-
شعر ِ بیتو
زبان، توانِ خواندن ندارد
تو اگرش کام نگیری
و زمان ایستاده است
که انتظارِ تو در من نیست
چهگونهاست که تو بیمن زندهای
و من باتو هم
همیشه میمیرم؟!
این آتش، سرکش نبودهاست
آن پسر هم اینگونه عاشق
پیشوازِ گلولهها نمیرفت
این جام را یاری نوشیدن نیست
بیتو این شعر زمستان است
درمن، این غم، آتش
این زمان
شعر، زبانِ دیگری میخواهد
بیتو بودن
بیزبانی است.
-
بابا کجایی!!!
عشق تو بر دل من بار گرانيست و من
بي تحمل شده از بار گرانت شده ام
آنقدر دلبر و دلدار و فريبا نشدي
مکن اين فکر که مجنون زمانت شده ام
دو سه روزيست که رفتي و دلم آزاد است
آري آزاده ترين مرد جهانت شده ام
اشکم از ديده فرو ريخت و رسوايم کرد
حرف آخر...تو کجايي؟ نگرانت شده ام ...
-
حالا که دوری را تجربه کرده ایم بهتر مینویسیم:
و بهتر بزرگ میشویم
حتی در آخرین ثانیه های زمان
بهتر خود نمایی میکنیم
و فصل های زرد زندگی مان را
بهتر به یاد می آوریم
حتما تا 10 بشمارید
زیرا شوخی در کار نیست
سرنوشت ما به این عقربه ها
گره خورده است
باور کنید
خواهش میکنم!
-
کاش میشد که نرفت کاش میشد که بمانیم و بسازیم با گل دل . کشور عشق کجاست؟صحبت از رفتن و بیزاری نیست پای رفتن لنگ است فکر فردا باشیم.حاصل کار ما این است . کاش میشد که نرفت و زمان را بوسید و زمین را نوشید همره باد نبود آشتی را پیمود به کجا باید رفت زندگی نزدیک است...
-
تو
هیچ کاری برای من نکردی
جز این که چاقویی را که توی پهلویم فرو رفته بود، دربیاوری
بشویی
و دوباره بگذاری سر جایش
همان جا
درست در پهلوی راستم!
-
دلش چوب جادو می خواست
نه برای داشتن کفش سیندرلا
می خواست زمان را به عقب برگرداند
تا "تو" را
دیگر نداشته باشد
-
زن عجیبی بودم
که می توانستم
ساندویچ شیر و گردو درست کنم
و طوری خواب تو را ببینم
که تعبیر نشوی!
این طور بود که توانستم از تو فرار کنم
با ساکی
پر از اسکلت معشوق های قبلی ات!
-
تمام عمر دويدم،ولي به تو نرسيدم
چقدر درد كشيدم ولي به تو نرسيدم
به هرچه خواست دل تو،به هرچه باخت دل من
به هرچه هست رسيدم ولي به تو نرسيدم
از اين كه دوست من بود،از آن كه دشمن ما بود
چقدر طعنه شنيدم ولي به تو نرسيدم
تو دوختي و بريدي تو دوختي و بريدي...
بريدي و نبريدم ولي به تو نرسيدم
شبيه قطره اشكي شبيه نم نم باران
شدم من آب وچكيدم ولي به تو نرسيدم
براي اينكه بمانم و عشق را نفروشم
چقدر عشوه خريدم ولي به تو نرسيدم
هر آنچه بر سرم آمدم قبول كردم و ماندم
زبان شكوه گزيدم ولي به تو نرسيدم
اگر كه آه نفس شد اگر كه عشق قفس شد
از اين قفس نپريدم ولي به تو نرسيدم
هميشه دير رسيدي هميشه زود گذشتي
هميشه زود رسيدم ولي به تو نرسيدم
-
ميان بغض هايم
لبخند ميزنم
يادم می آيد
گفته بودی
برای تعطيلات
يك بليط دونفره رزرو كرده يی!
ميرويم بهشت
كمی هوا بخوريم
-
چه میشد
وقتی که تو
دست مرا رها می کنی
تا به عشق های دیگرت بیندیشی
من بادبادکی باشم
که پرواز را انتخاب می کند
پروازی بدون باد
دیگر هوس بازگشت به زمین را نمی خواهم