نه ستــارهی سـرشـکـی، نه مـهـی، نه ماهتـابی
نه به دل قرار و صبری، نه به چشم خسته خوابی
شده دل ز غصه خونیـن، همه جا سکـوت سنگین
ز فــراق نـــالـــم امـــا نــدهــد کــســم جـــوابـــی
به به داش جلال اواتور جدید مبارک
Printable View
نه ستــارهی سـرشـکـی، نه مـهـی، نه ماهتـابی
نه به دل قرار و صبری، نه به چشم خسته خوابی
شده دل ز غصه خونیـن، همه جا سکـوت سنگین
ز فــراق نـــالـــم امـــا نــدهــد کــســم جـــوابـــی
به به داش جلال اواتور جدید مبارک
یاران شنیدهام که بیابان گرفتهاند
بیطاقت از ملامت خلق و جفای یار
من ره نمیبرم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمینهم مگر آن جا که پای یار
گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست
ما را به در نمیرود از سر هوای یار
سلام به همه.
ممنون محمد
در کار فلک نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پام بر بند چه سود
سلام به تمام عاشقان مولانا
در کار فلک نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پام بر بند چه سود
درياب كه ايام گل و صبح جواني
چون برق كند جلوه و چون باد گريزد
شادي كن اگر طالب آسايش خويشي
كآسودگي از خاطر ناشاد گريزد
غم در دل روشن نزند خيمخ اندوه
چون بوم كه از خانه آباد گريزد
بازای که تا به خود نیازم بینی
بیداری شبهای درازم بینی
نی نی غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی
هر روز دلم در غم تو زار تر است
وز من دل بی رهم تو بیزار تر است
بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادار تر است
بر من در بخت بسته میدارد دوست
دل را به عنا شکسته میدارد دوست
زین بستن و دل شکستگی بر در او
چون دوست دل شکسته میدارد دوست
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
ان را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار افرین بر غم باد
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بی چاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
...نقل قول:
درياب كه ايام گل و صبح جواني
چون برق كند جلوه و چون باد گريزد
شادي كن اگر طالب آسايش خويشي
كآسودگي از خاطر ناشاد گريزد
غم در دل روشن نزند خيمخ اندوه
چون بوم كه از خانه آباد گريزد
ديدم كه بر سراسر من موج مي زنند
چون هرم سرخگونه آتش
چون انعكاس آب
چون ابري از تشنج بارانها
چون آسماني از نفس فصلهاي گرم
تا بي نهايت
تا آنسوي حيات
گسترده بود او
...