سلام دوستان....
امشب یک رفیق خیلی قدیمی (دوران راهنمایی و اول دبیرستان) که یک زمانی بحساب رفیق فابم بوده بهم زنگید ... چند سالی میگذره که دیگه نمیدیدمش... خلاصه هی حرف میزد و از اوضاع و احوال میپرسید ... حالا انگار هم دانشگاهی هم هستیم یکجورایی... هر دو آزاد مشهد... (البته دانشکده ها فرق میکنه ... موقعیت جغرافیاییش جای دیگست...) ... یه زمانی خیلی باحال بود ... اما یک حرفایی زد امشب خوشم نیومد از حرفش... البته منم الان اون ادم سالهای گذشته نیستم و انگار دوست ندارم با چنین شخصیت هایی بشینم و پاشم. اون زمونا با این افراد میجوشیدم الان دیگه نه حتی در برهه ای از افسردگیم که سالهاست درگیرشم خودمو ملامت میکردم که چرا توی زندگیم وقتمو با بعضی افراد سپری میکردم ... اگه 3 4 نفر جزو اون افراد بزارم شاید اینم پنجمیش باشه ... شایدم الان من دارم بی انصافی میکنم در حق رفیقم...(نه اینکه آدم مشگل داری باشه نه بچه درستیه...) ... در کل اهل رفیق هم نیستم و از اینکه یکیو رابرا ببینم خوشم نمیاد.... بعد گفت حالا یبا بیار جایی ببینمت و این حرفا ... خوش ندارم دوباره طرح رفاقت بریزم باهاش... چیکار کنم ؟