وقتی که نباشی آخر چه تلاشی با بال شکسته
تنها که بمونم آخر چه تبلور از یک تن خسته
کم کم بکن عادت تا وقت مصیبت از هم نهراسیم
با این همه خواستن با تجربه هامون عشقو بشناسیم
Printable View
وقتی که نباشی آخر چه تلاشی با بال شکسته
تنها که بمونم آخر چه تبلور از یک تن خسته
کم کم بکن عادت تا وقت مصیبت از هم نهراسیم
با این همه خواستن با تجربه هامون عشقو بشناسیم
من چه کسم؟من چه کسم ؟ كه بسي وسوسه مندم
گه از آن سوي كشندم ؛ گه ازين سوي كشندم
ز كشاكش چو كمانم ؛ به كف گوش كشانم
قدر از بام در افتد چو در خانه ببندم
نفسي آتش سوزان نفسي سيل گريزان
زچه اصلم ؟ ز چه فصلم ؟ به چه بازار خرندم
نفسي همره ماهم ؛ نفسي مست الهم
نفسي يوسف چاهم نفسي جمله گزندم
نفسي رهزن و غولم ؛ نفسي تندو ملولم
نفسي زين دو برونم ؛ كه بر آن بام بلندم
بزن اي مطرب قانون هوس ليلي و مجنون
كه من از سلسله جستم وتد هوش بكندم
به خدا كه نگريزي ؛ قدح مهر نريزي
چه شود اي شه خوبان كه كني گوش به پندم؟
هله اي اول و آخر بده آن باده فاخر
كه شد اين بزم منور به تو اي عشق پسندم
بده آن باده جاني زخرابات معاني
كه بدان ارزد چاكر كه ازآن باده دهندم
بپيران ناطق جان را تو ازين منطق رسمي
كه نمي يابد ميدان بگو حرف سمندم
سلام
چه خبر؟نیومده باید ویرایش کنم!!!
اي همه گل هاي از سرما کبود
خنده هاتان را که از لب ها ربود ؟
مهر، هرگز اين چنين غمگين نيافت
باغ، هرگز اين چنين تنها نبود
تاج هاي نازتان بر سر شکست
باد وحشي چنگ زد در سينه تان
صبح مي خندد خودآرايي کنيد!
اشک هاي يخ زده، آيينه تان
رنگ عطر آويزتان بر باد رفت
عطر رنگ آميزتان نابود شد
زندگي در لاي رگ هاتان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد!
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
دگر چه بود لطف اين زندگانی
تهی چو شود ساغر مهربانی
نمانده چرا
در زمانه ما
رنگ مهر و وفا
عشق و صدق و صفائی
خدايـــا، خدايـــا، خدايـــا
اشکم ولی بپای عزیزان چکیده ام
خارم ولی بسایه گل آرمیده ام
مکن در این چمنم سرزنش به خود رویی
چنان که پرورشم میدهند میرویم
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
مرغی روشن فرود آمد
و لبخند گیج مرا برچید و پرید
ابری پیدا شد
و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید
نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد
و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت
درختی تابان
پیکرم را در ریشه سیاهش بلعید
طوفانی سر رسید
و جاپایم را ربود
نگاهی به روی نهر خروشان خم شد
تصویری شکست
خیالی از هم گسیخت
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد