ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد ننوشت كلامي و سلامي نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پيكي ندوانيد و پيامي نفرستاد
[IMG] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [/IMG]
Printable View
ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد ننوشت كلامي و سلامي نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پيكي ندوانيد و پيامي نفرستاد
[IMG] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [/IMG]
در خون من غرور نیاکان نهفته است
خشم ستیز رستم دستان نهفته است
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو . غم از تو. مستی از توست
تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکايت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسيم گره گشا آورد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
اگه حد اقل چند صفحه اول این تاپیک رو مطالعه میکردیدنقل قول:
نوشته شده توسط H.I.V
حتما چنین چیزی رو نمیگفتید
.......
درفش كاوياني برفرازيد اي فريدون رهروان !
كه ضحاكي دگر بگسترده بساط خويش
با مارهايي بر شانه
و تختي از تفكرگاه وحدت.
كاوه اي ديگر ببايد
تا بيايد،شير و خورشيد برآرد.
آژي دهاكان ،دزدانه هفت نه هفتاد سر،
سر به سر ،سروها بريدند؛
سايه گستردند…
.... دود در مزرعه خشك فلك جاريست
تيغه نقره داس مه نو زنگاريست
وانچه هنگام درو حاصل ماست
لعنت و نفرت و بيزاريست...
زنده ياد فريدون مشيري
تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم
مي خواهم تمام آنچه را
كه نگفته ام،
كه نشنيده اي،
با تو در ميان گذارم.
اگر صداي سياه حوادث بگذارد،
تا به گوش تو
رساترين فريادها برسد.
و آسمان مكرر سربي
دست از لجاجت بردارد.
مي خواهم تمام آنچه را
كه خواستم بگويم؛
كه نخواستي بشنوي؛
فرياد كنم
و بر چهرهُ شب بكشم.
من از عشق هاي كهن مي گويم
و از امتياز هاي ناشيانه،
كه طبيعت برايم قايل مي شود.
دلم ديوانه كن ديوانه كردن عالمي دارد
به مستي عقل را ويرانه كردن عالمي دارد