اللهم عجل لوليك الفرج
ديده ي دل تاز كن اي پاك جان
عشق امد عشق آمد درميان(ببخشيد اينو واسه شعرقبلي دادم)
Printable View
اللهم عجل لوليك الفرج
ديده ي دل تاز كن اي پاك جان
عشق امد عشق آمد درميان(ببخشيد اينو واسه شعرقبلي دادم)
روشن از توروي جهان افاق ميبينم
عالم ازجازبه ات درهيجان ميبينم
من كه به درياش زدم تا چه كني با دل من
من كه به درياش زدم تا چه كني با دل من
تخته و ورطه همه تو ساحل و طوفان همه تو
همتي اي دوست كه اين دانه ز خود سر بكشد
همتي اي دوست كه اين دانه ز خود سر بكشد
اي همه خورشيد تو و خاك تو باران همه تو
اي همه خورشيد تو و خاك تو باران همه تو
مرامهرسيه چشمانزسرتيرون نخواهدشد
قضاي آسمان است اين ودگرگون نخواهدشد
تعجيل درفرج آقا امام زمان صلوات
(اينم مثل قبلي شد)
وقت سحرازافق به صدجلوه وناز
تابيد ستاره اي مسيحا اعجاز
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان
بی گمان دست گرانقدرترست
هر چه حاصل کنی از دنیا
دستاوردست!
هر چه اسباب جهان باشد در روی زمین
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را که شنیدست چنین؟!
amir_bykas عزيز مشاعره اينجوري نميشه دوست من.
پايان(Payan) نوشته:و اين نام شاعره.نقل قول:
ابوسعيد ابوالخير
و شما نوشتي:
يعني اگه من آخر شعرا بنويسم سلام دوستان شما با ((ن)) مشاعره رو ادامه ميدي؟نقل قول:
روشن از توروي جهان افاق ميبينم
عالم ازجازبه ات درهيجان ميبينم
قبل از اونم كه خودت با خودت مشاعره مي كردي.
لطفاً نظم تاپيك رو حفظ كن و تنها با حرف آخرين كلمه شعر قبلي شعر خودت رو شروع كن .
نفس بر آمد و كام از تو بر نمي آيد....فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد
...
دستهایم را باز می کنم
برف
برف
برف
گونه های گر گرفته ام را به دانه های سپید برف می سپارم
سکوت می کنم
دنیا ساکت می شود انگار
اشک بی اختیار خلوت من و آسمان را بهم می ریزد
صدای پایی می اید
و چشمهای نگران مادر
و من هنوز پرم از فریاد
پرم از بغض
پرم از خشم
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی امان
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا نگويند رقيبان که تو منظور منی
یك چند به گیرو دار بگذشت مرا ...............یك چند در انتظار بگذشت مرا
باقی همه صرف حسرت روی تو شد ......... بنگر كه چه روزگار بگذشت مرا