و نمی پرسی حتی گاهی:
هی فلانی
هی تو که رادیوی عصر
جغرافیای تنت را
بحرانی گزارش می کند مدام
چه می کنی با کوهی که بر دلت کاشته ام!؟
برای زمین گیر کردنِ من
نخندیدنت کافی بود
این کوه
که کاشتی
سنگین تر از این حرف ها بود
Printable View
و نمی پرسی حتی گاهی:
هی فلانی
هی تو که رادیوی عصر
جغرافیای تنت را
بحرانی گزارش می کند مدام
چه می کنی با کوهی که بر دلت کاشته ام!؟
برای زمین گیر کردنِ من
نخندیدنت کافی بود
این کوه
که کاشتی
سنگین تر از این حرف ها بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی مِهر رُخَت روز مــرا نور نماندســت
وز عُــمر مرا جز شب دِیجور نماندســت
هنگـام وداع تو ز بــس گریه که کــردم
دور از رخ تو، چشم مرا نــور نماندســت
میرفت خیال تو ز چشــم من و میگــفت:
«هیــهات از این گوشـه که معمور نمــاندست»
وصــل تو اجل را ز سرم دور همیداشــت
از دولــت هجــر تو کُنون دور نماندســت
نزدیــک شد آن دم که رقــیب تو بگـوید
دور از رُخَت این خســتهی رنجور نماندسـت
صـبر است مرا چاره هجران تو؛ لیکــن
چون صبر توان کرد؟ که مقـدور نماندســت
در هـجر تو گر چشم مرا آب روان اســت
گــو خون جگر ریز، که معذور نماندســت
حافــظ ز غم از گریه نپرداخت به خــنده
ماتــم زده را داعیـهی ســور نماندســت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سهــمِ مَــن از دُنیــــــــــــا
نداشتـــــن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قـــــدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیـــــــــچ وقتـــــــــــــ نبــــــــــود ................!
دست به صورتم نزن !
می ترسم بیفتد . . .
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد . . .
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد . . .
و باز من بمانم و تنهایی . . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همچون ساعت شنی شده ام
که نفس های آخرش را میزند
و التماس میکند، یکی پیدا شود و برش گرداند
من هم ....
نه ....!!
لطفا بَرم نگردانید!!!!
بگذارید تمام شوم....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلتنگی
نام دیگر این روزهاست
وقتی از این همه رهگذر
یکی تو نیستی ...
ساره دستاران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا
در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت
اما …..
سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آه است خیابان به خیابان به لبم
از این همه بی تفاوتی در عجبم
تو مثل مسافری که دیرش شده است
من مثل چراغ قرمز نیمه شبم
دلــم گــــــرفته
درسـت مـثل لـک لـکی
که بـالهایش را بـرای کـوچ امـتحان مــیکـند .......
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کنارت نشسته ام و
نگاهت می کنم
تو را که هفته هاست رفته ای
بی آنکه دور شده باشی
مرگ مغــزی است طعــم ابیـاتــم
مزه ی گنــگ و میــخوشــی دارم
باورم کــن که بعــد مــردن هــم
حـسِ خوبی به خود کشــی دارم !
کارِ اهــدای عضـو هایـم را
به همیـن دوستـان اندکـم بدهیــد
چشـم و گوشــم برای هر کـس خواسـت
مغــز مــن را به کودکــم بدهیــد
در سرم رنــج های فر هــاد است
یک نفــر بعــدِ مــن جنــون بایــد!
تیشــه ام را به دسـت او بدهیــد
بعــد مـن کـاخ بیستــون بایــد ..
وای از این مــرد زرد پاییــزی
"قسمتی از تومور3 - علیرضا آذر"
لـحظه های ســــکوتم؛
پر هیاهو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مـملو از آنچه
می خواهم بـگویم
و
نمی گویم ...!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حال و احوال این روزهایم
قاصدکی را می ماند
که دلش حتی
نه به باد
و نه حتی به نسیم
که
به یک فوت خوش است
...
بگذارید برود
محتوای مخفی: دلا خو کن به تنهایی...
من همه ام باران است
آنقدر که جهان را آب می بَرد
و تو را خواب
بیدار شو
سرزمینی برای باریدن ندارم
وقتی بازوانت را
زنی می دزدد از من
بعد از خداحافظی ات
من ،
من نبودم
بم بودم،
بعد از زلزله!محمدرضا صالحی
سه نقطـــه های آخر جملـــه هایـــم دردهـــایی هستنـــد
که حـــرف نشدنــد اشـــک شدنــــد ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است
زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است
هر نگاهی می تواند خلوتم را بشكند
كوزهی تنهایی روحم سفالی تر شده است
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماهِ در مرداب این شب ها هلالی تر شده است
گفت تا كی صبر باید كرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالی تر شده است
زندگی را خواب می دانستم اما بعد از آن
تازه می بینم حقیقت ها خیالی تر شده است
ماهی كم طاقتم! یک روز دیگر صبر كن
تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است
فاضل نظری
باز من مانده ام یک دیده که بر در مانده
شانه ای سرد که در حسرت یک سر مانده
تو به شب می رسی و من به سکوتی توأم
تو به آرامش و من در شب محشر مانده
حس تردید من از ماندن و رفتن باقی
همچون پروانه که آتش زده بر پر مانده
شب سردیست در این خانه بی نور و صدا
سر شده ست عمر یا یک شب دیگر مانده؟
باد پاییزی و باران سراسیمه و رعد
اشک و درد و قفسی تنگ که بی در مانده
رنگ زندان زده بر خانه من،تنهایی
شب شده و مستم و یک نیمه ساغر مانده. . .
