بیا تو انرژی مثبت بگیر

به هیچ دسته کلیدی اعتماد نکنید؛بلکه کلیدسازی را فراگیرید.

---------- Post added at 01:52 PM ---------- Previous post was at 01:51 PM ----------

در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این كه عكس العمل

مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از

كنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد

. حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط بر

نمی داشت . نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد.


بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار

داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن

سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می

تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد


منبع : www.google.blogfa.com

---------- Post added at 01:58 PM ---------- Previous post was at 01:55 PM ----------

سلام به همه دوستان

واقعا که حال کردم. همه جوره احسنت به همه ی شماها.
من تازه این تاپیک باحال را پیدا کردم. این دقیقا همون چیزی هستش که من میخوام.
من این را عین خود لطف خدا میدونم.

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سه توصیه لقمان به فرزندش:اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر ورختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهانزندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم
چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگرکمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می
دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای
احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست

منبع :

کد:

---

www.google.blogfa.com

---

سلام
لطفا به من انرژی بدین!
به شدت ناامیدم از درس خوندن خیرسرم هنوز اول راهمه:41:من میخاستم تا آخرتابستون درصد حسابانمو برسونم به 80 ولی خیلی از سوالای خیلی سبزو نمیتونم جواب بدم:13: تو هرآزمون درست مثل آزمون قبل وقت کم میارم....بقیه درسای پایم هم رو هواست در حالیکه اطرافیان دارن درسای پیشو میخونن،:19:امروز از صبح تا حالا هیچی درس نخوندم.............یه چیزی بگین یه ذره انرژی بگیرم

نقل قول:

---

نوشته شده توسط Atefe_72 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام
لطفا به من انرژی بدین!
به شدت ناامیدم از درس خوندن خیرسرم هنوز اول راهمه:41:من میخاستم تا آخرتابستون درصد حسابانمو برسونم به 80 ولی خیلی از سوالای خیلی سبزو نمیتونم جواب بدم:13: تو هرآزمون درست مثل آزمون قبل وقت کم میارم....بقیه درسای پایم هم رو هواست در حالیکه اطرافیان دارن درسای پیشو میخونن،:19:امروز از صبح تا حالا هیچی درس نخوندم.............یه چیزی بگین یه ذره انرژی بگیرم

---

اول احساسات نا امیدی خودتون رو روی کاغذ بیارید ... یعنی بنویسید و بعدش به دنبال علت باشین ... این حرفا کلیشه ایه ( حداقل واسه خود من ) ولی کمتر کسی بهشون عمل میکنه

بعدش هدفتون رو مشخص کنید ... یعنی یه رتبه یا رشته یا دانشگاهی با توجه به خودتون و علایقتون ( بصورت کلی ) تعیین کنید ... اینجا تواضع به خرج ندید و رتبه ی موردنظرتون رو بالا بگیرید یا دانشگاه های دسته ی n ... اگه به خودتون ایمان داشته باشید و تلاش کنید حتما میشه ، قانونـــــــــــــــه نشد نداره

یه چیز دیگه اینکه الان تقریبا وسط تابستونه ... پس فرصت واسه رسیدن به هدفتون زیاده ...

علت اینکه درصدوتن به 80 نمی رسه رو کشف کنید ( مثلا تسلط ندارید ، یا وقت کم میارید ، یا تکنیک های تست زدن و آزمون دادن رو مسلط نیستید ، یا منبع مورد مطالعتون خوب نیست یا ... )

واسه وقت کم آوردن هم تکنیک های زمان های نقصانی و ضربدر منفی ( که من واسه خودم مثبت دایره میگم ) رو حتما امتحان کنید .... (من آزمون امروز قلمچی گفت 20 دیقه مونده تازه به دین و زندگی رسیده بودم ولی تونستم کنترل کنم ...)

نگران پیش نباشین ... اونو همون موقع میخونید

نقل قول:

---

نوشته شده توسط Atefe_72 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام
لطفا به من انرژی بدین!
به شدت ناامیدم از درس خوندن خیرسرم هنوز اول راهمه:41:من میخاستم تا آخرتابستون درصد حسابانمو برسونم به 80 ولی خیلی از سوالای خیلی سبزو نمیتونم جواب بدم:13: تو هرآزمون درست مثل آزمون قبل وقت کم میارم....بقیه درسای پایم هم رو هواست در حالیکه اطرافیان دارن درسای پیشو میخونن،:19:امروز از صبح تا حالا هیچی درس نخوندم.............یه چیزی بگین یه ذره انرژی بگیرم

---

من اين روزا يه حال ديگه ای دارم

هميشه هيچ وقت اينطور نبودم

هميشه نیمه خالی رو می ديدم

به فکر نیمه های پر نبودم

هميشه فكر ميكردم زمين پسته

خدا رو سوی قبله ميشه پيدا كرد

همين ديروز سمت اين حوالی بود

يكی در زد , خدا رفتو درو وا كرد

من اين روزا يه حال ديگه ای دارم

جهان من لباس تازه می پوشه

منو تو ديگه تنها نيستيم چونكه

خدا باما نشسته چای مینوشه

ملخ افتاده تويه خرمن گندم

منم مثل همه از کار بیکارم

به جای داس شونه توی دستامه

فقط به فکر گندم زار موهاتم

اگه بارون به شیشه مشت میکوبه

بیا اینجا بشین کنار این کرسی

خدا با دست من دستاتو میگیره

تو از چشم خدا حالم رو میپرسی

نه اینکه بیخیال مزرعه باشم

دیگه از باد پاییزی نمیترسم

نگو این آسیاب از پایه ویرون شد

خدا با ماست من از چیزی نمیترسم

نقل قول:

---

نوشته شده توسط Marichka [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام

این یه جمله یادمه موقع کنکور خیلی من رو به پیش رفتن وا می داشت. (نمی دونم منبعش یا گوینده ش رو)

"برای انسان جز آن چیزی که برایش تلاش می کند، نیست"

:)

---

بچه ها من این یکی را خیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییلی حال کردم. این را میزارم توی امضام که همیشه یادم بمونه.

:40:انسان چیزی جز آنچه که برایش تلاش می کند، نیست:40:

سلام یه سوال
وقتی برای مثال می خوام فصل ترمودینامیک فیزیک 3 رو بخونم اول کتاب و کامل می خونم
بعد نمی دونم کی تست بزنم
میشه لطفا راهنماییم کنید؟

ميگويند در كشور ژاپن مرد ميليونري زندگي ميكرد كه از درد چشم خواب بچشم نداشت و براي مداواي چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزريق كرده بود اما نتيجه چنداني نگرفته بود. وي پس از مشاوره فراوان با پزشكان و متخصصان زياد درمان درد خود را مراجعه به يك راهب مقدس و شناخته شده ميبيند. وي به راهب مراجعه ميكند و راهب نيز پس از معاينه وي به او پيشنهاد كه مدتي به هيچ رنگي بجز رنگ سبز نگاه نكند.وي پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمين خود دستور ميدهد با خريد بشكه هاي رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آميزي كند . همينطور تمام اسباب و اثاثيه خانه را با همين رنگ عوض ميكند. پس از مدتي رنگ ماشين ، ست لباس اعضاي خانواده و مستخدمين و هر آنچه به چشم مي آيد را به رنگ سبز و تركيبات آن تغيير ميدهد و البته چشم دردش هم تسكين مي يابد. بعد از مدتي مرد ميليونر براي تشكر از راهب وي را به منزلش دعوت مي نمايد. راهب نيز كه با لباس نارنجي رنگ به منزل او وارد ميشود متوجه ميشود كه بايد لباسش را عوض كرده و خرقه اي به رنگ سبز به تن كند. او نيز چنين كرده و وقتي به محضر بيمارش ميرسد از او مي پرسد آيا چشم دردش تسكين يافته ؟ مرد ثروتمند نيز تشكر كرده و ميگويد :" بله . اما اين گرانترين مداوايي بود كه تاكنون داشته." مرد راهب با تعجب به بيمارش ميگويد بالعكس اين ارزانترين نسخه اي بوده كه تاكنون تجويز كرده ام. براي مداواي چشم دردتان، تنها كافي بود عينكي با شيشه سبز خريداري كنيد و هيچ نيازي به اين همه مخارج نبود.

براي اين كار نميتواني تمام دنيا را تغيير دهي ، بلكه با تغيير چشم اندازت ميتواني دنيا را به كام خود درآوري. تغيير دنيا كار احمقانه اي است اما تغيير چشم اندازمان ارزانترين و موثرترين روش ميباشد.

آسان بينديش راحت زندگي كن

دوستان میشه بگید که چه جوری میشه به یک «منبع عظیم از انرژی» رسید؟

تا حدی که بشود باهاش کوه را جابه جا کرد.