نارا،موسی عمران منم
هم مسیحم،هم سکندر،هم منم آب ِ حیات
هم حیات خیضری بولدوم چئشمه ی حئیوان منم
سید علی سید عمادالدّین نسیمی شاماخی
منم که ديده به ديدار دوست کردم باز
چه شکر گويمت اي کارساز بنده نواز
نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوي
که کيمياي مراد است خاک کوي نياز
ز مشکلات طريقت عنان متاب اي دل
که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتي عشقش درست نيست نماز
حافظ
ز اشکم غم یار می توان کرد قیاس
آتش ز شرار می توان کرد قیاس
داغ دل پنهان جگر سوز مرا
از ناله ی زار می توان کرد قیاس
مولانا حکیم ملا محمد فضولی بغدادی(بیاتلی)
سوز ما با عشق او قوت نداشت
گرچه ما هر دم قويتر سوختيم
چون بدو ره ني و بي او صبر ني
مضطرب گشتيم و مضطر سوختيم
چون ز جانان آتشي در جان فتاد
جان خود چون عود مجمر سوختيم
عطار
محبوب ایله چؤن دؤولت وصل اولدو میسّر
جمشید و سکندر منم،اَلمِنَّةُ لِلّه
بر کوی ظفر فتح ایله چالیندی بشارت
گلدی فرح اوش،گئتدی غم،اَلمِنَّةُ لِلّه
سید علی سید عمادالدّین نسیمی شاماخی
همی خواستم تا خدای جهان
نماید مرا رویت اندر نهان
کنون شاد گشتم بواز تو
بدین خوب گفتار با ناز تو
فردوسی
وليک موي کشان آردم بر تو غمت
که اژدهاست غمت با دم شرارآميز
هزار بار گريزم چو تير و بازآيم
بدان کمان و بدان غمزه شکارآميز
مولانا