رضا گودرزی
شب میآید
و پس از شب، تاریکی
و پس از تاریکی ، چشمها ، دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها ...
و صدای آب
که فرو میریزد قطره قطره قطره از شیر * * بعد دو نقطهٔ سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهائی
سالهاست خستهاست.
من گذشته از تو،
پشت سرت را که نگاه نکردی،
شاید افتاده بودم...
.
خیــــلی سخته ...
دلتـــــ گیر کنه...
به قلابــــ ماهیــــگیری کــــه..
دلش ماهـــی نمیخواد...
و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خستهام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
میخواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی ...
تو اگر میدانستی
که چه زخمی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد،چرا تنهایی؟!!!
يک استخوان و صد ميخ آن پرده را دريدند
ناموس سايه بر دار سيگار پشت سيگار
در انجماد يک تخت اين لاشه منفجر شد
پاشيده شد به ديوار سيگار پشت سيگار
دکلمه سیگار - اندیشه فولادوند
در آغـــوش خودم هستـــم!
مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امـــا
وفـــادار….وفـــادار….
با تشکر مهران...
غمگین ترین مرد شهر منم وقتی . . .
بعد تو هر شب،به یاد خاطرات تلخت
دود میکنم سیگار تنهاییم را ! ! !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مثل آغاز یک زمستان است
دل من مثل خط پایان است
انتظاری در آستانه مرگ
با دلم دست در گریبان است
هیچ کس را نمی شناسم من
روزگار شب غریبان است
سخت می شد اگر نمی گفتند
مرگ در انتظار انسان است
حرف وقتی حرف دل باشد
شعر گفتن چقدر آسان است. . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من اضطراب را
بو ميكشم
در هواي زرد پاييز
من نالهي برگ را
پُر از درد
ميشنوم به زير پا
در انبوه خيال
من تنهايي را
در احساس درخت ميبينم
به اندوه
در دهليز بيهمراه خزان
پيچيده به باد
و زير باران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،
نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم
بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
فواره وار سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
شیرینی فراق كم از شور وصل نیست
یعنی دلم به دیدن تو تشنه است و سیر
تو ماهی و من آب ! چه دنیای كوچكی است
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
هر بار وقت دیدن تو پلک بسته ام
ای ردپای گمشده باد در کویر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگی هم را غرق می كند
ای عشق همّتی كن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر
هر گوشــه یِ شهر را
که نگاه میکنی
دِلــی اُفتـاده
انگار ،
بازیِ مرگ آورِ باد
با موهایِ بـازِ تو
نمی خواهد
تمامی داشته باشد ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قسمت این است که در فاصله ها پیر شویم
و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم
قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم
تا از این دور زدن های زمان سیر شویم
تنهایی یعنی ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است،
اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است!
بـﮧ وســ ــــعتـ ـــــ
تنــ ــهایـــے هــایم، دوسـتتــ دآرم
گــمـــــاטּ نـکُـن سـهـ ـم کـَـمـ ـی ستـ . .
گـســـ ــترده تــــر از عــالـم تنــهایـی مــــــن عـالمـی نیـسـتــ . .
با تشکر مهران...
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟
کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا، من
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هرآنکه او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من...
اغلب آدمها طوری رفتار میکنند
که انگار هنوز به دنیا نیامدهاند.
اما ویلیام باروز،
هنگامی که محصلی از او پرسید
که آیا به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری، گفت:
و تو از کجا میدانی که هنوز نمردهای؟
شعر از میروسلاو هلوب
ترجمه پرویز دوایی
گذاشتم به دارم بکشند!!!
بی گناه بودم اما....
حوصله ی اثباتش را نداشتم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
"شبــ" که میشـود دیوارِ فاصــله ها، بر سرم آوار میشـود
بگو کجــای دنیا رکاب میزنی که اینچنین سقف خانه ام چکـه میکنــد؟
میدانم هر کجا که باشــی "ماه" امشب از آنِ توست
پس چشمکــی شو بر پلکِ خسته ی آسمانِ شبــم
مرگ ـم که فرا رســد ستاره ای میشــوم برنگ قرمز
از لبخند های هر روزت بر کهکشان، خورشید می سازم
>ندا<
دلم چیزی نمی خواهد جز یک اتاق تاریکیک موسیقی بی کلامیک نخ سیگارو خوابی به آرامی یک مرگ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]