میازار موری که دانه کش است
که جاندارد جان شیرین خوش است
راستی این همه شعر را از کجا می آرید
لطفا جواب بدید
Printable View
میازار موری که دانه کش است
که جاندارد جان شیرین خوش است
راستی این همه شعر را از کجا می آرید
لطفا جواب بدید
تمام کوچه هاي بن بست بي چراغ را
با چشمهاي بسته عبور خواهي کرد
برگرد
يک لحظه پشت سرت را نگاه کن
بهار را سزارين ميکنند از زمستان پابه زا
و باد بوي گريه هاي سياوش ميدهد
خوب این همه شاعر دوست من با این همه شعر
دلی مانده در چنگ اندیشه ها
بیفسرده هر خنده , چون اشک ِهر شمع
بپاشیده هر نغمه , چون بویِ عود
تو در کنار آن روزن اِستاده مست
فرستاده بر مِهر ِ تابان درود
در افتاده بر بازوانت بناز
فروغی خوش از صبح ِ نیلوفری
فروغی دگر , بر گریبان چاک
سبکرقص , در کار ِ بازیگری
گلوگاهت از پرتوی دلفروز
درخشنده چون شاخ مریم بدَشت
پریشیده زلف تو با پیک روز
ز دوشینه گویای ِ بس سر گذشت
پرندی هوس بخش و زر تار و نغز
بتابیده بر ساق ِ افسونگرت
به زرینه استخر موٌاج روز
شناور چوقو , مرمرین پیکرت
من آن گوشه بیخواب و آشفته موی
بگرمی فرورفته در کار ِ تو
بران جلوه ها بوسه افشان ز دور
صفا کرده بر صبح ِ رخسار ِ تو
واي چه خسته ميکند تنگي اين قفس مرا
پير شدم نکرد از اين رنج و شکنجه بس مرا
گرگ درنده اي به من تاخت به نام زندگي
پنجه که در جگر زند نام نهد نفس مرا
از زلال ِ جویبار ِ روشن ایام
قصه های بیشه انبوه,پشتش کوه , پایش نهر
قصه های ِ دست ِ گرم ِ دوست در شبهای سرد شهر .
ما
کاروان ساغر و چنگیم .
لولیان ِ چنگمان افسانه گوی ِ زندگیمان , زندگیمان شعر افسانه .
ساقیان مست ِ مست ِ مستانه .
هان , کجاست؟
پایتخت قرن ؟
ما برای فتح می آییم ,
تا که هیچستانش بگشایییم...
مبهوت
در این جهان چون برهوت
مبهوت
"آه ای پدر مگر،
گندم چقدر شیرین بود؟
و سیب سرخ وسوسه حوا را
در دامن فریب چرا افکند؟
نفرین به دیو وسوسه
نفرین به هوشیاری
حمید مصدق
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش.
نقل قول:
یکباره پرده از سر عیب نهان گرفت
دلخون , ز رنج عقل و ادب , جان خود فریب
بند گران ز وسوسه ی بی امان گرفت
تابوت کودکی , به سر آشیب زندگی
در هم شکست و هر هوس مرده جان گرفت
آه از چراغ دل , که دمادم براه عمر
خاموش گشت و روشنی از دیگران گرفت
نقل قول:
شرم دارم از نگاه دست های تشنه پیمان ؛
دستم , اما دست بشکسته ام .
شرم دارم از امید گوش های تشنه آوا :
چنگم ، اما چنگ بگسسته ام .
هستم، اما بودنم چونان که نابودن .
هستم ,اما بی که پیوندیم باشد هیچ با بودن .
نمیبینم نشاط عیش در کسنقل قول:
هستم، اما بودنم چونان که نابودن .
هستم ,اما بی که پیوندیم باشد هیچ با بودن .
نه درمان دلی نه درد دینی
درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی...
-------------------
i'm not perfect--------> ورودتون رو تبریک میگم:11: