سلامنقل قول:
به نظر مياد در مصرع سوم بجاي "تو" بايد "او" باشد
لااقل اگر اشتباه تايپي هم نباشد جايگزيني او زيباتر است
Printable View
سلامنقل قول:
به نظر مياد در مصرع سوم بجاي "تو" بايد "او" باشد
لااقل اگر اشتباه تايپي هم نباشد جايگزيني او زيباتر است
حق داشتی دخترک؛
حالا که تمام زندگیام شده شُرتکات و فرار،
دلم تنگ میشود برای گریههای پشت این گِرَدیـِنت و دغدغههای فرار.
میدانی،
«جوان شدن» را گذاشتهام توی ویشلیستاَم؛
بالاتر از جراحی این خفقانهای بیانصاف و تمام آن کاغذ کوچولوهای پلاستیکی.
تو که یادت نیست خُب؛
درخت انجیر پیری که تو باغ بود هم بهزور یادش میآید.
آنوقتها را که تو زودتر فرار میکردی
و من
فکرهای پلید را از سرم بیرون میکردم
و تو
در حین دویدن سرخ میشدی
و سین اِنکارِجـت میکرد!
دمت گرم بود و پاینده. دمت گرم باد و پاینده.
حق داشتی دخترک ولی...
ایکاش میخندیدی لااقل؛
تا الآن دلم بیاید بخندم.
دیر شد ولی؛
تا آمدم بجنبم، بیدار شدم.
ساعت ۷ و پنجاه و پنج دقیقه بود.
بین شِیو و براش، براش را انتخاب کردم.
وسط راه یادم افتاد، تو جا ماندهای؛
اما دیگر خیلی دیر شده بود.
نه و پنجاه و پنج دقیقهی شب به خانه برگشتم.
یادم افتاد تو جا ماندهای.
یادم افتاد توی خانهی قبلیام جا ماندهای.
horm.org
اگر عشق وجود داشته باشد
اولویت اول زندگی آدم می شود
پس...
نگو عاشقی
وقتی به فکر همه هستی
جز من!
و من با ترانه ها
واقعي ترين جاودانه ها
روزگار مي گذرانم
در كنار پنجره
پشت پاييز
خيره خيره مي بلعم
هواي حسرت زده ي اطرافم را
چه زود شروع كرده ام
مرور خاطرات قديمي ام را
پيري ام را ...
گوش هايم را به نشنيدن
چشم هايم را به نديدن
فرمان داده ام
و حبس كردم خود را
در خويشتن
كه مبادا،بازهوايي شود
دل بيچاره ام قبلاً ها
پرستو بود
نقل قول:
راستش نمی دونم درستش چیه
این را من از یک وبلاگی نوشتم که نویسنده وبلاگ را خیلی قبول دارم
البته با "او" به جای "تو " هم نوشتم و شاید هم بهتر باشه . دلیل انتخاب این فقط همون اهعتمادم به نویسنده وبلاگ بود
گوشه چشمت را باریک تر کن!
به جای صورتم، به دیوار خیره شو!
میان صحبتم، خمیازه بکش.
تو که انسانی بیشتر نیستی...
گاهی وقت ها
خدا هم برای انسان کلاس می گذارد
اشك هايم را روي نامه اي عاشقانه
با قطره چكان جعل مي كردم
خاطرم آمد
شايد دلتنگ خنده هايم باشي
ببخش اگر اين روزها
عشق با گريستن اثبات مي شود!!!!!
آرزو هایت را یادداشت کنـ
خداوند آنها را فراموش نمی کند
اما تو از خاطرت می رود
آنچه امروز داری..ـ
خواسته ی دیروزت بوده است !!!
اين روزها
نامه هاي پست نشده زياد مي نويسم
شعرهايم پر از نقطه چين
لبخندهايم . . . چه بگويم
اين شبها ستاره مي شمرم يك تا هزار
و ساعت كه دوازده تا دوازده . . .
كا بوسهايم . . چه بگويم
اين سالها . . .
ثانيه ها بردوش
دنبال تو – كودكي ام را مرور مي كنم . . .
شيطنت هايم . . . خاكستر
آرزوهايم . . . چه بگويم . . .
رضا حیرانی