-
شعری بگو به رنگ سرود نگفته ای
حرفی به عطر و بوی گل ناشکفته اي
من هر چه گفته اند، شنیدم ز می فروش
جامی بیار از سخن ناشنفته ای
گاهی ز طرح پنجره ي نیم بسته ای
گاهی زیاد آرزوی نیم خفته ای
آویزه ای بساز، که جانش کند پسند
در گوش هوش من بنما در سفته ای
با من بگو به لطف لب بسته، داستان
داری اگر حکایت راز نهفته ای
گردی به خاطری ننشانید همچو اب
هر رهروی که رفت، ره پاک رُفته ای
در رنگ و بوی گوهر فطرت شناور است
حرف نگفته است، گل ناشکفته ای
...
-
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم ، هوای تو کرده است
*
فوج اثیری دُرناها
در باران
شعری مهاجر است
که می گذرد
و آن صدای زمزمه وار
که لحظه لحظه ،
به من ،
نزدیک می شود ،
آهنگ بال بال شعرم
شعرم هوای نشستن دارد .
-
دل آشفته چون کند با عشق
عقل مفتون عشق باطل ماست
تنگی سینه را بهانه نکرد
که قفس زاد این چمن دل ماست
...
-
تو را به راستي،
تو را به رستخيز
مرا خراب کن!
که رستگاري و درستکاري دلم
به دستکاري همين غم شبانه بسته است
که فتح آشکار من
به اين شکست هاي بي بهانه بسته است ...
-
تا استوارتر به بر آئيد
و همصدا بسرائيد:
« ما سروهاي سبز جوانيم
در چار فصل سال
سرسبز و سرفراز مي مانيم»
چشم اميد ما به شما مانده ست
salam
-
تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟
برگ خشکم در کف باد صبا افتاده ام
-
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو.
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند ...
-
1,3,"درسينه ها برخاسته انديشه را آراسته","هم خويش حاجت خواسته هم خويشتن كرده روا
-
اشک بی قدرم ز چشم آشنا افتاده ام
تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟
SISEجان سلام
-
ویرایش----- همزمان شد یه جورایی؛)
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند..
چنین نیست، اینچنین نیز نخواهد ماند..
(نمیدونم درست گفتم یا نه)