نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟
البته با معذرت ازدوست گرامي
magmagf چون بخش ادبي بود تذكر دادم
Printable View
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟
البته با معذرت ازدوست گرامي
magmagf چون بخش ادبي بود تذكر دادم
ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد
طشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد
میگشت گرد حوض او چون تشنگان در جست و جو
چون خشک نانه ناگهان در حوض ما ترنانه شد
ای مرد دانشمند تو دو گوش از این بربند تو
مشنو تو این افسون که او ز افسون ما افسانه شد
زین حلقه نجهد گوشها کو عقل برد از هوشها
تا سر نهد بر آسیا چون دانه در پیمانه شد
در فروبند كه چون سايه در اين خلوت غم
با كسم نيست سر گفت وشنود اي ساقي
یاران شنیدهام که بیابان گرفتهاند
بیطاقت از ملامت خلق و جفای یار
من ره نمیبرم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمینهم مگر آن جا که پای یار
گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست
ما را به در نمیرود از سر هوای یار
رفتم وديدم كه سحر باغبان معني ناسازگاري سوخته
آتشي از شمعدانيهاي سرخ در حرير سبزه ها افروخته
هر کو شراب عشق نخوردیست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
در مشک و عود و عنبر و امثال طیبات
خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست
تا دور چشم مست او
جاي مي از ناي سبو
خون كرده در پيمانه ها
بشنو زساز قصه گو
سوز دل من موبمو
در پرده افسانه ها
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
شعر قشنگی نوشتین دوست عزیز
فکر کنم از جواد اذر باشد که استاد شجریان آنرا خوانده اند
ما
يادگار عصمت غمگين اعصاريم
ما
فاتحان شهرهاي رفته بر باديم
با صدايي ناتوانتر
زانكه بيرون آيد از سينه
ما
راويان قصه هاي رفته از ياديم
درسته دوست عزيز با آهنگي از استاد پايور
من و تو آن دو خطيم آری موازيان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به يکدگر نرسيدن بود
اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دميدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به کام من
فريبکار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود