-
راز من ... عشق من..... از چشم ترم زود مرو... صد جانم به فدایت ز برم زود مرو نكنم شكوه كه دیر آمدی در بر من لااقل دیر آمدی به سرم زود مرو بنشین یك دم واز چشم ترم زودمرو ای شكسته تو شكستی مویه كردی .... گریه كردی ... از ته دل غصه خوردی . من با هاتم . خاك پاتم . تو صداتم تو صداتم من رفیق گریه هاتم عشق در تو... شور در تو.. بی تو من جایی ندارم... بی تو فردایی ندارم من باهاتم ... مثله بارون تو چشاتم مثله غصه تو صداتم... چون پرنده در هواتم عشق در تو شور در تو بی تو من هیچ....
-
به جرم اینكه خیلی ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حكم چشمانت ابد بود/ برای مرگ هم آماده بودم
-
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
-
به غم كسی اسیرم كه ز من خبر ندارد
عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است هر كه گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
-
شما دل به یار خود بسپارید ، ولی نه برای نگهداری آن ، زیرا فقط گرمی زندگی است که می تواند دلها را حفظ کند . جبران خلیل جبران
-
عشق يعني خون دل يعني جفا عشق يعني درد و دل يعني صفا عشق يعني يك شهاب و يك سراب عشق يعني يك سلام و يك جواب عشق يعني يك نگاه و يك نياز عشق يعني عالمي راز و نياز
-
دفتري که بسته شد بازش نکنيد دلي که شکسته شد نازش نکنيد ياران شما را به خدا به عشق بيوفائي نکنيد يا اين که وفا کنيد تا آخر عمر يا اين که از اول آشنائي نکنيد
-
زندگيم را تمام كردم. حالا نفس كشيدن منت سرم مي گذارد ! حس مي كنم ... هواي اينجا سرد و سنگين است نازنينم ! ديگر نگو خداحافظ ! اگر مي روي بدون وداع برو ... گله اي نيست!!!
-
نگه داشتن عشق مثل نگه داشتن آب تو دسته فکر مي کني تو دستته اما وقتي دستتو باز مي کني مي بيني هيچي ازش نمونده جز خيسي خاطرات ...
-
خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد...