اتسز خوارزمشاه، علاءالدين
شاعر
سال و محل تولد: - -
سال و محل وفات: وف551ق
زندگينامه: اتسز خوارزمشاه, علاءالدين/ علاءالدوله, ابوالمظفر بن محمد بن انوشتگين قرجهاى. (وف551ق), شاعر. خانواده اتسز در اصل از غلامان ترك بودند و جدش از طرف سلطان ملكشاه سلجوقى به امارت رسيد . اتسز گرچه دست نشانده دولت سلجوقى بود اما چون در امر حكومت استقلال داشت, شايد بتوان اورا بنيانگذار سلسله خوارزمشاهيان به شمار آورد كه از آن پس مستقل بودند و در آغاز سده هفتم قمرى توانستند در مدت كوتاهى خودرا به صورت بزرگترين قدرت در جهان خاورى اسلام پيش از فتنه مغول در آوردند. اتسز پادشاهى فاضل و خوش طبع و به وفور علم ودانش سرآمد پادشاه زمان خود بود. جوينى و عوفى فضل و مهارت اتسز را در سرودن شعر فارسى مى ستايند و ظاهراً در بار وى محفلى براى اديبان برجسته بود شعراى سلجوقى مانند اديب صابر قصيدههائى در مدح او سرودهاند؛ ولى از جمله كسانى كه با اتسز ارتباط خاصى داشت رشيدالدين وطواط شاعر و منشى معروف بود كه وظيفه شاعر و مبلغ در بار را انجام مى داد .زمخشرى نيز فرهنگ خود «مقدمةالادب» را به همين شاه اهدا كرد .
آثار: اشعار
اديب صابر ترمذى، شهابالدين
شاعر
سال و محل تولد: - -
سال و محل وفات: و ف بين 538-542ق
زندگينامه: اديب صابر ترمذى, شهابالدين صابربن اسماعيل. (و ف بين 538-542ق), شاعر. از شعراى نامى عهد سلاجقه بزرگ بود كه اصل وى از بخارا و شيعى مذهب بود. وى بيشتر عمر خودرا در خراسان گذراند و جزو خاصان دستگاه مجدالدين ابو جعفر على بن حسين موسوى , رئيس خراسان بود و به واسطه او مداحى سلطان سنجر را برگزيد. در شعر به سبك فرخى مايل بود. همه شعرا و فصحا مانند عبدالواسع جبلى و رشيدالدين وطواط و حكيم انورى وحكيم سوزنى به جهت متكلف و سهل و ممتنع بودن بيانش اورا بسان استاد دانستهاند. صابر در پايان زندگى به خوارزم رفت و قصايدى در مدح اتسز خوارزمشاه سرود و در همان ديار هنگامى كه اتسز دو تن از فدائيان اسماعيليه را مأمور كرد تا با زخم كارد جان سلطان سنجر را بگيرند, اديب ماجرا را به سطان خبر داد و اتسز هم به كيفر اين عمل او بفرمود تا دست و پاى وى را بسته و در رود جيحون غرق كردند. از شاعران خراسان كسى نزديكتر از او به روش فرخى يعنى سهل و ممتنع شعر نگفته است. «ديوان» وى شامل شش هزار واندى بيت است .
آثار: ديوان
اسيرِ شهرِستاني يا اصفهاني، ميرزا جلال الدين محمد
شاعر
سال و محل تولد: نيمه ي اول قرنِ يازدهم ق -
سال و محل وفات: -
زندگينامه: وی فرزند ميرزا مؤمن، از شاعران عصر صفوي در نيمه اول قرنِ يازدهم ق است. تاريخ تولد او به درستي معلوم نيست. منابع متأخر آن را، به اختلاف، سال هاي (1009 ق و 1029 ق) ذكر كرده اند؛ اما از آنجا كه "ملك نساء بيگم"، دختر شاه عباسِ اول، همسرِ او بوده و در 1038 ق در گذشته است، سال تولد او در (1009 ق) درست تر مي نمايد. نسبتِ شهرستاني شاعر به سبب آن است كه او از "شهرستان" يكي از بخش هاي "اصفهان"، برخاسته بود و چنان كه از منابع برمي آيد خاندانش از سادات شهرستان بودند. اسير، دانش هاي مقدماتي را در اصفهان فراگرفت و به نوشته تذكره نويسان و نيز به تصريح سروده هاي خودش شاگردِ "فصيحي هروي" بوده، كه در (1031 ق) همراه شاه عباس به اصفهان رفته بود. اسير، برخلاف شيوه ی معمولِ شاعرانِ روزگارِ صفوي، به هندوستان سفر نكرد، اما آوازه ی او به هند رسيد و شاعران پارسي گوي هند از شيوه شاعري او پيروي كردند. كليم كاشاني نيز كه در هندوستان به سر مي برد از اسير به عنوان "ميرزا" و "استاد" خود، ياد كرده است. از شرح احوالي كه نصرآبادي از برخي شاعران معاصر با اسير به دست داده است، چنين برمي آيد كه خانه او محفل ادب دوستان بوده است. به گفته ی تربيت، اين شاعر از آن رو "اسير" تخلص مي كرد كه پس از مرگِ شاه عباس، در دربار شاه صفي مغضوب و زنداني شد، ولي اين سخن درست نمي نمايد، زيرا اسير در ديوانِ خود، علاوه بر اين كه همه جا همين تخلص را به كار برده، بارها شيخ صفي را ستوده است. بيشتر تذكره ها به تاريخِ وفات اسير در (1049 ق) و مرگ ِ زود هنگامِ او اشاره كرده اند؛ در حالي كه ماده تاريخي كه اسير برايِ سالِ مرگِ شاه صفي ( مقتول 1052 ق ) ساخته است، نشان مي دهد كه او دست كم تا اين زمان زنده بوده است. صفا، تاريخ در گذشت او را در (1069 ق) محتمل دانسته و بر آن است كه او زمان سلطنتِ شاه عباس دوم ( 1052 – 1077 ق ) را نيز درك كرده است. قضاوتِ تذكره نويسان و صاحب نظران درباره ی ارزش شعر اسير متفاوت است. برخي، مانندِ "صائب تبريزي" و "كليم كاشاني" شعر او را ستوده و حتي وي را شاعري صاحب دانسته اند كه برخي از شاعِران پارسي گوي هند به استقبال وي شعر گفته اند. در مقابل، برخي ديگر از تذكره نويسان و اديبان، اعم از متقدم و متأخر، او را شاعري كم مايه معرفي كرده اند. اسير، در غزل سرايي مهارت داشت و ويژگي غزل او با استفاده از اوزانِ كوتاه و وحدت موضوع است. همچنين غزليات وي را نزديك سبك عراقي و آميخته به باريك انديشي سبك هندي دانسته اند. قصيده هاي او داراي تجديدِ مطلع و درون مايه عاشقانه است، برخي از آن ها نيز در ستايش پيامبر ( ص ) و ائمه و به ويژه حضرت علي (ع) است. به نوشته ی نصرآبادي، ديوان اسير مشتمل بر بيست هزار بيت در انواع قالب هاي شعر بوده است، ولي نسخه اي كه اكنون از آن در دست است در حدود ده هزار بيت و شامل قصيده، غزل، چند مثنوي و رباعي است. ديوانِ او اول بار در (1296 ق) در لكهنو و سپس در (1314 ق) در كانپور هند چاپ شد. گزيده اي از آن در (1348 ش) در مشهد منتشر شده است. به علاوه، سه شرح بر ديوان او نوشته اند: دو شرح با عنوان شرح ديوانِ اسير از معجز كابلي و از شارحي ناشناس؛ شرح ديگري موسوم به گلشن معاني ، از مهتاب رائي.
آثار: ديوان شعر
اشرفالدين حسينى، سيدشمسالدين
روزنامه نگار و شاعر
سال و محل تولد: 1288 - قزوين
سال و محل وفات: 1352
زندگينامه: اشرفالدين حسينى قزوينى گيلانى, سيدشمسالدين محسن, فرزند سيد احمد. (1288-1352), روزنامه نگار و شاعر متخلص به ساعى. معروف به نسيم شمال. او در قزوين متولد شد. خواندن و نوشتن را را نزد شيخ عبدالرحيم قزوينى فرا گرفت. مقدمات صرف ونحو و منطق وبيان تا سطوح را از محضر ملاعلى طارمى برغانى صالحى در مدرسه صالحيه قزوين آموخت و در حدود سال 1305ق به عتبات رفت. در كربلا از حوزه علمى ميرزا علامه برغانى صالحى و ميرزا علينقى برغانى صالحى سالها بهره گرفت. در حدود سال 1310ق به قزوين بازگشت و در زنجان ساكن شد. عرفان و حكمت و رياضيات را نزد ميرزا ابراهيم مسگر زنجانى آموخت بعد به تبريز رفت ودر حدود سال 1313ق به قزوين مراجعت كرد و در مدرسه صالحيه مشغول تعليم و تعلم شد. در اين مدرسه با افكار آزاديخواهان آشنا شد. در سال 1316ق براى بار دوم عازم كربلا شد و به حوزه درس استاد خود ميرزا على برغانى ملحق گرديد. با سابقه ذهنى كه داشت مبارزات سياسى خود را در كربلا فعالانه آغاز كرد. سپس به ايران بازگشت و در رشت به شغل كتابت پرداخت و روزنامه «نسيم شمال» را از سال 1325ق تا انحلال مشروطه اول به طور غير مرتب انتشار داد. وى در گير ودار كشاكش ميان مشروطه خواهان و محمد على شاه و اطرافيانش در اشعارى كه مى سرود و در روزنامهاش چاپ مى كرد, از زشتكاريهاى شاه و طرفداران سلطنت مطلقه به شدت انتقاد مى كرد و آنان را به باد مسخره مى گرفت. با فتح تهران و غلبه آزاديخواهان به تهران آمد و با كمك مادى و معنوى محمد ولى خان سپهسالار در سال 1327ق انتشار «نسيم شمال» را ادامه داد. از آنجا كه روزنامه جنبه فكاهى و طنز آميز داشت, بيشتر مورد توجه مردم قرارگرفت و او شهرت زيادى كسب كرد. درشعر زبان محاوره را برگزيد و ضمن فكاهى بودن, جنبه طنزآميز و انتقادى داشت. در حقيقت سيداشرفالدين در نظم فارسى راهى گشود كه تا قبل از او كمتر به آن توجه داشتند. گويا در اواخر عمر به جنون مبتلا شد و دستاويزى شد تا اورا به تيمارستان انداختند. نسيم شمال در فقر و تنگدستى درگذشت.
آثار: اشعار وى بيش از بيست هزار بيت است كه خود او شمارى از آنها را در دفترى كه«باغ بهشت» نام دارد جداگانه منتشر كرده است. از ديگر آثارش: «ديوان» اشعار, كتاب مختصرى در حكمت كه در رشت چاپ شده است «عزيزو غزال»؛ «ارفع نامه»؛ «نهضت بانوان»؛ «تاريخ سلاطين ايران»؛ به نظم كه در تهران چاپ شده است؛ «بشارت ظهور».